کارهایی که اعتماد به نفس شما را بالا میبرد
یک راه برای بیرونآمدن از محدودیتهایی که برای خودتان درست کردهاید، این است که یک قدم بیرون از منطقه آرامشتان بگذارید.
دوات آنلاین-ذهن شما ابزاری بسیار قدرتمند است. وقتی یاد بگیرید چطور از تخیلتان به طریقی مثبت استفاده کنید، میتوانید با کمک آن، اعتمادبهنفستان را بالا ببرید. از خودتان بپرسید، بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟ ترسیدن از اتفاقاتی که ممکن است بیفتد، خیلی راحت است. وقتی واقعا از خودتان بپرسید بدترین چیزی که ممکن است رخ دهد چیست، تصویری روشن از موقعیت پیدا میکنید، کمی از ترستان از بین میرود و میفهمید که نتایج احتمالی آن، به آن اندازه که اول تصور میکردید ترسناک نیستند. با این کار، عواقب احتمالی را برای خودتان تعریف میکنید و همچنین متوجه میشوید که هر اتفاقی بیفتد میتوانید آن را مدیریت کرده و از آن سربلند بیرون بیایید.
ورزش کنید. این مورد، اثری عمیق بر اعتمادبهنفس دارد. ورزش منظم و همیشگی، سطح انرژی شما را بالا میبرد و مواد شیمیایی مختلفی تولید میکند (مثل تستوسترون و اندورفین) که حالت مثبتتری به شما میدهد. به نظر میرسد که ورزش بهطور اتوماتیکوار، اعتمادبهنفس افراد را بالا میبرد و رویکرد شما را نسبت به زندگی تغییر میدهد. علاوه بر آن، فرم و شکل بهتری به اندام شما میدهد که راهی عالی برای بالابردن اعتمادبهنفس است.
تا زمانیکه اعتمادبهنفس پیدا نکردهاید، وانمود کنید که دارید. یک راه برای بیرونآمدن از محدودیتهایی که برای خودتان درست کردهاید، این است که یک قدم بیرون از منطقه آرامشتان بگذارید. ممکن است غیرعملی به نظر برسد. انگار فقط به خودتان دروغ میگویید، اما موضوع همین است. این راهکار کاملا عملی است. اگر احساس اعتماد نمیکنید، حداقل تظاهر کنید و طوری رفتار کنید که انگار به خودتان و تواناییهایتان کاملا مطمئنید و بنابر آن رفتار کنید. خیلی زود میبینید که احساس اعتمادبهنفس میکنید؛ اعتمادبهنفس واقعی.
از محیطتان استفاده کنید. یک راه موثر برای تغییر خودتان، این است که محیطتان را برحسب آن کسی که دوست دارید باشید تغییر دهید. اگر میخواهید اعتمادبهنفس بیشتری داشته باشید، زندگینامههای افراد بااعتمادبهنفس را مطالعه کنید، موسیقیای که گوش میدهید از موسیقیهای افسردهکننده، به انرژیبخش تغییر دهید و سعی کنید با کسانی رفتوآمد کنید که اعتمادبهنفس بالایی دارند.
از قوه تخیلتان استفاده کنید. ذهن شما ابزاری بسیار قدرتمند است. وقتی یاد بگیرید چطور از تخیلتان به طریقی مثبت استفاده کنید، میتوانید با کمک آن، اعتمادبهنفستان را بالا ببرید. یک راه برای آن، تجسمسازی است. تصور کنید که جلسهای مهم پیش رو دارید. پیش خود تجسم کنید که چقدر همهچیز خوب پیش میرود (همهچیز را بشنوید و ببینید) و چقدر حس خوبی در آن جلسه دارید. خودتان را در حال لبخندزدن تجسم کنید که اوقات خوشی را میگذرانید. نتیجه مثبت و عالی جلسه را در ذهنتان مجسم کنید. بعد تجسم کنید که جلسه با نتیجه دلخواه شما به پایان رسیده است. این روش، واقعا موثر است و قبل از پا نهادن به جلسه، روحیهای عالی به شما میدهد. اگر برای اینکه خودتان را بااعتمادبهنفس تجسم کنید مشکل دارید، میتوانید شخص دیگری را تقلید کنید. یک فرد بااعتمادبهنفس کنار خودتان پیدا کنید (مثلا یک ورزشکار، هنرپیشه یا حتی یک از آشنایان) و از او تقلید کنید. ببینید چطور راه میرود، حرف میزند و حرکت میکند. بعد رفتارهای او را در تجسمسازیتان تقلید کنید.
