2024/05/07
۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
سرطانی به نام طلاق عاطفی

سرطانی به نام طلاق عاطفی

طلاق عاطفی به معنای آن است که زوجین پس از 10ساعت دوری ،هنگامی که یکدیگر را می بینند، حرفی برای گفتن ندارند و در واقع با هم غریبه هستند.

دوات آنلاین-طلاق عاطفی به معنای آن است که زوجین پس از 10ساعت دوری ،هنگامی که یکدیگر را می بینند، حرفی برای گفتن ندارند و در واقع با هم غریبه هستند.

 

یکی از مشکلاتی که مانند بیماری سرطان با یک سلول شروع می‌شود و به‌تدریج گسترش پیدا می‌کند و کل بدن و سلامتی فرد را می‌گیرد، طلاق عاطفی است که در زندگی از یک نقطه شروع می‌شود و اگر درمان نشود، می‌تواند یک زندگی را به نابودی بکشاند. زمانی که زن و شوهری با هم ازدواج می‌کنند، به‌طور طبیعی تا زمانی که با هم آشنا شوند، تفاوت‌ها و تعارض‌هایی در روابط آنها وجود دارد، زیرا منافع آنها با هم دچار تعارض می‌شود و تفاوت‌هایی با هم دارند که تا به شناخت کافی برسند و بتوانند با هم به سازش برسند، اختلاف‌هایی پیدا می‌کنند.

 

اگر درباره این اختلاف‌ها گفت‌وگو نکنند و نتیجه‌گیری درستی نداشته باشند و بتوانند راه باقی‌مانده را بدون آسیب طی کنند، این دعواها پیاپی رخ می‌دهند. گاهی این دعواها ممکن است جروبحث و درگیری هم نباشد بلکه دلسردی و قهرکردن و فاصله گرفتن از هم باشد و اگر به این موضوع پرداخته نشود، به‌تدریج باعث می‌شود مکانیسم سیستم دفاعی روان فعال شود. نقش این مکانیسم این است که موضوع‌های دردناک را برای فرد بی‌اهمیت می‌کند تا فرد بتواند آنها را تحمل کند و به اصطلاح از پا درنیاید.

 

مکانیسم‌های دفاعی روان ما هم همین کار را انجام می‌دهد، به‌طوری که اگر فرد پیش از این نمی‌توانست یک ساعت دوری همسرش را تحمل کند، بعد از قهر و آشتی‌های مداوم، مکانیسم دفاعی روان او فعال می‌شود و به مرور، همسر فرد از آن جایگاه اهمیت پایین‌تر می‌آید تا بتواند دوربودن از او را بعد از قهرهای طولانی‌تر تحمل کند.

 

این مکانیسم به مرور فعال‌تر می‌شود و فرد مدت‌زمان طولانی‌تری می‌تواند نبود یا قهر همسرش را تحمل کند و به این ترتیب، با چنین فضای تلخی خو می‌گیرد و باعث می‌شود زن و شوهر از هم فاصله بگیرند. این نقطه شروع طلاق عاطفی است، زیرا فرد به شرایط بد رابطه عادت می‌کند و با آن خو می‌گیرد و آن را می‌پذیرد که رابطه‌اش با همسرش به همین شکل است. زن و شوهر بعد از مدتی که در چنین شرایطی قرار می‌گیرند، به دلیل برآورده‌نشدن نیازهای عاطفی و روانی‌شان در رابطه به تدریج منابع دیگری را برای ارضای نیازهای خود پیدا می‌کنند.

 

به‌عنوان مثال، فرد ممکن است آنقدر غرق کارش شود که دیگر زمان خالی نداشته باشد. یا ممکن است آنقدر به خانواده، اقوام و دوستان پناه ببرند که از محبت آنها سیراب شوند، بنابراین دیگر نسبت به همسر حسی نخواهد داشت و احساس کمبود نمی‌کند. گاهی هم ممکن است در طلاق‌های عاطفی که دو نفر با هم زندگی می‌کنند و درواقع تنها هم‌خانه هم محسوب می‌شوند ولی زندگی عاطفی و روانی ندارند، خیانت هم رخ دهد. به همین دلیل، زندگی به سمت فروپاشی تدریجی پیش می‌رود.

 

گاهی زن و شوهرها به دلیل مشکلاتی که دارند، تنها به دلایل بیرونی با هم زندگی می‌کنند به‌عنوان مثال، زن ابراز می‌کند که فقط به خاطر فرزندم با شوهرم زندگی می‌کنم یا به خاطر آبروی اجتماعی خودم یا به خاطر خانواده‌ام و غصه نخوردن پدر و مادرم یا به خاطر ترس از جدایی و طلاق با او زندگی می‌کنم. در هر صورت، اگر فرد به هر دلیلی غیر از همسرش تن به زندگی با او داده، در واقع طلاق عاطفی بین آنها ایجاد شده است.

 

طلاق عاطفی به این معناست که عواطف من با طرف مقابل قطع شده اما اگرچه فرد در خانه همسرش زندگی می‌کند و در حد اجبار برای او وقت می‌گذارد، اما هرلحظه که اجبار برداشته می‌شود، تمایل اینکه فرد بخواهد وقتش را با همسرش بگذراند، از بین رفته است. این زمینه آسیب بسیار جدی‌ای را فراهم می‌آورد، به‌طوری که اگر فرزندان در چنین فضایی قرار گیرند، آسیب زیادی می‌بینند، به این معنا که آنها در فضای عاطفی سرد والدین‌شان به‌شدت دچار آسیب‌های شخصیتی و روانی می‌شوند.

 

زن و شوهرهایی که در فضای طلاق عاطفی زندگی می‌کنند ممکن است به‌شدت افسرده و مضطرب شوند، بنابراین احتمال بروز مشکل برای خود آنها هم وجود دارد و درمعرض خطرات جدی هستند. به همین دلیل توصیه می‌کنیم در شرایطی که زندگی می‌کنید، اگر اختلافی با همسر خود دارید، از همان روزهای اول به آن بپردازید و به دنبال حل و فصل آن باشید.

 

یکی از مشکلاتی که در خانواده‌ها به‌ویژه خانواده‌های ایرانی‌ وجود دارد این است که تا زمانی که فرد ظرفیت تحمل مشکلات را دارد، درباره آنها صحبت نمی‌کند و نادیده می‌گیرد و آن را کم‌اهمیت تلقی و تصور می‌کند تنها همین زندگی کردن در کنار هم، رفاه مالی و حضور فرزندان کفایت می‌کند؛ به همین دلیل حرفی نمی‌زند و تحمل می‌کند تا جایی که این مشکلات به فرد، زندگی عاطفی و روانی و فرزندان آسیب وارد کند و آنجاست که زمانی فرد به روانشناس مراجعه می‌کند که دیگر کار از کار گذشته و آنقدر صبوری به خرج داده که دیگر جایی برای تحمل کردن ندارد و به سختی می‌توان روابط عاطفی و خانوادگی آنها را بهبود بخشید.

 

منبع: روزنامه  فرهیختگان

12jav.net

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.