غزلی عاشقانه از استاد شهریار / به چشمک اینهمه مژگان به هم مزن یارا
چه شعبده است که در چشمکان آبی تو/ نهفته اند شب ماهتاب دریا را
دوات آنلاین-غزلی عاشقانه از استاد شهریار را بخوانید:
به چشمک اینهمه مژگان به هم مزن یارا/ که این دو فتنه بهم می زنند دنیا را
چه شعبده است که در چشمکان آبی تو/ نهفته اند شب ماهتاب دریا را
تو خود به جامه خوابی و ساقیان صبوح/ به یاد چشم تو گیرند جام صهبا را
کمند زلف به دوش افکن و به صحرا زن/ که چشم مانده به ره آهوان صحرا را
به شهر ما چه غزالان که باده پیمایند/ چه جای عشوه غزالان بادپیما را
فریب عشق به دعوی اشگ و آه مخور/ که درد و داغ بود عاشقان شیدا را
هنوز زین همه نقاش ماه و اختر نیست/ شبیه سازتر از اشگ من ثریا را
اشاره غزل خواجه با غزاله تست/ صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
به یار ما نتوان یافت شهریارا عیب/ جز این قدر که فراموش می کند ما را
12jav.net