عکسهای جالب و گزارش خواندنی از مسابقه تیم ملی فوتبال زنان
راستش را بخواهید در نگاه اول جا خوردم. ورزشگاه به این بزرگی که تقریباً گنجایش بالای 10 هزار تماشاچی را داشت، تعداد انگشتشماری روی سکوها آنهم به شکل پراکنده نشسته بودند.
دوات آنلاین-هفته گذشته مسابقه تیم ملی فوتبال زنان ایران و بلاروس در ورزشگاه آرارات تهران برگزار شد و خبرنگار تبیان به میان تماشاچیان این بازی رفت تا با حامیان این تیم بیشتر آشنا شود. روایت تبیان را در ادامه بخوانید:
فوتبال زنان باکمی تأخیر بالاخره به «آرارات» رسیدم. بازی شروعشده بود. راستش را بخواهید در نگاه اول جا خوردم. ورزشگاه به این بزرگی که تقریباً گنجایش بالای 10 هزار تماشاچی را داشت، تعداد انگشتشماری روی سکوها آنهم به شکل پراکنده نشسته بودند. در زمینبازی، قسمت چپ مختص تیم ایران بود و بچههای ذخیره، مربی و کمکمربی را دیدم که از کنار زمین با بچههای تیم صحبت و آنها را راهنمایی میکردند. در قسمت راست هم تیم بلاروس به همراه مربیان و تیم ذخیره آنها در نیمکت نشسته بودند.
از هواداران دو آتشه تا فک و فامیل!
از پلههای ورزشگاه پایین رفتم و گوشهای سمت چپ ورودی که تماشاگران تیم ایران به شکل پراکندهای آنجا مستقر بودند، نشستم. وقتی سر صحبت را با تعدادی از آنها باز کردم، مشخص شد که تعدادی به دلیل نسبت داشتن با اعضا و کادر فنی در این دیدار حضور پیداکردهاند. عدهای هم دانشجویانی بودند که پیچاندن کلاس درس را دلیل حضور در ورزشگاه میدانند. در مقابل هم، گروهی تنها و تنها برای حمات از تیم ملی بانوان شرکت کردهاند. یکی از آنها میگویند: «اول به خاطر حمایت از تیم ملی فوتبال بانوان آمدهام. میخواهم به مسئولین اعلام کنم با تمام محدودیتها و سختیهایی که برای ورزش بانوان و حضور آنان در ورزشگاهها وجود دارد، ما علاقهمند و حامی فوتبال هستیم. مسئولین باید بیشتر به فکر فوتبال بانوان باشند.»
در پلههای پایینتر ، بانوی میانسالی که بر عصا تکیه داده بود، را دیدم که با یک هیجانی بازی را تماشا میکند. خودم را به او رساندم. او «مینا علی نژاد» بازیکن اسبق تیم فوتبال باشگاه تاج بود.
زمین هم سنگ جلوی پای دختران میشود
آمدن سفیر بلاروس نظرم را به خود جلب کرد. «یوری ایوانوویچ لازارچیک» به همراه خانوادهاش به دیدن بازی آمدند و در سکوی کناری ما نشستند. با زبان بلاروس باهم صحبتهایی میکردند. یکی از خبرنگاران ایرانی که گویا چند سالی در بلاروس زندگی کرده و به زبان آنها آشنا بود، رفت و با آنها خوشوبشی کرد. وقتی برگشت گفت که سفیر به نقل از مربی بلاروس از زمین چمن نامناسبی که مسابقه در آن برگزار میشود گله دارد. راست میگفتند، زمین اصلاً شرایط خوبی را به لحاظ کیفیتی نداشت.
خبری از مسئولین نیست
با خودم گفتم حتماً یکی از مسئولین فدراسیون هم برای تماشای بازی حضور پیدا خواهند کرد تا از نزدیک بازی بچهها را ببیند و دلگرمی برای آنها باشد. ذهنم درگیر این حرفها بود که با صدای «آخخ» تماشاگران نظرم به زمینبازی جلب شد. بله بلاروس در دقیقه 13 توانست دروازه تیم ملی ما را باز کند. بازی با نتیجه یک بر صفر به نفع تیم بلاروس ادامه پیدا کرد. تعداد جمعیت تعداد انگشتان دست بیشتر شده بود. اما هنوز خبری از حضور مسئول یا نمایندهای از فدراسیون نبود. بچههای تیم ایران تازه انرژی گرفته بودند. سه دقیقه از گل خوردنمان نگذشته بود که دروازه تیم بلاروس باز شد. بله نتیجه بهتساوی یکبریک رسید.
