طلاق بهخاطر مادرزن وسواسی
هر بار به خانهاش میرویم باید اول مستقیم به حمام بروم و خودم را بشویم. احساس میكنم این رفتارش توهین به من است
دوات آنلاین-ربینا هرگز تصورش را هم نمیكرد كه وسواسهای مادرش پای او را به دادگاه خانواده تهران باز كند. مسعود وقتی دید كه هر بار به خانه مادرزنش میرود، باید تمام بدنش را بشوید، از این وضعیت خسته شد و بعد از سه ماه زندگی مشترك تصمیم به جدایی و طلاق گرفت. این زوج هفته گذشته درخواست طلاق خود را به دادگاه خانواده تهران ارائه كردند.
مرد جوان وقتی مقابل قاضی دادگاه خانواده تهران قرار گرفت درباره ماجرای زندگیشان چنین گفت: سه ماه پیش با ربینا ازدواج كردم. من و ربینا دوران آشنایی كوتاهی داشتیم و بعد از چند جلسه صحبت و بیرون رفتن تصمیم به ازدواج گرفتیم. ما سنتی با هم ازدواج كردیم. در دوران آشنایی و نامزدی هم چند باری مادرزنم را دیده بودم و با اخلاق و رفتارش تقریبا آشنایی داشتم. تا اینكه زندگی مشتركمان شروع شد و من تازه به رفتاریهای غیرطبیعی مادرزنم پی بردم.
او زنی وسواسی بود و از همان روز اول زندگی مشتركمان شدت بیماریاش را متوجه شدم. هر بار به خانهاش میرویم باید اول مستقیم به حمام بروم و خودم را بشویم. احساس میكنم این رفتارش توهین به من است. تا خودم را نشویم اجازه ندارم وارد خانه شوم و روی مبل بنشینم. مرتب در حال شستوشو است و بعد از غذا ظرفهایمان را ضدعفونی میكند. خیلی سعی كردم با این رفتارهای مادرزنم كنار بیایم ولی دیگر نمیتوانم. برای همین به ربینا گفتم كه مادرت باید درمان شود. به او گفتم تا خودش را درمان نكند به خانهاش نمیروم چون دارد به ما توهین میكند. ولی او به جای درك كردن این قضیه شروع به دعوا و داد و بیداد كرد؛ در صورتی كه من حرف بدی نمیزنم. مادرزنم غیرقابل تحمل است و نمیتوانم حتی یك لحظه هم كارهایش را تحمل كنم. در این سه ماه سعی كردم با این موضوع كنار بیایم ولی نشد. در این میان ربینا هم توقع دارد هفتهای دو یا سه بار به خانه مادرش برویم و حتی گاهی میگوید كه شب را هم آنجا بمانیم. اما هربار به خانه آنها میرویم من واقعا عذاب میكشم. دیگر خسته شدم و وقتی دیدم كه همسرم هم از مادرش دفاع میكند و سعی دارد با من دعوا كند، تصمیم گرفتم به زندگی مشتركمان برای همیشه پایان دهم.
در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی مادرم بیماری دارد و من نمیتوانم به خاطر این مساله او را اذیت كنم. اما شوهرم توقع دارد رفت و آمدمان را با او قطع كنیم تا درمان شود. مادرم بیماری وسواس دارد و ما هر بار خانهاش میرویم باید دست و پاهایمان را بشوییم. این مساله بزرگی نیست كه شوهرم تا این اندازه آن را بزرگ كرده و كارمان را به دادگاه كشانده است. به هر حال مادرم است و من خیلی دوستش دارم و اجازه نمیدهم كسی به او توهین كند. ولی مسعود به مادرم توهین میكند و توقع دارد به خانهاش نرویم. مگر من میتوانم دل مادرم را بشكنم و به او بگویم كه به خاطر مریضیات به خانهات نمیآییم؟ من تنها فرزند مادرم هستم و اجازه نمیدهم شوهرم مادرم را از من بگیرد. برای همین من هم دیگر نمیتوانم با این مرد خودخواه زندگی كنم.
در پایان نیز قاضی سعی كرد این زوج را از جدایی منصرف كند، ولی وقتی اصرار آنها را دید رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موكول كرد.
منبع: جام جم
12jav.net