چگونه به منجلاب سقوط کردم؟
آنچه میخوانید داستان واقعی زندگی مردی از اهالی استان خراسان جنوبی است.
دوات آنلاین-وقتی در خانه یکی یک دانه باشی شرایط زندگی تو هم فرق می کند و به نوعی در کانون توجه هستی.شرایط من هم همین طور بود. پدرو مادرم نمی گذاشتند آب در دلم تکان بخورد و به اندازه وسع خود برایم کم نمی گذاشتند. در مجموع زندگی خوشی را تجربه می کردیم. تا روزی که مدرسه نرفته بودم پدرم از کوچک ترین تعطیلی هم استفاده می کرد و در خانه نمی ماندیم و برای تفریح بیرون می رفتیم بعد هم که به مدرسه رفتم ، دیگر تعطیلات را فراموش نمی کرد . وقتی از سرکار بر می گشت در خانه هم سر حال و شاداب بود و ... .
دوره راهنمایی را سپری می کردم که حادثه ای تلخ تمام زندگی ما را به تاریکی کشاند. پدرم در تصادفی که هیچ نقشی نداشت جان خود را از دست داد. مرگ او برایم آن قدر تلخ بود که بعد از آن کاملا تغییرکردم و از یک نوجوان شاد و سر زنده به انسانی گوشه گیر تبدیل شدم. دیگر هیچ چیز و هیچ کسی نمی توانست مرا از لاکی که به آن فرو رفته بودم بیرون بیاورد. در کنار این ماجرا مادرم به هر شکل ممکن با مرگ پدرم کنار آمد اما من نتوانستم و حتی با او دچار اختلاف شدم و همین جا بود که به نوعی جرقه سقوطم به منجلاب اعتیاد زده شد .
دو سال از رفتن پدرم می گذشت که هنوز نتوانسته بودم با این ماجرا کنار بیایم و چون مادرم نتوانسته بود جایش را برایم به خوبی پر کند ، کم کم جذب دوستانی شدم که زندگی دیگری را تجربه می کردند. هنوز پشت لبشان سبز نشده بود که در جاهای خلوت یا پارک سیگار می کشیدند و ادای بزرگ تر ها را در می آوردند و به من هم میگفتند بکش ، غم و غصه ات را فراموش می کنی و ... .
15 ساله بودم که پای بساط مصرف مواد هم نشستم. آن روزها مادرم سرگرم خودش بود و حتی فهمیده بودم که می خواهد با مرد غریبه ای هم ازدواج کند. او چندان به رفت و آمدهای من کاری نداشت و سر به سرم نمی گذاشت و خرجی ام را از همان حقوق پدرم می داد، کاش حداقل میپرسید چه می کنم و با چه کسانی رفت و آمد دارم .هر چه بزرگ تر می شدم نوع مصرفم تفاوت می کرد ، از سویی در جریان همین مصرف کردن ها با دختران متعددی هم رابطه برقرار کردم ، دست به سرقت زدم و ... .
فرزاد 40 ساله و معتاد به مصرف شیشه در حالی که مقابل مامور کلانتری قرار داشت ادامه داد : معتاد شدنم یک طرف و ابتلا به ایدز یک طرف.وقتی مادرم پی به شرایط من برد آن قدر درگیر خودش بود که به جای انتخاب راه درست سر بحث و جدل با من گذاشت و حتی همان پولی را که به من می داد قطع کرد. در این شرایط برای این که خرج اعتیادم را تامین کنم یا از وسایل خانه بر می داشتم و می فروختم و یا دست به سرقت می زدم. پس از چند مرتبه دستگیری و زندانی شدن دیگر دست به سرقت نزدم و به هر شکل ممکن از مادرم هزینه مصرف موادم را گرفتم .
آخرین بار مصرف در حالی که خارج از حالت طبیعی بودم اقدام به سرقت خودرویی در شهر بیرجند کردم که توسط کارآگاهان پلیس آگاهی استان دستگیر شدم.او که از تعداد دفعات و سابقه زندان رفتن هایش چیزی به یاد ندارد با خنده ای بر لب گفت که بیرون برای من خبری نیست و زندان جای امنی است.فرازد که به جرم سرقت خودرو دستگیر شده است ادامه داد: خودرو را سرقت کردم تا با فروش محتویات داخل آن خودم را از خماری نجات بدهم اما دستگیر شدم.او که حلقه های قانون بر دستانش گره خورده بود درباره بیماری خود هم گفت که آدم معتادی که جا و مکانی نداشته باشد و همیشه سربار این و آن باشد از این بهتر نمی شود. بیماری من هم نتیجه ارتباط های نامشروع و ترزیق با سرنگ های مشترک بوده است.ای کاش بعد از پدرم ، مادرم مرا حمایت می کرد تا این زندگی نکبت بار را نداشتم .
منبع: خراسان
12jav.net