شعر پاییزی با برگ از فریدون مشیری؛ حریق خزان بود
شعیری زیبا از فریدون مشیری را علیرضا قربانی نیز آن را خوانده است، بخوانید.
دوات آنلاین -شعر با برگ اثر فریدون مشیری است که علیرضا قربانی نیز آن را خوانده است. این شعر پاییزی در زیر آمده است.
حریق خزان بود
همه برگها آتش سرخ، همه شاخهها شعله زرد
درختان همه دودپیچان به تاراج باد
و برگی که میسوخت، میریخت، میمرد
و جامی سزاوار چندین هزار نفرین که بر سنگ میخورد
من از جنگل شعلهها میگذشتم
غبار غروب به روی درختان فرو مینشست
و باد غریب، عبوس از بر شاخهها میگذشت
و سر در پی برگها میگذاشت
فضا را صدای غمآلود برگی که فریاد میزد
و برگی که دشنام میداد
و برگی که پیغام گنگی به لب داشت
لبریز میکرد
و در چشم برگی که خاموش خاموش میسوخت
نگاهی که نفرین به پاییز میکرد
حریق خزان بود
من از جنگل شعلهها میگذشتم
همه هستیام جنگلی شعلهور بود
که توفان بیرحم اندوه
به هر سو که میخواست میتاخت،
میکوفت، میزد، به تاراج میبرد
و جانی که چون برگ
میسوخت، میریخت، میمرد
و جامی سزاوار نفرین که بر سنگ میخورد
شب از جنگل شعلهها میگذشت
حریق خزان بود و تاراج باد
من آهسته در دود شب رو نهفتم
و در گوش برگی که خاموش میسوخت گفتم
مسوز اینچنین گرم در خود، مسوز
مپیچ اینچنین تلخ بر خود، مپیچ
که گر دست بیداد تقدیر کور
تو را میدواند به دنبال باد
مرا میدواند به دنبال هیچ
12jav.net