2024/11/22
۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
پیشنهادات ما
نقدی بر سریال پدر / قهرمان پدر؛ غریبه‌ای در شهر شلوغ

نقدی بر سریال پدر / قهرمان پدر؛ غریبه‌ای در شهر شلوغ

با بررسی ابعاد دراماتیک سریال پدر درخواهیم یافت مؤلف شاخصه‌های پنهان مذهب را به خوبی می‌شناسد و برای رسیدن به آن از یک وضعیت نمایشی محبوب یعنی تقابل عاشقانه بهره برده است.

دوات آنلاین-خط کلی سریال پدر روایت تقابلی است که منجر به ازدواج یک دانشجوی دختر لیبرال و یک دانشجوی پسر مذهبی می‌شود. داستان زیر لوای این محور اصلی، به فضاهای دیگری هم ورود می‌کند که عشق، چالش ایمان ، پدرانگی و ... را در برمی‌گیرد.

 

با بررسی ابعاد دراماتیک سریال پدر درخواهیم یافت مؤلف شاخصه‌های پنهان مذهب را به خوبی می‌شناسد و برای رسیدن به آن از یک وضعیت نمایشی محبوب یعنی تقابل عاشقانه بهره برده است.

 

این تقابل نمایشی، اگر چندین بار دیگر، در هر اثر نمایشی تکرار شود، باز هم مخاطب خودش را خواهد داشت. مثلا قبل از انقلاب، هر فیلم سینمایی و یا سریالی به تعارض غنی و فقیر می‌پرداخت، موفق می‌شد. فیلم گنج قارون نمونه قابل اعتنایی در مورد تعارضات اقتصادی موجود در بدنه اجتماعی قبل از انقلاب است.

 

اما سریال پدر از این الگو فراتر رفته و بخش اعظم درامش را روی اختلافات ایدئولوژیک و عرفی بنا نهاده است. پر بیننده شدن سریال این نکته را یادآور می‌شود که آن مخاطبی که در گذشته تقابل غنی و فقیر را دوست می‌داشت، در حال حاضر از تضادهای ایدئولوژیک و فرهنگی که با داستانی عاشقانه ممزوج شده استقبال می‌کند.

 

آنچه پدر را از نمونه‌های مشابه ، متمایز می‌کند این است که از ترویج، تبلیغ، پروپاگاندا و یا ایدئولوژیک نمایی پرهیز پیدا می‌کند. سریال جنبه تبلیغاتی ندارد و برای جذب مخاطب از حقنه کردن مفهوم قدیس‌گرایی پرهیز می‌کند، حتی این جنبه قدیس‌گرایی در آن سکانس مشهوری که حاج علی (مهدی سلطانی) بر سر مزار حاج سیف‌الدین می‌رود، کاملا مشهود است.

 اگر حاصل تلاش سازندگان (حامد عنقا در مقام طراح،نویسنده و تهیه کننده به همراه بهرنگ توفیقی کارگردان) در 10 قسمت ابتدایی، توفیقی بدست آورد، به این دلیل است که از تحمیل شعارهای اگزجره پرهیز می‌کند. همان سکانس بارها اشاره شده در رسانه‌ها (پریدن از پنجره دانشگاه) کافی است تا خط سریال را از نمونه‌های مشابه جدا کنیم و قدر مسلم طراحی بدیع پدر، کلیشه تقابل ایدئولوژیک دو قطب روایت را تازه می‌کند و لعابی متفاوت به سریال می‌دهد. سریال پدر چرا و چگونگی واکنش‌های شخصیت‌ها را نسبت به برخورد فرهنگ‌ها بررسی می‌کند. این اصرار به واکاوی برخوردهای دو فرهنگ متضاد، بدون تحمیل هیچ نگره عرفی یا ایدئولوژیک ارزنده است.

 

مؤلف (حامد عنقا) پیش تر با قلب یخی،انقلاب زیبا، تنهایی لیلا، نردبام آسمان نشان داد بخوبی عاشقانه و رمانس را می‌شناسد. به همین خاطر است شخصیت‌های عاشق پیشه پدر، برخلاف شخصیت‌های غیر قابل باور سریال‌های تلویزیونی کاملا باور پذیرند.

 

از آن طرف، سریال پدر ثابت کرد مخاطب تشنه میزانسن‌های بالیوودی است. مثلا؛ دخترک در اتاق به همسرش حامد فکر می‌کند و آوای عاشقانه سوزناکی پخش می‌شود. حاصل طراحی حساب شده موقعیت در فیلمنامه و اجرای خوب صحنه، دلپذیر و سرگرم کننده شده است. در این سریال تقابل و تعارض‌های عاشقانه، معصومیت‌های زنانه، جدال ایدئولوژیک، شخصیت‌ پردازی عامه پسندانه و ... تنیدگی دارد. به همین دلیل عشق لیلا به همسرش گاهی جنبه زمینی‌تری به خودش می‌گیرد و برای مخاطب ملموس‌تر می‌شود. مخاطب رسانه ملی به دلیل فقدان چنین میزانسن‌هایی، برای دوره‌ای خاص رغبت به سریال‌های ترکی پیدا کرد و حالا همان خوراک را در تولیدی ملی بدست می‌آورد و کاش این عشق زلال در سریال‌های تلویزیونی تداوم داشته باشد.

