حکایتهای مثنوی/ سارق دهلزن
حکایتی از مثنوی معنوی را که در زیر به نثر میخوانید حکایت معروفی است که حتما آن را به نحوههای مختلف شنیدهاید:
دوات آنلاین-حکایتی از مثنوی معنوی را که در زیر به نثر میخوانید حکایت معروفی است که حتما آن را به نحوههای مختلف شنیدهاید:
دزدي در نيمه شب, پاي ديواري را با كلنگ ميكَنَد. تا سوراخ كُنَد و وارد خانه شود.
مردي كه نيمه شب بيمار بود و خوابش نمي برد صداي تق تق كلنگ را ميشنيد.
بالاي بام رفت و به پايين نگاه كرد. دزدي را ديد كه ديوار را سوراخ ميكند. گفت: اي مرد تو كيستي؟ دزد گفت من دُهُل زن هستم. گفت چه كار ميكني در اين نيمه شب؟
دزد گفت: دُهُل ميزنم. مرد گفت: پس كو صداي دُهُل ؟
دزد گفت: فردا صداي آن را ميشنوي. فردا از گلوي صاحبخانه صداي دُهُل من بيرون ميآيد.
منبع: https://www.mehremihan.ir
12jav.net