2024/11/22
۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
پیشنهادات ما
گزارشی خواندنی از زنان کارگاه مرواربافی در ملایر

گزارشی خواندنی از زنان کارگاه مرواربافی در ملایر

مروار همان شاخه نازک سبزرنگی است که در سبدبافی کاربرد دارد و این زنان با دستان هنرمندشان به این شاخه‌ها پیچ و تاب و سر و شکل می‌دهند.

دوات آنلاین-همیشه آرزو داشت برای زنان شهرش کسب و کاری راه‌اندازی کند و «مروار» به او این اجازه را داد. او امروز کارگاه مرواربافی را برای زنان «ازندریان» افتتاح کرده. مروار همان شاخه نازک سبزرنگی است که در سبدبافی کاربرد دارد و این زنان با دستان هنرمندشان به این شاخه‌ها پیچ و تاب و سر و شکل می‌دهند.

 

در کارگاه مرواربافی لیلا حیدری در شهر ازندریان نزدیک ملایر هستم.همه جا پر است از شاخه‌های مروار و بوی ملایمش که فضا را آکنده. زنان دور تا دور هم روی چارپایه‌های کوچک و کوتاه نشسته‌اند و با شاخه‌هایی که حالا پخته و آماده و به رنگ قهوه درآمده‌اند سبد می‌بافند. لیلا برایم توضیح می‌دهد مرواربافی درواقع همان سبدبافی است. درختچه مروار با شاخه‌های بلند و نازک در ملایر می‌روید و محلی‌ها برای همین به این کار نام مروار بافی داده‌اند. چند بچه کوچک هم همراه مادران‌شان در کارگاه هستند. بچه‌ها یا کنار مادران‌شان نشسته‌اند یا برایشان از این گوشه و آن گوشه شاخه‌ای می‌آورند. لیلا به مادران اجازه می‌دهد بچه‌ها را هم به کارگاه بیاورند تا در آرامش بیشتری کار کنند.

 

 بگذارید برایتان کمی هم از شهر ازندریان بگویم؛ شهر کوچکی که به شهر فرش دستباف، انگور و سنگ سیلیس معروف است. زنها می‌گویند کمتر کسی نام شهرشان را در استان همدان شنیده اما همه باید بدانند که اینجا زنان مستقل و قدرتمندی دارد.

 

لیلا حیدری مسئول کارگاه مرواربافی 29 ساله، همان طور که شاخه‌های نازک را در دستانش پیچ و تاب می‌دهد برایم حرف می‌زند: «سال 95 دوره دیدم و بعد کارگاهم را تأسیس کردم. اوایل 40 کارآموز داشتم اما چون این کار پشتکار می‌خواهد همه‌شان نماندند. الان 15 نفری باقی مانده‌اند و 5 نفر هم غیر مستقیم با من کار می‌کنند.»

 

لیلا از همان حیاط کوچک کارگاه برایم مراحل کار را توضیح می‌دهد. از آنجایی که شاخه‌های سبزرنگ را به قول خودش دیگ می‌زند. دیگ معمولاً تا صبح می‌ماند و مروارها پخته و آماده و بعد بافته می‌شوند و در نهایت رنگ می‌خورند و روانه بازار می‌شوند.

 

زنان کارآفرین ازندریان این روزها و هر روز هفته از ساعت هشت صبح تا 6 بعد ازظهر در این کارگاه و در دو شیفت کار می‌کنند. طراحی کارها به سفارش مشتری‌ها بستگی دارد. از سبد گل گرفته تا جا نانی و سرویس و جهیزیه عروس.

 

لیلا می‌گوید این روزها مردم به صنایع دستی بیشتر علاقه نشان می‌دهند و سفارش کارشان بد نیست و در نمایشگاه‌ها هم همیشه از کارشان استقبال می‌شود اما تفاوت کار آنها با محصولات شمال در این است که سبدها در شمال خام فروش می‌روند اما اینجا کارها رنگ شده روانه بازار می‌شود. در گوشه‌ای از کارگاه، نمونه کارهای مروار چیده شده. سبدهای ریز و درشت و قاب های حصیری که روی دیوار چسبانده شده.

 

لیلا با لبخند و پر از انرژی حرف می‌زند. می‌گوید مرواربافی خستگی و سختی ندارد و کار شیرینی است. سبد گل را که تازه آماده شده نشانم می‌دهد: «همین که نتیجه کار را می‌بینی خوشحال می‌شوی. به چند نفری که کار را آموزش دادم گفتند با این کار آرامش گرفته‌اند. یعنی واقعاً استقبال می‌کنند و به این کار علاقه نشان می‌دهند. تنها آرزویم داشتن یک کارگاه با سالن بزرگ‌تر است تا راحت‌تر کار کنیم.»

 

 چند زنی که با لیلا در این کارگاه کار می‌کنند سرپرست خانوارند. می‌گویند روزی را به یاد ندارند که کار نکرده باشند؛ از قالیبافی گرفته تا کشاورزی و این روزها مرواربافی. خوشحالند که این طوری می‌توانند روی پای خودشان بایستند. زنی دیگر آن سوی کارگاه نشسته و شاخه‌های مروار را تمیز می‌کند؛ بدون دستکش. می‌گوید شاخه‌های مروار تیغ دارد و دستکش را پاره می‌کند. زن می‌گوید از کارش رضایت دارد.

