نقدی بر فیلم آستیگمات / نمک پاشیدن روی زالوها!
بعد از مدتها شاهد یک فیلم اجتماعی قابلتأمل هستیم که اگرچه در بستر یک درام خانوادگی روایت میشود اما ظرفیت ظریفی در بازنمایی کنشمندی های اجتماعی دارد و روابط انسانی را بهعنوان محور و بنیان زیست اجتماعی به تصویر میکشد.
دوات آنلاین-بعد از مدتها شاهد یک فیلم اجتماعی قابلتأمل هستیم که اگرچه در بستر یک درام خانوادگی روایت میشود اما ظرفیت ظریفی در بازنمایی کنشمندی های اجتماعی دارد و روابط انسانی را بهعنوان محور و بنیان زیست اجتماعی به تصویر میکشد.
آستیگمات را همچنین میتوان نمونه خوبی از یک فیلم تربیتی دانست که تأثیرات بحرانهای خانوادگی بر فرزندان را بهخوبی و با شفافیت به تصویر میکشد و از این حیث فیلم جسورانهای است. به نظر میرسد مجید رضا مصطفوی را باید جزو آن کارگردانهایی دانست که قدمبهقدم جلوآمده و فیلم به فیلم بهتر میشود و چهبسا بتوان آستیگمات را نسبت به فیلم قبلی او انارهای نارس یک جهش در کارگردانی دانست ؛ هرچند در آن فیلم هم میتوان نشانهها و ردپای یک کارگردان کاربلد را تشخیص داد.
اگرچه قصه فیلم از زاویه دید کسری پسربچه روایت نمیشود اما کل قصه را میتوان از منظر نگاه او نیز بازنمایی کرد. او به دلیل آستیگمات عینک میزند و این دوبینی نمادی از ذهنیت و نگاه او به زیست – جهانی است که در آن به سر میبرد؛ یک تجربه تلخ و گزنده که او را در کانون یک بحران خانوادگی قرار داده . همه آسیبهای جدی عاطفی و رفتاری که حاصل این تجربه است در بستری دراماتیک روایت میشود.
لحن رئالیستی فیلم اگرچه تلخ به نظر میرسد اما همین ویژگی به نقطه قوت آن بدل شده و فیلمساز تلاش کرده بدون هیچ ملاحظه فرامتنی به پردازش رئالیستی متن پرداخته و بحرانهای روابط انسانی را چه در ارتباط با خود و چه در ارتباط با دیگران بهدرستی واکاوی میکند. در این میان تنها مادربزرگ خانواده (مهتاب نصیرپور) که البته چندان هم پیر نیست عاقلتر از بقیه به نظر میرسد و تلاش میکند روابط ویرانشده را با صبوریترمیم کند.
رابطه او با عروسش یکی از متفاوتترین رابطه عروس و مادر شوهری است که در سینمای ایران شاهد بودیم. عروسی که در حضور مادر شوهرش نیز به انتقاد از شوهر بیکار و الکلیاش میپردازد و مادر شوهر هم که پسرش را خوب میشناسد در عین همدلی با او تلاش میکند تا به روابط ازهمگسسته آنها سروسامان دهد.
محسن کیایی هم که غالباً او را در نقشهای کمدی و شوخطبع دیده بودیم در اینجا فردی عصبی و بداخلاق است که در آستانه ویرانی خودش وزندگیاش قرار دارد و بهخوبی توانسته از پس این نقش جدی بربیاید و خود را از خطر تکراری شدن در نقشهای کمیک نجات دهد. مهتاب نصیرپور هم که سالها از سینما دور بوده و کمتر او را در فیلمها دیدهایم در اینجا بازی درخشانی از خود نشان میدهد و چهبسا اگر فیلم در جشنواره فجر سال گذشته حضور مییافت قطعاً او یکی از کاندیداهای دریافت جایزه بهترین نقش زن بود. حتی نیکی کریمی که نقش کوتاهی در این فیلم ایفاء میکند بازی بهاندازه و کنترلشدهای از خود ارائه میدهد و به دل مینشیند.
اساساً شخصیتپردازی درست فیلم و کارگردانی بهاندازه که از سانتی مانتالیسم دوری کرده و حد و اندازه هر پلان و سکانس را با محاسبه درست صورتبندی کرده عامل بسیار مهمی است تا آستیگمات به یک فیلم پخته و تأثیرگذار بدل شود. کاتهای بهموقع و پرهیز از احساسی شدن افراطی برخی موقعیتها و ریتم خوب فیلم را باید به ویژگیهای فنی آن اضافه کرد .
با توجه به چندلایه بودن قصه ، فیلم بهشدت قابلیت تأویلپذیری داشته و بحران روابط انسانی را در یکدرهم تنیدگی دراماتیک روایت میکند. محسن کیایی که مردی لاابالی است در زیرزمین خانهاش در حال پرورش زالو است تا با فروش آن برای تهیه کرمهای صورت، به اوضاع مالی زندگیاش سروسامانی بدهد و از این فلاکت نجات پیدا کند.
خود این زالوها میتواند نمادی از رفتارها و کنشهای باشد که خون زندگی، خوشبختی و آرامش انسانها را میمکد و درنهایت به استحاله و سقوط اخلاقی آنها منجر میشود. نمک پاشیدن روی زالوها توسط کسری شاید نمادی است از اینکه او بهعنوان بچهای که در کانون آسیبهای عاطفی و خانوادگی است تلاش میکند تا بهنوعی از این زندگی انتقام بگیرد.
کسری بهشدت تنهاست و والدینش هیچ درکی از موقعیت شکننده او ندارند. نامه او به معلمش نشانه اوج این احساس تنهایی و بیپناهی است. او نه چشم ظاهرش که چشم باطلش نیز دچار آستیگمات شده و نمیتواند واقعیتها را درست ببنید. شاید این، پیام اصلی قصه باشد. اینکه بحرانها موجب ناتوانی در تشخیص واقعیت میشود.
منبع: تبیان
12jav.net