2024/11/22
۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
پیشنهادات ما
چرا برخی دختران ترجیح می‌دهند مجرد بمانند؟

چرا برخی دختران ترجیح می‌دهند مجرد بمانند؟

رشد موقعیت و استقلال زنان جامعه امروزی در زمینه‌های اقتصادی و اجتماعی برای آنها ارمغانی به نام قدرت و « حق انتخاب» به همراه داشته است. به عبارت دیگر زنانی که روزی برای تأمین معاش و امنیت زندگی وابسته به مرد یا فردی دیگر بودند، با ورود به عرصه اجتماع و کسب درآمد توانستند زنجیره‌های این وابستگی معیشتی و اجبار به ازدواج را قطع کنند

دوات آنلاین-انتخاب تجرد قطعی در میان زنان چالشی جدید و البته نو پدید در جوامع امروزی است. هرچند هیچ موضوعی در زندگی بشر قطعی نیست و بسیاری از تصمیمات قطعی در زندگی ما با وجود پافشاری‌های مکرر بازهم در شرایط خاص محکوم به تغییر هستند اما هنگامی که از تجرد قطعی برخی زنان سخن به میان می‌آید ناخودآگاه درنگ می‌کنیم.

 

مرور بر داشته‌های فرهنگی و تجارب گذشتگان، ما را در برابر سؤالات بسیاری قرار خواهد داد. چگونه ممکن است در جامعه‌ای که ازدواج دختران به عنوان یک مهم به باور نانوشته در ذهن افراد آن تبدیل شده بود به ناگهان با چالشی جدید مواجه می‌شویم؟ چالش کاهش گرایش به ازدواج که این روزها آنقدر پررنگ شده که متخصصان و دولتمردان را به تفکر و تدبر واداشته است. حقیقت این است در گذشته‌های نه چندان دور، حق انتخاب  فعالانه برای ازدواج در میان طیف‌ها و طبقات مختلف جامعه تنها از آن مردها بود بلکه این مردها و البته خانواده آنها بودند که عروس آینده را انتخاب می‌کردند و این خانواده داماد بود که برای ازدواج پیش قدم می‌شد.

 

در چنین شرایطی حق انتخاب دختران تنها به انتخاب از میان خواستگاران محدود می‌شد. بی‌شک در جوامعی از این دست ناخودآگاه دختران بازمانده از ازدواج در معرض برچسب‌های فاجعه باری قرار می‌گرفتند، چرا که مردم بر این باور بودند که مشک آن است که خود ببوید پس دختری که ازدواج نکرده حتماً عیوبی دارد که هیچ کس او را انتخاب نکرده است. قانون نانوشته دراین شرایط مردانی را که با وجود خواستگاری‌های بسیار، همواره جواب رد می‌شنیدند و حتی در سنین بالا مجرد می‌ماندند را عاری از عیب و ایراد می‌دانست. به گونه‌ای که کمتر مردی در معرض انگ و برچسب زنی اطرافیان قرار می‌گرفت. حال جای سؤال است که چه اتفاقی توانسته چنین جامعه‌ای را با کاهش گرایش به ازدواج و حتی تجرد قطعی دختران مواجه کند؟

 

دکتر مریم رسولیان رئیس انجمن علمی روانپزشکان ایران در پاسخ به این سؤال می‌گوید: رشد موقعیت و استقلال زنان جامعه امروزی در زمینه‌های اقتصادی و اجتماعی برای آنها ارمغانی به نام قدرت و « حق انتخاب» به همراه داشته است. به عبارت دیگر زنانی که روزی برای تأمین معاش و امنیت زندگی وابسته به مرد یا فردی دیگر بودند، با ورود به عرصه اجتماع و کسب درآمد توانستند زنجیره‌های این وابستگی معیشتی و اجبار به ازدواج را قطع کنند. هرچند هنوز باورهای سنتی و ساختارهایی که درعمق وجود بسیاری از ما باقی مانده باعث می‌شود هنگام مواجهه با زنی مجرد که از درآمدی مناسب برخوردار است و موقعیت اجتماعی مناسبی هم دارد، باز به دنبال نقطه ضعفی که مانع ازدواج او شده بگردیم اما واقعیت این است که کسب استقلال مالی  و موقعیت اجتماعی و به دنبال آن قدرت انتخاب برای زنان باعث می‌شود دیگر فقط انتخاب مرد مناسب برای ازدواج از میان گزینه‌های متعدد مطرح نباشد بلکه انتخابی به مراتب مهم‌تر مطرح می‌شود وآن این است که آیا فرد اصلاً تمایل به ازدواج دارد یا اینکه تصمیم می‌گیرد برای همیشه مجرد باقی بماند.

