گفتوگوبا نخستین زن جهانگرد ایرانی در 493 روز دور دنیا سفر کرد
او سال 1352 در تهران متولد شده، کارشناس مترجمی زبان فرانسه و کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی دارد و 28 سال است داوطلبانه در یک خیریه به نام رحمهللعالمین مددکاری میکند. شغل اصلی مهدوی نادر تدریس زبان فرانسه است و جهانگردی را به عنوان عشقش انتخاب کرده. با او درباره فعالیتهایش در این سالها، بویژه سفر دور دنیایش در سال 1382صحبت کردیم.
دوات آنلاین-پوپه مهدوی نادر اولینهای زیادی را به نام خودش ثبت کرده که شاید مهمترین آنها عنوان «نخستین جهانگرد زن ایرانی» باشد.
او سال 1352 در تهران متولد شده، کارشناس مترجمی زبان فرانسه و کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی دارد و 28 سال است داوطلبانه در یک خیریه به نام رحمهللعالمین مددکاری میکند. شغل اصلی مهدوی نادر تدریس زبان فرانسه است و جهانگردی را به عنوان عشقش انتخاب کرده. با او درباره فعالیتهایش در این سالها، بویژه سفر دور دنیایش در سال 1382صحبت کردیم.
پوپه مهدوینادر در کودکی از کلیشهها فاصله میگیرد و در پاسخ به پرسش تکراری آن سالها، به جای دکتر و خلبان، میگوید دوست دارد در آینده جهانگرد شود. «از 9ـ8سالگی دو آرزو داشتم، یکی اینکه جهانگرد شوم و دیگری اینکه خانهای دوطبقه داشته باشم و طبقه پایین را پرورشگاه کنم.» او رویایش را با کار سادهتر، یعنی ایرانگردی محقق کرده و این کار را از 17 سالگی آغاز میکند. «به طور جدی در 20 سالگی با پای پیاده به نقاط مختلف ایران سفر کردم، با عشایر زندگی کردم و در 23سالگی به آفریقای جنوبی رفتم و جهانگردی دقیقا از همان زمان برایم آغاز شد.» او میگوید سفرش به آفریقای جنوبی در شرایط ناامنی و حکومت آپارتاید اتفاق افتاده. «دقیقا زمانی که وارد ژوهانسبورگ شدم، تلویزیون ایران اعلام کرد ژوهانسبورگ خطرناکترین شهر جهان است.»
28 سالگی، آغازی برای مهمترین سفر
پس از چند تجربه کوچک، پوپه مهدوی نادر بالاخره سراغ تجربه بزرگ زندگیاش میرود. «سفر من به دور دنیا با شعار عشق، دوستی و صلح جهانی آغاز شد و در آن سه هدف عمده را دنبال میکردم. یکی اینکه برای بچههای یتیم پول جمع کنم، دوم اینکه یک گفتمان عملی و تبادل اطلاعات با جوانان کشورهای در مسیرم ایجاد کنم و سوم اینکه نشانههای خداوند را در جهان هستی ببینم.»
او از مدتها قبل به جهانگردی علاقه داشته، اما چه چیزی باعث میشود ناگهان این تصمیم را بگیرد. «از قبل هر سفری که به بخشهای مختلف ایران یا جهان میرفتم، حس و حال جهانگردی در من زنده میشد. همان زمان با گروهی آشنا شدم که زندگیشان را وقف فعالیتهای خیریه کرده بودند. همیشه فکر میکردم حضورم در کنار بچههای یتیم میتواند مفیدتر از جهانگردی باشد. تا 28سالگی تاب آوردم، ولی دیگر بیشتر نمیتوانستم و با استادم آقای شهریار روحانی صحبت کردم. ایشان گفت پوپه خودت باید تصمیم بگیری، ولی به این فکر کن شاید این کار یکی از کارهایی باشد که سالها بعد حسرتش را بخوری و بگویی چرا وقتی جوان بودم این کار را نکردم. به همین دلیل تصمیم گرفتم سفر دور دنیا را آغاز کنم.»
اما چنین تصمیمی به جز ابعاد شخصی، به زندگی خانوادگی هم ارتباط پیدا میکند. مهدوی معتقد است هر آدمی رسالتی در جهان دارد و زمین و زمان دست به دست هم میدهند تا او رسالتش را انجام دهد، به شرطی که خودش بخواهد.