ذهنتان را از خاطرات مثبت، پرکنید. این یک عادت شایع است که قبل از اینکه بخواهید کار مهمی انجام دهید، شکستهای قبلی و تجربیات بد سابق، همه ذهنتان را پر میکنند. این عادت را از بین ببرید و سعی کنید برای یک تا دو دقیقه هم که شده، همیشه ذهنتان را از خاطرات مثبت، دستاوردهای مهم و تجربیات خوبتان پرکنید. ما معمولا این کارهای مثبت را فراموش میکنیم و روی خاطرات بد و منفی تمرکز میکنیم، اما همهچیز به خودتان بستگی دارد و محصول انتخابتان، عاملی است که سطح اعتمادبهنفستان را تعیین میکند.
به آینده فکر کنید. یک راه عالی برای پیشرو قرار دادن همهچیز و تعیین اینکه اتفاقات روز، چطور بر اعتمادبهنفس شما تأثیر بگذارد، این است که نگاهی به آینده بیندازید. از خودتان بپرسید: آیا این مساله در 5سال آینده مساله مهمی خواهد بود و یاد من خواهد ماند؟ این باعث میشود فقط درگیر اتفاقی که افتاده است نشوید و معمولا هم پاسخ به این سوال، منفی است. با استفاده از این سوال، کنارآمدن با مشکلات روزمره، آسانتر خواهد شد و میفهمید که بیشتر اتفاقات، اتفاقاتی آنقدر کوچک هستند که جای نگرانی ندارند.
درک کنید که گذشته، مساوی حال نیست. هر اتفاقی که سال پیش، ماه پیش یا حتی دیروز افتاده، به معنی فردا، ماه آینده یا سال آینده نیست. شما آیندهتان را در زمان حال میسازید و میتوانید با خودتان تصمیم بگیرید که چقدر اجازه دهید اتفاقات گذشته، بر آینده شما تأثیر بگذارند. حتی اگر طی 10سال گذشته، اعتمادبهنفس خیلی پایینی داشتهاید، به این معنی نیست که قرار است همانطور بمانید. میتوانید تصمیم بگیرید که زندگی و آیندهتان را تغییر دهید. میتوانید افکار و خاطرات مربوط به گذشته را دور بریزید و به چیزهای جدیدی فکر کنید.
با خودتان مهربان باشید.ممکن است با خودتان بدرفتاری کنید. درک کنید که هیچ نیازی به این کار نیست. حتی اگر تا امروز هم اینطور رفتار میکردهاید، دیگر وقتش رسیده است که دست از آن بردارید. درعوض، با خودتان مهربان باشید. هیچ اشکالی ندارد. بدرفتاری با خودتان، هیچ دلیلی هم ندارد مگر اینکه بخواهید خودتان را ناراحت کنید و دشمنانتان را شاد. یک بخش مهم مهربانبودن با خودتان این است که نقاط قوتتان را میفهمید و آنها را رشد میدهید. این کار، نهتنها به بهترشدن مهارتهایتان کمک میکند، بلکه اعتمادبهنفستان را هم بالا میبرد. یک بخش کوچکتر اما مهم دیگر این است که تحسینهای دیگران را بپذیرید. تشکرکردن برای تحسین و تمجید دیگران هیچ اشکالی ندارد و بعد از هر تحسین، حس خوبی به خودتان پیدا کنید.
اطرافیان خود را از افراد مثبتاندیش انتخاب کنید. افرادی که با آنها نشست و برخاست میکنید، میتوانند موجب شادی یا ناراحتی شما شوند. از آنجا که ما زمان زیادی را با مردم سپری میکنیم، خیلی مهم است که کنار افراد مثبت (یا حداقل بهطرزی منطقی خنثی) باشیم. بودن یک یا دو نفر منفیباف، میتواند تأثیر شگرفی بر شما بگذارد و روزبهروز، روحیهتان را خرابتر کند.