 

تجرد بهتر است یا تأهل

هنگامی که امکان انتخاب از میان الگوهای مختلف زندگی مطرح می‌شود بحث مجردی بهتر است یا متأهلی؟ بسیار پررنگ می‌شود و نمود بیشتری می یابد. غبطه خوردن بسیاری از متأهلان به زندگی مجردی در مقابل نوع نگرش مجردان به زندگی یک فرد متأهل می‌تواند کفه‌های یک ترازو را تشکیل دهد.

این روانپزشک وضعیت سنگینی کفه‌های این ترازو را توضیح می‌دهد: نمی‌توانیم بگوییم در زندگی یک الگوی رفتاری سالم و درست است و الگویی دیگر نادرست و مشکل آفرین ، چراکه اصولاً انسان‌ها بسته به شرایط، سلایق و ارزش های خود انتخاب‌های متفاوتی را انجام می دهند بنابراین برای رد یا پذیرفتن هر الگویی باید همه جوانب بررسی شود؛ تنها در این صورت است که می‌توانیم در مورد درست یا نادرست بودن آن الگو اظهارنظر کنیم. اما مهمترین شرط در سلامت  روان این است که افراد توانایی خود را تشخیص داده؛ با استرس های معمول زندگی کنار بیاید و بتواند به  طور بهره مند و مؤثر کار کرده و به جامعه خود کمک کند از سوی دیگر یک الگوی رفتاری سالم این است که فرد بتواند با در پیش گرفتن آن از زندگی خلاق، مولد و با احساس رضایت نسبت به خود و اطرافیانش برخوردار شود. چنین فردی چه مجرد باشد چه متأهل، فرزند داشته باشد یا نه، از نظر روانپزشکی زندگی هنجار دارد.

از سوی دیگر به میزان ارتقای کارکرد شخصیتی و روانی افراد، امکان تعامل آنها با اطرافیان مهیا می‌شود. هنگامی که فردی تعامل بهتری با دیگران دارد می‌تواند با آنها زندگی بهتر و توأم با سازگاری داشته باشد. نتیجه این امر افزایش احتمال ازدواج وی خواهد بود. در توضیح این موضوع می‌توان گفت: چنین فردی می‌تواند احساس دیگران را بهتر درک کند و درمقابل حس بهتری به آنها منتقل کند، اطرافیان را دوست بدارد و از سوی آنها دوست داشته شود. همه این مجموعه باعث ایجاد رابطه‌ای صمیمانه بین او و اطرافیان می‌شود که در نهایت به ازدواج منجر خواهد شد.

 

چرا ازدواج؟

برای یافتن دلیل تمایل برخی از افراد جامعه به مجرد ماندن ابتدا به بررسی دلایل ازدواج می‌پردازیم. دکتر رسولیان معتقد است: دلیل مهم و احساسی ازدواج بخصوص در میان جوانان، نیاز احساسی و  جنسی است. هیجان و احساس در میان این گروه از جامعه در بسیاری از موارد باعث تصمیم آنها به ازدواج می‌شود. وی می‌افزاید: نیاز‌های عاطفی و روانی و تمایل به رفع حس تنهایی دلیل دیگری است که باعث می‌شود افراد در سنین مختلف به ازدواج روی آورند؛ اینکه فردی در زندگی ما حضور داشته باشد که بتوانیم خوشی‌ها و ناخوشی‌های خود را با او به اشتراک گذاشته و مراحل مختلف زندگی را به همراه او پشت سر بگذاریم یکی از نیازهایی است که انسان‌ها را به سمت ازدواج سوق می‌دهد.