 

همچنین در فیلمنامه «پدر» ما با چهار مؤلفه کنش و واکنش، تعامل و تقابل مواجه‌ایم. کنش و واکنش‌‍‌ها به دو شخصیت حامد و لیلا، چفت می‌شوند و در نگاه غربالگرایانه‌ حامد نسبت به لیلا تجلی پیدا می‌کند. در تقابل لیلا با حامد، زمینه‌ای ایجاد می‌شود تا باور کنیم، لیلای لیبرال می‌تواند قطب آسمانی حامد باشد و تعامل آن‌ها عشقی زمینی بسازد.

 

در صحنه‌ای خاص و ویژه زمانی که لیلا برای دیدن حامد به مسجد می‌رود، پسر رو به دختر می‌گوید:واسه باورم هرکاری حاضرم بکنم؛ کدام باور؟ و کل سریال این باور را به شکلی غیر شعاری و غیر کلیشه‌ای تبیین می‌کند. حتی شفقت حامد نسبت به لیلا تبیین همین باور است.

 

چنین کاراکتری که حاضر است موقعیت‌اش در دانشگاه دچار مخاطره شود، آیا مشغول گذاشتن تله عشقی برای لیلا با بردن آبروی خویش است؟حتی اگر چنین هم باشد، باور حامد با چهره پر از سکون و مثبتش تعارضی ندارد. در قصه عشقی و لبریز از رمانس حامد و لیلا، انگیزه‌های شخصی برای تماشاگر باید مشخص باشد و اشاره به تشخص زمینی این دو به همین دلیل است. اشتباه نشود؛ زمینی کردن عشق به معنای پرده دری نیست. فراتر از این، چرا از «هندی شدن» سریال‌‌های سیما می‌هراسیم؟ حال آن که بهره بردن از سازه‌های نمایشی( به عنوان نمونه، موزیک ویدئوهای عاشقانه که پدر از آن بهره برده و یا جدال شخصیت‌های سیاه و سفید که بخشی از درام را شکل می‌دهد) در سریال‌های تلویزیونی ضرورت است و کمک می‌کند تا حرف اصلی به شکل زیرپوستی بیان شود.

 

سرگردانی حامد پس از اینکه از ساختمان به پایین می‌پرد از منظر برخی سطحی است اما قاطبه مخاطب از خودش می‌پرسد چرا حامد از دانشگاه خارج می‌شود؟ از چه چیزی هراس دارد؟ چرا به خانه‌اشان نمی‌رود؟ این درست ترین کاری است که حامد می‌تواند انجام دهد.چرا که عقلانیت در این عشق متضاد، جایی ندارد. در نمایی زیبا از سریال پسرک بی‌آنکه رو به دوربین نگاه کند کنجی نشسته، باران می‌بارد و حرارت از نگاهش ساطع می‌شود.گرمای عاشقانه حامد با سردی محمد (مرحوم حسن جوهرچی در سریال در پناه تو) گره می‌خورد که در یک قیاس، بسیار متفاوت و امروزی‌تر است.

 

پدر که بر اساس اعلام رسمی سایت شبکه دو، میزان رضایت مندی حداکثری بیننده را بدست آورده، ثابت می‌کند می‌توان والاترین مفاهیم را از طریق الگوهای امتحان پس داده نمایشی به خورد مخاطب داد. می‌توان به گونه ای قصه نوشت و سریال ساخت که بیننده از ابتدا تا انتها همراهش باشد و بدون زور اضافه به او فهماند که شهر روزگاری در دست «حاج علی»‌ها بود. حاج علی تهرانی (مهدی سلطانی) حالا اما غریبه‌ای است در جمع. رفتارش را می‌پسندیم، باور داریم وحتی آرزو می‌کنیم مثل او باشیم اما گویی غریبه است. چرا؟ پدر دنبال پاسخ نیست بلکه کاملا زیرپوستی نهیب می‌زند.

 

وانگهی به شکل غیر مستقیم یادآور می‌شود که الگوی درست زندگی حاج علی است؛ با همه خطاهای احتمالی اش. همان که عیب کسان به روی شان نمی‌آورد؛ در برابر خطای داماد، خود را به تجاهل می‌زند؛ حرمت مهمان (ولو مهمان نمک نشناس) را نمی شکند؛ «غیرت»، «ناموس»، «آبرو» برایش رنگ نباخته و ... طراح سریال حواسش بوده که حاج علی را سفید سفید نمایش ندهد و لغزش‌هایش را هم از یاد نبرده. به همین خاطر است که می‌پذیریمش؛ هرچند دور از دست بنظر برسد.

 

حاج علی مردی است قوی که حتی زیر بار غم فرزند کمر خم نمی کند. این ظاهر ماجرا است؛ خلوت او با پسر در آن شب تلخ قبرستان، یادآور مردانی است که غم به دل دارند اما خم به ابرو نه. پدر اما حتی در این قسمت‌ها سیاه نشد،چون خمیر مایه‌اش غمی بود که از فطرت آدمی می‌آید: غم فراق. و اشکی که در پی‌اش می‌آید تسکینی است برای ادامه حیات و پدر چه هوشمندانه یادآور شد که زندگی جاری است و غم و شادی همنشین بشر.

 

منبع: فارس

12jav.net

 

پیشنهادات ما
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.