«من از 17سالگی نوع زندگیام را تغییر دادم. کمتر جوان 17سالهای را میتوانید پیدا کنید که اگر ساعت 2 شب به خانه برگردد، به خاطر این باشد که از سر زدن به یک خانواده یتیم برگشته باشد. همین مساله دل پدر و مادرم را آرام میکرد. وقتی میدیدند نوع زندگی من اینچنین است و چارچوبهای خودم را دارم، آرام میشدند. ضمن اینکه سفرهای داخل ایران را آغاز کرده بودم و در زمان حکومت آپارتاید به آفریقای جنوبی رفته بودم! یک بار از مادرم پرسیدند شما با سفر پوپه موافق بودید؟ پاسخ ایشان این بود که اگر ما هم میگفتیم نرو، پوپه آنقدر تلاش میکرد که رضایت ما را جلب کند و برود. برای همین مخالفتی نکردیم.»
تنهای تنهای تنها
«این سفر را اول فروردین سال 1382 همزمان با آغاز جنگ آمریکا و عراق شروع کردم که البته این همزمانی اتفاقی بود. هشت ماه تلاش کردم که بتوانم اسپانسر بگیرم، ولی به خاطر جنگ آمریکا و عراق همه به من میگفتند تو چه کارهای که از صلح حرف بزنی یا خیلیها میگفتند امکان ندارد تو به آمریکا بروی ولی پناهنده نشوی. در نهایت با دست خالی و 350 دلار پول قرضی به قصد سفر به دور دنیا از ایران خارج شدم. آن زمان این پول برای یک سفر یک هفتهای به مشهد هزینه میشد.» مهدوی نادر میگوید سفرش 16 ماه و چهار روز طول کشیده و به کشورهای ایتالیا، فرانسه، انگلستان، آمریکا، عربستان، هند، نپال، چین، تبت و کره جنوبی سفر کرده است: «سفرم به نخستین جشنواره صلح جوانان در کرهجنوبی ختم شد که آنجا مهمان افتخاری یونسکو بودم و به عنوان چهره صلح تقدیر شدم.»
سفر دور دنیا به تنهایی اتفاق عجیب و غریب و سختی به نظر میآید، چه برسد به اینکه فرد بخواهد بخش زیادی از مسیرش را با دوچرخه برود: «در این سفر 8000 کیلومتر از مسیر را با دوچرخه طی کردم. البته من دوچرخهسوار نیستم، ولی چون کوهنوردی و ورزشهای رزمی را انجام میدادم، نفس و پای خوبی برای دوچرخهسواری داشتم و توانستم این مسیر را رکاب بزنم. وقتی به شهر کاتماندو رسیدم به قله 5541 متری کالاپاتار در ارتفاعات هیمالیا صعود کردم که این صعود ده روز طول کشید.»
این بانوی جهانگرد میگوید در ماههای اولیه سفر شرایط سختی داشته، چون از لحاظ مالی در تنگنا بوده است: «تصورش را بکنید، برای سفر دور دنیا حتی تلنبه هم نداشتم. یک سختی دیگر این بود با همه تلاشی که میکردم، کسانی که با من برای خبررسانی و کمکهای دیگر همراه میشدند، تاب نمیآوردند و نمیماندند، چون نتیجه نمیگرفتیم. به همین دلیل همیشه مجبور بودم تنها حرکت کنم. مردم از زاویه دید خودشان نگاه میکردند و گاهی کل کار مرا زیر سؤال میبردند. در ماههای اول پولم تمام میشد، مثلا سه هفته در پاریس یا روزهایی در ایتالیا پول نداشتم.» اما درنهایت او برای کسب درآمد خودش دست به کار شده «از خودم با دوچرخه عکس میگرفتم و روزی یکی دو عکس میفروختم، ولی گاهی این اتفاق نمیافتاد و در نتیجه پولی هم به دست نمیآوردم.»
نسخه فرانسوی پوپه
مهدوینادر، خاطرات زیادی از این سفر دارد که یکی از مهمترین آنها در پارک لوکزامبورگ پاریس رقم میخورد: «من پارچههای سفیدی همراهم داشتم که مردم روی آن درباره صلح مینوشتند. همه جا اعلام میکردم ایرانی هستم، ولی پرچم ایران با خودم نمیبردم، چون اعتقاد دارم صلح مرزپذیر نیست. در پارک کنار دوچرخه ایستادم و بعد از 15دقیقه همه پیادهرو پر شده بود. از سفرم و اهدافم صحبت کردم و از مردم ایران و مردمی که قبل از فرانسه در سفرهایم دیده بودم، حرف زدم. همیشه شاهد این هستم که وقتی درباره سفرم صحبت میکنم، مردم اشک میریزند و همراهی میکنند.