تأمین معاش زندگی و داشتن سرپناه عامل دیگری است که هنوز بسیاری از زنان را به سمت ازدواج و حتی ازدواج‌های موقت هدایت می‌کند. هدف‌های فرعی دیگری هم در این زمینه وجود دارد که خیلی هم عام نیست مانند افرادی که به دنبال کسب شهرت با افراد معروف و مشهور جامعه ازدواج می‌کنند و.... به گفته این متخصص، هنگامی که جامعه به شرایطی می‌رسد که نیازهای فرد بدون ازدواج رسمی امکان برآورده شدن را می‌یابند طبیعتاً ازدواج رسمی کاهش می‌یابد.

 

می خواهم مجرد بمانم

ازدواج، شکلی رسمی و قانونی به تعهدات زن و مرد می‌بخشد به گونه‌ای که آنها متعهد به انجام برخی وظایف نسبت به یکدیگر خواهند بود. رئیس انجمن علمی روانپزشکان معتقد است همین تعهد رسمی یکی از عوامل گریز از ازدواج در جامعه کنونی است. وی تأکید می‌کند: در شرایطی که قوانین کشور تا حدودی به نفع مردان است قانونی شدن تعهدات می‌تواند یک رابطه برابر را به یک رابطه نابرابر تبدیل کند. یعنی رابطه قانونی و رسمی، حس کنترل و مداخله را در افراد تقویت کرده و افزایش می‌دهد.

این موضوع در دنیای امروزی که استقلال فردی از ارکان مهم و اساسی زندگی انسان‌ها محسوب می‌شود، خوشایند و قابل تحمل نیست. در واقع هنگامی که پای قانون به میان می‌آید هردو طرف محدود می‌شوند در حالی که با ازدواج‌های موقت این افراد با داشتن رابطه‌ای شرعی و طولانی نسبت به یکدیگر متعهد می‌شوند اما محدود نمی‌شوند. به عبارت دیگر این دسته از افراد همان‌هایی هستند که بیرق مخالفت با ازدواج را در دست دارند در حالی که در عمل زندگی کاملاً شبیه ازدواج را تجربه می‌کنند البته با آزادی‌های بیشتر. این متخصص می‌افزاید: یکی دیگر از دلایل عمده تمایل به مجرد ماندن، دلایل فردی است؛ به این معنا که فرد پس از تجربه یک زندگی خانوادگی پرتنش و پرکشمکش ترجیح می‌دهد تنها زندگی کند اما آن تجربه بد را تکرار

 نکند.درون‌گرایی عاملی دیگر است که به افزایش تعداد مجرد‌ها دامن می‌زند. درحقیقت انسان‌های درون‌گرا نه تنها از برقراری ارتباط با دیگران لذت نمی‌برند بلکه تحمل حضور دیگران برای آنها سخت است. در بسیاری از موارد این افراد اگر ازدواج کنند نمی‌توانند رابطه عاطفی ایجاد کنند و زندگی مشترک و زیر یک سقف زندگی احساس نارضایتی را در آنها افزایش می‌دهد.

اما دلیل دیگر ترس از مسئولیت‌پذیری است. این گروه درحالی که بسیار مسئولیت‌پذیرهستند از پذیرش مسئولیت فرد دیگر واهمه دارند. چراکه مسئولیت و تعهد در رابطه را خیلی سنگین می‌دانند و همواره نگران هستند که نتوانند از عهده آن برآیند. «اگر نتوانم چه؟» سؤال مهمی است که باعث می‌شود آنها عطای ازدواج را به لقایش ببخشند. وی تأکید می‌کند: این دسته از افراد فرآیند مسئولیت پذیری در ازدواج را بسیار سنگین می‌بینند چنانچه گروهی همین رویکرد را در مقابل فرزند‌آوری دارند و این فرآیند را بسیار سخت و پیچیده می‌دانند و برای رهایی از آن صورت مسأله یعنی ازدواج را حذف می‌کنند.

وابستگی یکی دیگر از این عوامل است. افرادی که به اعضای خانواده خود مانند پدر یا مادر وابستگی دارند بخصوص اگر یکی از آنها شرایط ویژه‌ای مانند بیماری داشته باشند با نگرانی از ناتوانی در مدیریت انجام وظایف نسبت به خانواده و همچنین انجام وظایف به عنوان همسر در زندگی زناشویی از ازدواج سر باز می‌زنند. وابستگی‌ها باعث می‌شود این افراد با حفظ رابطه خانوادگی که در آن به اندازه کافی احساس آرامش و امنیت دارند به رابطه‌ای جدید وارد نشوند.

