دیوان شهریار/ ای چشم خمارین که کشد سرمه خوابت
دیدی که چه غافل گذرد قافله عمر/ بگذاشت به شب خوابت و بگذشت شبابت
دوات آنلاین-غزلی از استاد شهریار بخوانید:
ای چشم خمارین که کشد سرمه خوابت/ وی جام بلورین که خورد باده نابت
خواهم همه شب خلق به نالیدن شبگیر/ از خواب برآرم که نبینند به خوابت
ای شمع که با شعله دل غرقه به اشگی/ یارب توچه آتش که بشویند به آبت
ای کاخ همایون که در اقلیم عقابی/ یارب نفتد ولوله وای غرابت
در پیچ و خم و تابم از آن زلف خدا را/ ای زلف که داد اینهمه پیچ و خم و تابت
عکسی به خلایق فکن ای نقش حقایق/ تا چند بخوانیم به اوراق کتابت
ای پیر خرابات چه افتاده که دیریست/ در کنج خرابات نبینند خرابت
دیدی که چه غافل گذرد قافله عمر/ بگذاشت به شب خوابت و بگذشت شبابت
آهسته که اشگی به وداعت بفشانیم/ ای عمر که سیلت ببرد چیست شتابت
ای مطرب عشاق که در کون و مکان نیست/ شوری به جز از غلغله چنگ و ربابت
در دیر و حرم زخمه سنتور عبادت/ حاجی به حجازت زد و راهب به رهابت
ای آه پر افشان به سوی عرش الهی/ خواهم که به گردی نرسد تیر شهابت
شهریست بهم یار و من یک تنه تنها/ ای دل به تو باکی نه که پاکست حسابت
12jav.net