دختران ورزشگاه آزادی در آرارات
ایران گل زده بود و این اتفاق خیلی خوشایندی بود اما از شور و هیجانی که از بازی فوتبال شنیده بودم در میان تماشاگرا خبری نبود. یکدفعه دیدم که چندنفری که در وسط سکو نشسته و معلوم بود که از دنبال کنندگان حرفهای فوتبال و حامیان ورزش بانوان هستند، نقش راهنمایی و هدایت بقیه تماشاگران را بر عهده گرفتند و از بقیه که به شکل پراکنده به تماشای فوتبال نشسته بودند خواستند که فاصلهها را کم کرده و با نزدیک شدن به یکدیگر به تشویق تیم ادامه دهند.
با این حرکت جمعیت انسجام بهتری گرفت، صدای شعارها و تشویقها درهمتنیده شد و مربی تیم ملی به نشانه تشکر رو به ما تماشاگرا دست تکان داد.
یکی از آن بچههای محور که نقش هدایتگری بقیه را برعهدهگرفته بود، «زهرا خوشنواز»، دختر استادیوم آزادی بود که بارها با شکل و شمایل پسرانه وارد استادیوم شده بود. طبل بزرگی را با خود آورده و با دادن شعارهایی بقیه را هم برای تشویق تیم ایران به هیجان میآورد: « تیم تیم ایرانه یا علی مدد، تیم دلیرانه یا علی مدد»، «ایران بسه دیگه غیرتتو نشون بده» و «با روسری سختته، گرمته، دمت گرم، دمت گرم» و «این دختره یا شیره» و «یک،دو،سه، ایران ایران ایران، چهار،پنج، شش، همیشه جاودان» قسمت جالب قضیه اینجا بود که تماشاگرای ایرانی بهرسم مهماننوازی دقایقی را هم به تشویق تیم بلاروس اختصاص دادند.
زهرا بااینکه خود را از حامیان فوتبال بانوان معرفی کرده و اعلام میکند دغدغه ورود بانوان به ورزشگاه را دارد، جالب بود اسم بازیکنی که به بلاروس گل زد را نمیداند. او دلیل بیاطلاعی خود را ضعف در اطلاعرسانی و عدمحمایت از ورزش بانوان توسط رسانه ملی دانسته و در ادامه دلیل حمایت خود از ورزش بانوان را اینگونه بازگو میکند: «من که دغدغه ورود بانوان به ورزشگاه آزادی و دیدن فوتبال آقایان را دارم، چرا در حمایت از تیم ملی بانوان نیایم و از آنها حمایت نکنم. آنهم دخترانی که باوجود تمام سختیها، کمبودها و مشکلات اینگونه در راستای سربلندی نام ایران تلاش میکنند.» حرفهایش درست بود. مظلومیت تیم ملی فوتبال بانوان را میشد از نبود تبلیغات در فضای خالی ورزشگاه، کیفیت اسپانسرهایی که لباس بازیکنان را تهیه کرده بودند، عدمحمایت تیم از طرف بانوان و بسیاری از موارد دیگر فهمید. اتفاقی که در تیم ملی فوتبال آقایان به بهترین شکل و بالاترین درجه وجود دارد.
دخترانی که همچنان گمنام هستند
تعجب اینجا بود که هیچکدام از تماشاگران اسم زننده گل به بلاروس را نمیدانست. حتی بیشتر آنها از قوانین فوتبال هم خیلی اطلاعی نداشتند و این از گفتوگوهایی که بینشان ردوبدل میشد، مشخص بود. «سارا غلامی» توانسته بود دروازه بلاروس را باز کند. شعارها ادامه پیدا میکند: «سارا، سارا، ما گل می خوایم یالا»، « این دختره یا شیره، شیره شیره»
در کنار «زهرا خوشنواز» دختر کم سن و سال دیگری بود که با آرایش غلیظ و پوشیدن لباس ورزشی قرمز رنگ که روی آن نام پرسپولیس نوشتهشده بود و نشان میداد که از طرفداران قرمز پوشان است، در ساختن شعارها به زهرا کمک و با بالا آوردن دستهایش بقیه را به تشویق تیم وادار میکرد. در فرصت بین دونیمه، با او گفتگو کردم. او دلیل جمعیت کم تماشاگران را عدم اطلاعرسانی میداند: «آنقدری که به فوتبال آقایان بهاداده میشود، به ورزش بانوان مخصوصاً فوتبال بهاداده نشده. اطلاعرسانی درست انجام نمیشود و بسیاری از خانمها از مسابقه امروز اصلاً اطلاعی ندارند.»
