حکایتهای مثنوی/ مجادله 4 نفر بر سر انگور
حکایتی زیبا و پرمعنا از مثنوی معنوی را به نثر بخوانید:
دوات آنلاین-حکایتی زیبا و پرمعنا از مثنوی معنوی را به نثر بخوانید:
چهار نفر, با هم دوست بودند, عرب, ترك, رومي و ايراني, مردي به آنها يك دينار پول داد.
ايراني گفت: «انگور» بخريم و بخوريم. عرب گفت: نه! من «عنب» ميخواهم, ترك گفت: بهتر است «اُزوُم» بخريم. رومي گفت: دعوا نكنيد! استافيل ميخريم, آنها به توافق نرسيدند. هر چند همة آنها يك ميوه، يعني انگور ميخواستند. از ناداني مشت بر هم ميزدند.
زيرا راز و معناي نامها را نميدانستند. هر كدام به زبان خود انگور ميخواست.
اگر يك مرد داناي زباندان آنجا بود, آنها را آشتي ميداد و ميگفت من با اين يك دينار خواستة همه ي شما را ميخرم، يك دينار هر چهار خواستة شما را بر آورده ميكند. شما دل به من بسپاريد، خاموش باشيد. سخن شما موجب نزاع و دعوا است، چون معناي نامها را ميدانم اختلاف شماها در نام است و در صورت, معنا و حقيقت يك چيز است.
منبع: mehremihan.ir
12jav.net