آنجا هم همینطور بود. یک پیرمرد 70ساله خیلی گریه کرد. وقتی گریهاش تمام شد، گفت میدانی چرا گریه کردم؟ چون سالها پیش که پسر جوانی بودم، یک تیشرت پوشیدم و رویش نوشتم «فقط برای صلح» و با یک کولهپشتی دور دنیا سفر کردم. تو مرا یاد خودم انداختی.» همه این تجربهها به این جهانگرد سختکوش نشان داده حس مشترکی بین همه مردم جهان وجود دارد و آن صلح است، چون از فطرتشان سرچشمه میگیرد و همه آدمها عشق، شادی، غصه و... را میفهمند. به نظر مهدوینادر مهمترین نکته برای جهانگردی این است که آدمها تواناییهایشان را باور داشته باشند: «مطمئن باشند که اگر قدم درست بردارند، راه برایشان هموار میشود.
به نظرم آدمها نباید این قدر در بند حرف دیگران باشند و زمانی میتوانیم کارهای متفاوت و جسورانه انجام دهیم که نگران صحبتهای دیگران و اطرافیان نباشیم. اگر انتخابهایمان درست باشد و در مسیر موفقیت حرکت کنیم، درها به رویمان باز میشود. این مساله برای زنان هم اهمیت دارد و فکر میکنم خانمها باید به خودشان ایمان داشته باشند و راه درستی انتخاب کنند.»
ستاره صلح
«چند نمایشگاه از عکسهای سفرم در فرهنگسراهای ملل و ابنسینا در تهران و شهرهای یزد، تبریز، همدان، بابل و کانکسهای زلزلهزدگان در سر پل ذهاب برگزار کردهام. کتابی با عنوان «مسیر صلح» هم منتشر کردهام که شامل خاطرات و عکسهای سفرم به دور دنیاست. این کتاب توسط انتشارات کلهر به چاپ رسیده و در کتابفروشیها در دسترس است.» او همچنین میگوید مستندی با عنوان «مسیر صلح» از سفرش به دور دنیا ساخته شده است: «یکی از مشکلات من این بود که به خاطر نداشتن اسپانسر، دوربین نداشتم.
وقتی مردم از من عکس و فیلم میگرفتند یا به خبرگزاریها و برنامههای مختلف میرفتم، فیلم و عکس را به دستم میرساندند، اما در هفتمین ماه سفر توانستم دوربینی تهیه کنم و خودم با مردم حرف بزنم و از بخشهای مختلف سفرم فیلم بگیرم. یعنی از این طریق پیام صلح مردم کشورهای مختلف جهان را دریافت میکردم. بعد از اینکه به ایران رسیدم، به جای اینکه پشت یک میز بنشینم و درباره فرانسه صحبت کنم، در شمال کشور لوکیشنی شبیه فضای فرانسه پیدا کردیم و با دوچرخه و پوشیدن همان لباس سفرم به فرانسه و... سعی کردیم فضا را بازسازی کنیم.»
نتیجه این تلاشها مستند دوساعتهای شده که بتازگی به نمایش در آمده و مهدوی نادر برنامههایی برای توزیع آن به شکل اینترنتی یا در شبکه نمایش خانگی دارد. این زن جهانگرد سفر را همچنان ادامه میدهد و از اردیبهشت امسال سفرهای صلح و دوستی را در بخشهای گوناگون ایران آغاز کرده است: «این سفرها را با ماشین انجام میدهم و در آنها نمایشگاههایی از عکسهای سفرم به دور دنیا میگذارم و با مردم و جوانان درباره سفر و تجربیات زندگی صحبت میکنم. پارچههای سفیدی هم همراهم دارم که مردم ایران پیام صلح و دوستیشان را روی آن به یادگار میگذارند.»
مهدوی نادر یک اقدام قابل توجه دیگر هم در کارنامهاش دارد؛ سال ۸۶ با اعلام بسته شدن اکانت کاربران ایرانی در سایت یاهو، به آمریکا سفر میکند تا جلوی این اتفاق را بگیرد «یک هفته در کنگره آمریکا تلاش کردم مانع این اتفاق شوم. با دفتر حفظ منافع ایران در آمریکا هم هماهنگ بودم و آنها هم استقبال کردند و گفتند ما مدتها تلاش میکردیم نمایندگان کنگره را ببینیم و مقدور نمیشد، ولی تو آمدی و خیلی ساده با آنها دیدار کردی و درنهایت اکانت یاهو برای ایران بسته نشد.» او همچنان مشغول فعالیت و تلاش است و نتیجه این کارها را در صفحه فعالی که در اینستاگرام دارد، به اشتراک میگذارد.
منبع: press.jamejamonline
12jav.net