2024/05/03
۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روایت متفاوت مادران 4 دانش‌آموز جان باخته در آتش‌سوزی زاهدان

روایت متفاوت مادران 4 دانش‌آموز جان باخته در آتش‌سوزی زاهدان

حادثه در اولین دقایق زنگ تفریح رخ داد. یکی از قربانیان برای برداشتن لقمه تغذیه وارد کلاس شد، اما دسته کیفش به بخاری نفتی روشن گیر کرد و بخاری که به شکل بسیار ناایمن و سست کار گذاشته شده بود، یکهو برگشت. شعله های بخاری به سرعت به گالن نفتی که در اتاق بود سرایت کرد و...

دوات آنلاین-هنوز منتظر نتیجه اعتراض دختران شین آبادی به پرداخت نشدن هزینه های درمانی شان بودیم و همزمان هم داشتیم از شیرینی خبر نجات دانش آموزان بوشهری از حادثه آتش سوزی توسط معلم‌شان لذت می بردیم که خبر آمد، آتش این بار به جان مدرسه غیرانتفاعی اسوه حسنه در زاهدان افتاده است.

 

یک لحظه خاطرات تلخ آتش سوزی شین آبادیها و دستها و صورت چروکیده از سوختگی شان دوباره در ذهن مان نقش بست. خیلی طول نکشید که فضای مجازی پر شد از عکسهای آتش سوزی در کلاس. حرف از دختران کوچک دانش آموزی بود که تن نحیفشان گرفتار شعله های بی رحم آتش شده بود، اما مشخص نبود چند نفر سوخته اند.

 

کمی بعد، مقامات محلی خبر دادند چهار دانش آموز دچار سوختگی شدیدی شده و در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان بستری هستند. هنوز ساعتی از اعلام خبرنگذشته بود که باز هم خبر رسید مونا خسرو پرست وصبا عربی براثر سوختگی شدید فوت شده اند، اما مریم نوکندی و یکتا میرشکار هنوز زنده اند.

 

در میان بیم و امید مردم و خانواده ها و التهاب پزشکان برای نجات دونفردیگر، دخترکوچولوی سوم دوری از دوستانش را تاب نیاورد و او هم آسمانی شد. پزشکان تلاش کردند نفر چهارم را زنده نگهدارند، اما وسعت سوختگی شدیدتر از آن بود که دوام بیاورد و او نیز به دوستانش ملحق شد.

 

خبر که به تهران رسید معاون وزیر آموزش و پرورش همراه رئیس سازمان مدارس غیردولتی و توسعه مشارکتهای مردمی و خانواده راهی زاهدان شدند. در مدتی که مشغول بازدید از صحنه حادثه بودند، شهناز، مادر یکی از کودکان مقطع پیش دبستانی هم در محل و در محوطه مدرسه حضور داشت. او از مشاهداتش می گوید:«کت وشلواری ولباس فرم پوش و وکیل و مدیرکل آمدند و پاروی خاکسترها گذاشتند و جلو رفتند. ای کاش فقط یک نفرشان قبل از این که فاجعه اتفاق بیفتد، نظارت جزئی می کرد تا آن راهروهای تنگ و تاریک و بخاری و گالن بزرگ پر از نفت کنار بخاری را که بغل پرده های قابل اشتعال ودیوار تمام چوبی گذاشته شده بود، ببیند. هیچوقت به تجهیز مدرسه به سیستم گرمایشی اهمیت ندادند. چاره ای جز ثبت نام بچه هایمان در این مدرسه نداشتیم. تصور می کردیم شرایطشان به مراتب بهتر از مدارس دولتی است، اما نبود. آن کلاس نحس، یک بمب در حال انفجار بود. هیچ عقل سالمی قبول نمی کند آن همه بچه معصوم را یکجا در چنین اتاق غیراستانداردی بچپانند. اگر این حادثه در زنگ کلاس و درس اتفاق افتاده بود، حتما فاجعه بزرگتری رخ میداد.»