 

دیگری یک سالی هست در این کارگاه فعالیت می‌کند. همیشه فرزند سه ساله‌اش را با خودش می‌آورد و همین به او آرامش خاطر می‌دهد. از کار و درآمد مرواربافی هم رضایت دارد.

 

لیلا سال‌ها قالیبافی کرده: «همیشه دلم می‌خواست بتوانم برای زنان ازندریان اشتغالزایی کنم و زنان اینجا هم مثل زنان سایر شهرهای ایران قدرتمند باشند. البته سختی هم کم ندیدم. اوایل 6 نفر بودیم که مرواربافی یاد گرفتیم اما بعد به مرور کم شدیم. روزهایی بود که در این کارگاه فقط خودم بودم اما الان دیگر جا افتاده‌ام. اجازه دادم خانم‌ها بچه‌هایشان را بیاورند و کمتر دچار استرس شوند و با برنامه‌ریزی بیایند. حتی برای آموزش و کار از شهرهای دیگر هم پیشنهاد دارم اما همیشه گفته‌ام باید از شهر خودم شروع کنم. آن شب‌هایی که تا صبح دیگ می‌گذارم، نگرانم مبادا اتفاقی بیفتد. فقط اگر جایی برای خودم داشتم، دیگر خیالم راحت می‌شد.»

 

حالا زنان در کارگاه مرواربافی دورهم نشسته‌اند و درباره مسائل زنان شهرشان حرف می‌زنند. مهری زارع فر،26 ساله اولین زن عضو شورای شهر ازندریان هم در جمع‌مان است. او از روزهایی می‌گوید که خیلی‌ها در این شهر کاندیدا شدنش را هم قبول نمی‌کردند و می‌گفتند چرا یک زن باید عکسش را به در و دیوار بزند؟ فارغ‌التحصیل رشته کامپیوتراست و آرزویش نمایندگی مجلس. می‌گویند انتخاب او به عنوان عضو شورای شهر برای خیلی از زنان انگیزه ایجاد کرده تا در دوره‌های بعد آنها هم کاندیدا شوند.

 

 مهری زارع‌فر درباره مسائل و مشکلات شهرش می‌گوید: «من از بچگی دغدغه‌ام رسیدگی به مشکلات شهرم بود. نبود درمانگاه مناسب یکی از مشکلات ماست. اینجا یک شهر است و نیاز به درمانگاه یا بیمارستان مجهز دارد. یک شهر 15هزار نفری هنوز جای مناسبی برای درمان ندارد. زنان شهر زایشگاه ندارند و باید برای هر کار درمانی ساده‌ای به ملایر یا همدان بروند.»

 

زن‌ها در کارگاه مرواربافی متفق القول از نبود امکانات تفریحی شهرشان می‌گویند. اینکه آنها در ازندریان هیچ امکانات تفریحی ندارند واز داشتن باشگاه و استخر هم محرومند. همین موجب افزایش افسردگی میان‌شان شده. نماینده شهرشان می‌گوید: «زنان در این شهر از همه امکانات تفریحی محرومند. همین موجب مشکلات زیادی شده. زنها دائم در خانه می‌نشینند و روحیه‌شان را از دست می‌دهند. شهر ما یک پارک دارد که زنان چندان در آن رفت و آمد نمی‌کنند.» ازدواج در سن پایین هم مثل اغلب شهرها و روستاهای استان همدان یکی از مشکلاتی است که آنها به آن اشاره می‌کنند. فرهنگی که جلوی رشد و پیشرفت زنان را گرفته و خانواده‌ها را دچار آسیب‌های جدی کرده.

 

زارع فر می‌گوید: «در کل استان همدان این مشکل وجود دارد اما باور کنید اینجا حتی از روستاها هم بدتر است. اینجا دختران را در سن پایین به شدت تشویق به ازدواج می‌کنند و بعد خیلی‌ها درگیر اعتیاد و مشکل بیکاری همسران‌شان می‌شوند و در نهایت هم جدا می‌شوند. از چنین زنی در زندگی مشترکش چه انتظاری می‌توان داشت؟»

 

زن‌ها در کارگاه مرواربافی می‌گویند به کارکردن‌شان افتخار می‌کنند و اینکه مستقل هستند و می‌توانند روی پای خودشان بایستند. می‌گویند در یک شهر کوچک ممکن است کارکردن و مستقل بودن برای دیگران خیلی قابل قبول نباشد اما به قول زارع‌فر قطاری که درحال حرکت است از همه طرف به سویش سنگ پرتاب می‌شود اما این قطار باید به راهش ادامه دهد. آنها آرزو می‌کنند روزی زنان ازندریان را همه بشناسند و آنها به جای یک کارگاه کارآفرینی چندین کارگاه داشته باشند. زنان ازندریانی آرزوهای بزرگی در سر دارند.

 

منبع: ایران – ترانه بنی یعقوب

12jav.net

 

پیشنهادات ما
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.