2024/05/04
۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
حکایت‌های مثنوی/ داستان پیر و پزشک

حکایت‌های مثنوی/ داستان پیر و پزشک

داستان پیر و پزشک از حکایت‌های خواندنی مثنوی معنوی است که آن را به نثر می‌خوانید:

دوات آنلاین-داستان پیر و پزشک از حکایت‌های خواندنی مثنوی معنوی است که آن را به نثر می‌خوانید:

پيرمردي, پيش پزشك رفت و گفت: حافظه‌ام ضعيف شده است.

پزشك گفت: به علتِ پيري است.

پير: چشم‌هايم هم خوب نمي‌بيند.

پزشك: اي پير كُهن, علت آن پيري است.

پير: پشتم خيلي درد مي‌كند.

پزشك: اي پيرمرد لاغر اين هم از پيري است

پير: هرچه مي‌خورم برايم خوب نيست

طبيب گفت: ضعف معده هم از پيري است.

پير گفت: وقتي نفس مي‌كشم نفسم مي گيرد

پزشك: تنگي نفس هم از پيري است وقتي فرا مي‌رسد صدها مرض مي‌آيد.

پيرمرد بيمار خشمگين شد و فرياد زد: اي احمق تو از علم طب همين جمله را آموختي؟! مگر عقل نداري و نمي‌داني كه خدا هر دردي را درماني داده است. تو خرِ احمق از بي‌عقلي در جا مانده‌اي. پزشك آرام گفت: اي پدر عمر تو از شصت بيشتر است. اين خشم و غضب تو هم از پيري است. همه اعضاي وجودت ضعيف شده صبر و حوصله‌ات ضعيف شده است. تو تحمل شنيدن دو جمله حرق حق را نداري. همة پيرها چنين هستند. به غير پيران حقيقت.

از برون پير است و در باطن صَبيّ (کودک) خود چه چيز است؟ آن ولي و آن نبي

 

منبع: https://www.mehremihan.ir

12jav.net

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.