اطلاعات، تأثیرات و احساسات مثبت جذب کنید. بیشتر اخبار و حوادث جامعه، تصویری منفی از دنیا و خودتان به شما میدهند. اطلاعاتی که دوروبرتان است هم درست مثل افراد دوروبرتان میتوانند تأثیر شگرفی بر شما داشته باشند. خودتان انتخاب کنید که دوست دارید چه ببینید، بشنوید و بخوانید. فقط چیزهایی را انتخاب کنید که برایتان فایدهبخش باشند.
خودتان را با خودتان مقایسه کنید، نه با دیگران. این درد را از زندگیتان بیرون میکند. مساله اینحاست که اگر از یک نفر بگذرید، شخص دیگری را میبینید که از شما موفقتر باشد و حس برندهبودن موقتیتان دوباره به احساس ترس و اضطراب تبدیل خواهد شد. پس سعی کنید فقط روی خودتان تمرکز کنید، نه آدمهای دور و برتان و مهم نباشد که دیگران تا چه اندازه موفق هستند. خودتان را با خودتان مقایسه کنید. پیشرفت کنید و رشد خودتان را بررسی کنید و خواهید دید که شادتر، موفقتر و بااعتمادبهنفستر زندگی خواهید کرد.
شکست را دوباره تعریف کنید. اینکه چطور به شکست نگاه کنید، تعیین میکند که قبل یا بعد از هر شکست، چه اندازه اعتمادبهنفستان پایین بیاید. تعریفی از شکست که با آن بزرگ شدهایم، ممکن است بهترین معنای آن نباشد. اگر به موفقترین آدمها نگاهی بیندازید، خیلی زود متوجه میشوید که واکنش متفاوتی به شکست دارند که با واکنش آدمهای عادی فرق میکند. آنها شکست یا طردشدگی را آنقدرها جدی نمیگیرند. آنها میدانند که اگر شکست بخورند، آخر زندگی نیست. برعکس، سعی میکنند وقتی به هر شکست نگاه میکنند، قسمتهای خوب آن را ببینند: اینکه چطور میتوانند از آن درس بگیرند تا برای دفعه بعدی بهتر شوند. آنها میدانند که اگر اولین تلاش کاریشان با شکست مواجه شود، برای مدتی احساس خیلی بدی دارند، اما در طولانیمدت، هیچ اشکالی متوجه آنها نیست.
آنها از آن درس میگیرند و دوباره امتحان میکنند. اگر کسی آنها را طرد کند آیا دست برمیدارند؟ مطمئنا نه. آنها میدانند که هفته بعد یا هفته بعدتر از آن ممکن است شخص دیگری را پیدا کنند که باز برای آنها جذاب باشد. آنها میدانند که آدمهای خوب زیادی هستند. فرصتهای شغلی خوب زیادی وجود دارد. اما این را هم یاد گرفتهاند که برای موفق شدن در هر چیزی، ممکن است چند مرتبه شکست بخورید. شما روی مهارتهایتان کار کردهاید تا آنها را تقویت کنید. به شکست یا طردشدن بهعنوان چیزی منفی که اگر اتفاق بیفتد زندگیتان تمام خواهد شد نگاه نکنید. شکست را دوباره در ذهنتان تعریف کنید و تاثیر احساسی منفی آن را کمتر کنید. به توصیهای که شکست برایتان دارد گوش دهید و مطمئن باشید که پیشرفت میکنید و با تعریفکردن دوباره شکست برای خودتان، دیگر سطح اعتمادبهنفستان هربار که شکست میخورید افت نمیکند.
به نحوه ایستادن خود توجه کنید. اگر با سستی و بیحالی و شانههای افتاده صحبت میکنید، وقتی نسبت به آنچه انجام میدهید علاقه نشان نمیدهید و به خودتان عشق نمیورزید، این به این معناست که شما اعتمادبهنفس کافی ندارید. هنگام صحبتکردن صاف بایستید، سرتان را بالا بگیرید و تماس چشمی با مخاطب داشته باشید. با تمرین این موارد، نهتنها احساس مثبتی در دیگران نسبت به خود ایجاد میکنید، بلکه احساس قدرت بیشتری نیز میکنید.
منبع: آرمان
12jav.net