غزلی از دیوان شمس/ ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان
زین چرخ دولابی تو را آمد گران خوابی تو را/ فریاد از این عمر سبک زنهار از این خواب گران
دوات آنلاین-غزلی زیبا از دیوان شمس مولوی را بخوانید:
ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان/ در گوش جانم می رسد طبل رحیل از آسمان
نک ساربان برخاسته قطارها آراسته/ از ما حلالی خواسته چه خفتهاید ای کاروان
این بانگها از پیش و پس بانگ رحیل است و جرس/ هر لحظهای نفس و نفس سر می کشد در لامکان
زین شمعهای سرنگون زین پردههای نیلگون/ خلقی عجب آید برون تا غیبها گردد عیان
زین چرخ دولابی تو را آمد گران خوابی تو را/ فریاد از این عمر سبک زنهار از این خواب گران
ای دل سوی دلدار شو ای یار سوی یار شو/ ای پاسبان بیدار شو خفته نشاید پاسبان
هر سوی شمع و مشعله هر سوی بانگ و مشغله/ کامشب جهان حامله زاید جهان جاودان
تو گل بدی و دل شدی جاهل بدی عاقل شدی/ آن کو کشیدت این چنین آن سو کشاند کش کشان
اندر کشاکشهای او نوش است ناخوشهای او/ آب است آتشهای او بر وی مکن رو را گران
در جان نشستن کار او توبه شکستن کار او/ از حیله بسیار او این ذرهها لرزان دلان
ای ریش خند رخنه جه یعنی منم سالار ده/ تا کی جهی گردن بنه ور نی کشندت چون کمان
تخم دغل می کاشتی افسوسها می داشتی/ حق را عدم پنداشتی اکنون ببین ای قلتبان
ای خر به کاه اولیتری دیگی سیاه اولیتری/ در قعر چاه اولیتری ای ننگ خانه و خاندان
در من کسی دیگر بود کاین خشمها از وی جهد/ گر آب سوزانی کند ز آتش بود این را بدان
در کف ندارم سنگ من با کس ندارم جنگ من/ با کس نگیرم تنگ من زیرا خوشم چون گلستان
پس خشم من زان سر بود وز عالم دیگر بود/ این سو جهان آن سو جهان بنشسته من بر آستان
بر آستان آن کس بود کو ناطق اخرس بود/ این رمز گفتی بس بود دیگر مگو درکش زبان
12jav.net