«مهناز افشار» در بین تماشاگران فوتبال بانوان
همینطور که تماشاگران را نگاه میکردم، صدای آشنایی نظرم را جلب کرد. بله. «مهناز افشار» بازیگرتأتر، سینما و تلویزیون هم برای حمایت از تیم ملی فوتبال بانوان آمده بود و با دیگر تماشاگرها در تشویق کردن تیم ملی از هر هیجان و فعالیتی کوتاهی نمیکردند؛ از نواختن بر طبل تا بوقهای ممتدی که توسط خوش نواز زده میشد.
لحظات آخر نیمه اول بازی بود که کارت قرمز داور به نفع تیم ملی ایران بالا رفت. کاپیتان تیم ملی بلاروس دقیقه ٤١ به دلیل خطای پشت محوطه جریمه با دریافت کارت قرمز مستقیم، از زمین اخراج شد. هنوز از حضور مسئول یا نماینده فدراسیون خبری نبود. مربی بلاروس نزدیک زمین آمده بود بازیکنانش را راهنمایی میکرد.
برای مطالبهام باید تلاش کنم
سوت پایان نیمه اول زده شد. خبرنگارها و مهناز افشار به زمینبازی وارد شدند. «افشار» در گفتگویی با خبرنگاران در رابطه با علت حضورش در ورزشگاه میگوید: «وقتی روی مسئلهای حساس بوده و مطالبهای دارم، برای اجرایی شدن آن باید حرکتی داشته باشم. نمیتوانم فقط در توییتر مطلب بگذارم و یا مصاحبه کنم. زمانی که درباره حمایت از بانوان حرفی میزنم کمترین کار این است که حمایتم را عملی کنم. مسئولیت من در حمایت از تیم ملی بانوان این است که در ورزشگاه حضور پیدا کنم.»
منتظر شروع نیمه دوم بودیم که سکوی تماشاگران بلاروس نظرمان را جلب کرد. سکویی که شروع بازی خالی از جمعیت بود، الان حدود 20 سفیدپوست موطلایی که پرچم بلاروس را در دست داشتند، در کنار سفیر بلاروس و خانوادهاش، تیم کشورشان را تشویق میکردند.
بازی شروع شد. در این نیمه تیم ملی ایران سمت راست زمین و تیم بلاروس در سمت چپ حضور داشتند. تیم بلاروس در این نیمه 10 نفره بازی را ادامه میداد. علیرغم اینکه بچهها در این نیمه بهتر بازی میکردند، در دقایق ابتدایی نیمه دروازه ایران باز شد. بله بلاروس 10 نفره توانست نتیجه بازی را به نفع خود تغییر دهد.
تماشاگران باوجود اندک بودنشان، چیزی از تشویق کم نمیگذاشتند: «هیچ اشکالی نداره، بازی ادامه داره» «ایران،ایران، ما گل می خوایم یالا» انگار هیجان تماشاگران ایرانی به بلاروسیها هم سرایت کرده بود، آن ها هم شروع به تشویق تیمشان کرده بودند: «بلاروس، بلاروس»
علیرغم نزدیک شدن به دقایق آخر نیمه دوم بازی، هنوز هیچیک از مسئولان فدراسیون فوتبال برای تماشای مسابقه به ورزشگاه آرارات نیامدهاند. حتی لیلا صوفی زاده نایبرئیس بانوان فدراسیون فوتبال نیز برخلاف بازی قبلی، در ورزشگاه حضور نداشت.
بالأخره بازی با سوت داور و نتیجه دو بر یک به نفع تیم بلاروس تمام شد. حرکت زیبایی که در انتهای مسابقه از تماشاگران دیدم این بود که باوجود باخت ایران، تماشاگران ایستادند و با شور و هیجان بالایی مربی و تیم ملی را تشویق کرده و با شعارهایشان به آنها خسته نباشید گفتند.
منبع: تبیان
12jav.net