دوات آنلاین-غزلی زیبا از دیوان شمس مولانا را بخوانید:
رو چشم جان را برگشا در بیدلان اندرنگر/ قومی چو دل زیر و زبر قومی چو جان بیپا و سر
بیکسب و بیکوشش همه چون دیگ در جوشش همه/ بیپرده و پوشش همه دل پیش حکمش چون سپر
از باغ و گل دلشادتر وز سرو هم آزادتر/ وز عقل و دانش رادتر وز آب حیوان پاکتر
چون ذرهها اندر هوا خورشید ایشان را قبا/ بر آب و گل بنهاده پا وز عین دل برکرده سر
در موج دریاهای خون بگذشته بر بالای خون/ وز موج وز غوغای خون دامانشان ناگشته تر
در خار لیکن همچو گل در حبس ولیکن همچو مل/ در آب و گل لیکن چو دل در شب ولیکن چو سحر
باری تو از ارواحشان وز باده و اقداحشان/ مستی خوشی از راحشان فارغ شده از خیر و شر
بس کن که هر مرغ ای پسر خود کی خورد انجیر تر/ شد طعمه طوطی شکر وان زاغ را چیزی دگر
12jav.net