دکتر رسولیان در ادامه تغییر نیازها و انتظارات از زندگی زناشویی را به عنوان عامل دیگری برای تمایل به تجرد عنوان می‌کند و می‌گوید: در این روزها نیازهایی فراتر از نیاز جسمی ایجاد شده است. تعدد این نیازها به افزایش تعارضات در زندگی زناشویی منجر شده است. گفت‌و‌گو، بیان احساسات و شنیدن احساس طرف مقابل، نادیده گرفتن برخی خواسته‌های شخصی برای رسیدن به راه حل میانه و ادامه زندگی زناشویی بسیار ضروری است اما بسیاری از ما این مهارت‌ها را نیاموخته‌ایم. این مهارت‌ها که بسیار پیچیده است باید از کودکی آموخته شود در غیراین صورت برای مثال فرد نمی‌تواند برای رسیدن به خواسته خود گفت‌و‌گو کند و نرسیدن به خواسته او را در معرض تجربه احساس بازنده بودن قرار می‌دهد در حالی که اگر به خواسته‌اش برسد هم ممکن است طرف مقابل او احساس بازنده بودن داشته باشد و این به ناخوشایند بودن رابطه منجر می‌شود. در چنین شرایطی فردی که درآمد و سرپناه و در یک کلام توانایی رفع نیازهای اولیه را دارد، آزادی، قدرت انتخاب و اختیار خود را قربانی ازدواج کردن نخواهد کرد. رابطه‌های آزادی که وجه شرعی دارد اما قانونی نیست مانند صیغه بسیار مورد توجه این دسته از افراد قرار می‌گیرد.

اختلاف دیدگاه با خانواده هم موضوع بسیار مهمی است به گونه‌ای که بسیار دیده شده نبود توافق فرد با خانواده در انتخاب همسر باعث شده او تن به ازدواج ندهد.

 

  تبعات تأخیر در ازدواج

رئیس انجمن علمی روانپزشکان ایران تأکید می‌کند: مهمترین چالش تجرد قطعی، ناپایداری رابطه یا تأخیر در ازدواج، نداشتن فرزند است. این افراد با وجود اینکه معمولاً تحصیلکرده و مستقل هستند و طبقه روشنفکر و فرهیخته جامعه را تشکیل می‌دهند در سنین بالا یا هنگام تجربه رابطه‌ای ناپایدار، تمایلی به فرزند‌آوری نخواهند داشت. این موضوع در طولانی مدت جامعه را در مقابل چالش‌هایی همچون سالمندی جامعه قرار خواهد داد.

بحث بعدی ساختارهای اجتماعی است به این معنا که زندگی‌ها به سمت فردی شدن و ایجاد خانه‌های تک نفره و خانواده‌های یک نفره پیش خواهد رفت؛ خود به خود با افزایش خانواده‌های یک نفره میزان مشارکت در اداره زندگی کمتر خواهد شد. ازاین رو نه تنها مشاغل جدید ایجاد می‌شود بلکه در هنگام بیماری و سالمندی نیاز به خدمات اجتماعی افزایش می‌یابد؛ یعنی این دسته از افراد جامعه از خدمات عاطفی و رایگان بستگان محروم شده با مشکلاتی نظیر نارضایتی از زندگی و جامعه مواجه خواهند شد.

دکتر رسولیان با اشاره به اینکه تصمیم به تجرد بیشتر در سنین 35 تا 45 سالگی گرفته می‌شود، بیان می‌کند: این سنین اوج شکوفایی زندگی اجتماعی و اقتصادی افراد است از این رو فرد اگر پتانسیل روابط اجتماعی مناسبی هم داشته باشد تنها نخواهد ماند از این رو از انتخاب خود برای مجرد ماندن راضی خواهد بود. اما از دهه 60 به بعد و با نزدیکی به کهنسالی احساس تنهایی و نداشتن رابطه باثبات به خلأ در زندگی او بدل می‌شود. به همین جهت درصد زیادی از این افراد در سنین کهنسالی از انتخاب خود خیلی هم راضی نخواهند بود. البته برخی از افرادی که ازدواج کرده‌اند هم ممکن است از انتخاب راضی نباشند و از زندگی خود احساس رضایتمندی نداشته نباشند.

 

منبع: ایران

12jav.net

 

پیشنهادات ما
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.