 

اعظم، مادر یکی دیگر از کودکان نجات یافته می گوید: «حادثه در اولین دقایق زنگ تفریح رخ داد. یکی از قربانیان برای برداشتن لقمه تغذیه وارد کلاس شد، اما دسته کیفش به بخاری نفتی روشن گیر کرد و بخاری که به شکل بسیار ناایمن و سست کار گذاشته شده بود، یکهو برگشت. شعله های بخاری به سرعت به گالن نفتی که در اتاق بود سرایت کرد و بعد به دیوار چوبی و پرده پلاستیکی رسید. صبا، مونا و مریم که در دام شعله های سرکش آتش گرفتار شده بودند، به گوشه دیوار پناه بردند. در همین هنگام، یکتا به خاطر عشق و علاقه ای که به دوستش صبا داشت، خودش را از راهرو به کلاس رساند تا او را نجات دهد اما خودش هم گیر افتاد و هیچ یک از مسؤولان مدرسه برای نجات آنها تلاش نکردند. آن طور که از بقیه مادرها شنیده ام حتی مادر یکتا هم دچار سوختگی شده است.»

 

با بدتر شدن شرایط، شعله های آتش از پشت پنجره کلاس به بیرون زبانه کشید و به میز و نیمکتهای چوبی رسید. آن طور که اعظم تعریف می کند، یکی از مغازه داران محله که نسبت به سروصدای عجیب داخل مدرسه کنجکاو شده بود، وارد مدرسه شد تا ببیند چه خبر است.

 

او که از دیدن شعله های آتش وحشت زده شده بود و میدانست دیر بجنبد چه چیزی در انتظار دختران دانش آموز است، بدون ذره‌ای تامل، به دل آتش زد و بچه هارا از کلاس خارج کرد. وقتی پیکر بچه ها توسط کاسب محله به بیرون کلاس برده شد، هیچ کدام بهوش نبودند و تمام بدنشان سوخته و لباس تنشان به پوستشان چسبیده بود.

 

حتی یک کپسول اطفای حریق هم آنجا نبود که کسی از آن استفاده کند حتی مدیر مدرسه و معاون هم نبودند.

 

همدردی چاره نیست

بچه ها با درد ورنج زیادی از دنیا رفتند. اعظم می گوید، خانواده دخترها دلشان با این کارها آرام نمی گیرد. او ادامه می دهد: «بازداشت مربی و مدیر و اعلام عزای عمومی، مرهم دل پدر و مادرهایی که کودکانشان در آتش سوخت، نیست. آیا با این کارها بچه ها برای ناهار به سر سفره پدر و مادرشان برمی گردند؟ از همه مهم تر، نوع مرگ بچه ها بود که دلشان را سوزانده و جگرشان را آتش زده است. این که با ترس و وحشت بمیرند، برای هر پدر و مادری کابوسی است که تا آخر عمرشان رهایشان نمی کند.»

 

یگانه، خواهر دوقلوی یکتا پر از بغض است و حال و روز خوشی ندارد. هنوز هم صدای جیغ‌های خواهرش در گوشش زنگ می زند که با ترس گریه می کرد و داد می‌زد و می گفت از آتش می‌ترسد و کسی بیاید و نجاتشان بدهد. مادرمونا هم باعکس دختر کوچولویش خلوت کرده و آرام مویه می کند: «آخ، مامان جان، کجا دنبالت بگردم. تو رفتی به بهشت و من تنها ماندم.»

 

یکی از زنان حاضر در مراسم ختم می گوید: «آن مسؤولی که باعث و بانی این اتفاق بوده، چطور توانسته شب سرش را راحت روی بالش بگذارد. این مادر فقط همین یک بچه را داشت. دلخوشی اش همین دختر بود. این رفتن و آمدن ها مشکلی حل نمی کند. ابراز همدردی را همه می کنند، مهم رسیدگی به این قضیه است.»

 

کسی دل نمی سوزاند

در زاهدان، هنوز چشمها پراشک است و دل ها پر از درد اما کمی آن طرف تر از زاهدان، در نقطه صفر مرزی در دهستان کوهک و اسفندک شهرستان سراوان استان سیستان و بلوچستان، معلمی هست که نگران است روزی همین بلا سر خودش و شاگردانش بیاید و اشک و آه بشود همخانه دل مادران شان. چون خودش هم در یک بمب ساعتی که صدای تیک تاک انفجارش خیلی وقت است بلندشده، مشغول درس دادن است.

