دوات آنلاین-غزلی از دیوان شمس مولانا را بخوانید:
ای در طواف ماه تو ماه و سپهر مشتری/دای آمده در چرخ تو خورشید و چرخ چنبری
یا رب منم جویان تو یا خود تویی جویان من/ ای ننگ من تا من منم من دیگرم تو دیگری
ای ما و من آویخته وی خون هر دو ریخته/ چیزی دگر انگیخته نی آدمی و نی پری
تا پا نباشد ز آنک پا ما را به خارستان برد/ تا سر نباشد ز آنک سر کافر شود از دوسری
آبی میان جو روان آبی لب جو بسته یخ/ آن تیزرو این سست رو هین تیز رو تا نفسری
خورشید گوید سنگ را زان تافتم بر سنگ تو/ تا تو ز سنگی وارهی پا درنهی در گوهری
خورشید عشق لم یزل زان تافتهست اندر دلت/ کاول فزایی بندگی و آخر نمایی مهتری
خورشید گوید غوره را زان آمدم در مطبخت/ تا سرکه نفروشی دگر پیشه کنی حلواگری
شه باز را گوید که من زان بستهام دو چشم تو/ تا بگسلی از جنس خود جز روی ما را ننگری
گوید بلی فرمان برم جز در جمالت ننگرم/ جز بر خیالت نگذرم وز جان نمایم چاکری
گل باغ را گوید که من زان عرضه کردم رخت خود/ تا جمله رخت خویش را بفروشی و با ما خوری
آن کس کز این جا زر برد با دلبری دیگر خورد/ تو کژ نشین و راست گو آن از چه باشد از خری
آن آدمی باشد که او خر بدهد و عیسی خرد/ وین از خری باشد که تو عیسی دهی و خر خری
عیسی مست را زر کند ور زر بود گوهر کند/ گوهر بود بهتر کند بهتر ز ماه و مشتری
نی مشتری بینوا بل نور الله اشتری/ گر یوسفی باشد تو را زین پیرهن بویی بری
ما را چو مریم بیسبب از شاخ خشک آید رطب/ ما را چو عیسی بیطلب در مهد آید سروری
بیباغ و رز انگور بین بیروز و بیشب نور بین/ وین دولت منصور بین از داد حق بیداوری
از روی همچون آتشم حمام عالم گرم شد/ بر صورت گرمابهای چون کودکان کمتر گری
فردا ببینی روش را شد طعمه مار و موش را/ دروازه موران شده آن چشمهای عبهری
مهتاب تا مه رانده دیوار تیره مانده/ اناالیه آمده کان سو نگر گر مبصری
یا جانب تبریز رو از شمس دین محفوظ شو/ یا از زبان واصفان از صدق بنما باوری
12jav.net