 

او که یک مدرسه یک کلاسه را در پنج مقطع اول تا پنجم دبستان اداره می کند، می گوید: اتاقک ما، با یک بخاری چکه‌ای بشدت کهنه و از رده خارج گرم می شود.۱۹ دانش آموز در پنج مقطع و در یک اتاقک خشتی و گلی درس می خوانند. بارها شده حس کرده ام بچه ها بیحالند. هوا سنگین است و هیچ دودکشی نیست. خیلی زود متوجه شده ام علت سنگینی هوا، بخار نفت است و زود پرده را کنار زده و پنجره را باز کرده ام تا هوای تازه وارد شود. وقتی در گوشه اتاقک، نفت ذخیره داریم، روز خوشی‌مان است در غیر این صورت بچه ها در ساعت های پیش یا بعد از کلاس دسته جمعی از بیابان های اطراف چوب خشک جمع می کنند تا وقتی ذخیره نفتمان تمام شد برای گرمایش از چوبها استفاده کنیم.

 

او می گوید، بارها حضور مرگ را در یک قدمی خود احساس کرده است. این معلم ادامه می دهد: در فصل سرما، دستهای یخ زده بچه ها را می گیرم توی دستم و با نفسم آنها را گرم می کنم. گاهی شده که دستکش هایم را لنگه به لنگه دست کوچکترها کرده ام که با یک پیراهن نازک سرکلاس آمده اند.

نوشدارو پس از مرگ سهراب

بچه ها که سوختند، مجوز مدرسه اسوه حسنه هم لغو شد، مدیر و معاون آموزشی مدرسه دستگیر شدند. مدیرآموزش و پرورش ناحیه زاهدان از سمتش استعفا کرد، وزیر آموزش و پرورش از پایتخت به خانه دانش آموزان فوت شده رفت و ابراز همدردی کرد. کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس اعلام کرد مدرسه صددرصد غیراستاندارد بوده و سهل انگاری مسؤولان مشهود است و در نهایت هم عزای عمومی در سیستان و بلوچستان اعلام شد اما به قول یکی از خانواده های عزاداره هیچ کدام از اینها برای مادران و پدران داغدیده، مونا و صبا و یکتا و مریم نمی شود ومريم ومونا و صبا و یكتاهای دیگری هنوز هم در معرض خطر آتش سوزی هستند.

 

براساس برخی آمارها، درصد زیادی از کلاس های درسی مدارس، وسایل گرمایشی مناسب ندارند. این یعنی یک خطر بالقوه که بیخ گوش دانش آموزان است. با این که از سال ها پیش، استفاده از بخاری نفتی در کلاس های درس منع شده است، اما ۱۲۰ هزار کلاس همچنان از بخاری های نفتی استفاده می کنند که با این روند، وقوع آتش سوزی احتمالی و داغدار شدن خانواده ها دور از انتظار نیست.

 

پس از این حادثه تلخ وزیر آموزش و پرورش با اشاره به برنامه های آموزش و پرورش برای حذف بخاری از مدارس گفت:حیاتی ترین موضوع در آموزش و پرورش بحث فضاهای آموزشی و دستگاههای گرمایشی غیرایمن است. ما از مجلس می خواهیم اگر منابعی وجود دارد آن را طی مدت یکی، دو ساله تخصیص دهد تا بتوانیم یکبار برای همیشه این مشکل نگران کننده را از محیط‌های آموزشی برطرف کنیم و بخاری و وسایل غیرایمن از مدرسه بیرون رود

 

بطحایی درباره حذف بخاری های نفتی از مدارس گفت: این موضوع از دستور کار دولت خارج نشده است. در مواقعی که این حادثه تکرار می شود، افکارعمومی متاثر می شود ولی بعد از مدتی این موضوع فراموش می شود اما این موضوع همیشه در دستور کار ماهست ولی باتوجه به اعتباری که دولت و آموزش دارد تا حذف بخاری از مدارس تا هفت، هشت سال دیگر تغییر ممکن نیست.

 

منبع: جام جم

12jav.net

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.