2024/03/29
۱۴۰۳ جمعه ۱۰ فروردين
یک شب با آوای زنانی از جنس سرنوشت
نقدی بر تئاتر «یک دقیقه و سیزده ثانیه»

یک شب با آوای زنانی از جنس سرنوشت

تئاتر «یک دقیقه و سیزده ثانیه» نوشته محمد چرمشیر و بهمن عباسپور با کارگردانی شهرام گیل آبادی مرداد ماه در تماشاخانه ایرانشهر به صحنه رفت تا تحقیقات میدانی از زندگی 53 زن کارتن خواب را به تصویر بکشد.

دوات آنلاین-«یک دقیقه و سیزده ثانیه» برای تعریف کردن خودمان کافی است؟ زمانی اندک که در پیشداوری هایمان همین را هم از یکدیگر دریغ می کنیم.

تئاتر «یک دقیقه و سیزده ثانیه» نوشته محمد چرمشیر و بهمن عباسپور با کارگردانی شهرام گیل آبادی مرداد ماه در تماشاخانه ایرانشهر به صحنه رفت تا تحقیقات میدانی از زندگی 53 زن کارتن خواب را به تصویر بکشد.

تماشاگران این تئاتر یک شب فرصت داشتند تا در کنار زنان کارتن خواب با بازی تحسین برانگیز پانته‏آ بهرام، سیما تیرانداز، مینا دریس و لادن مستوفی، ماجرای زنانی را بشنوند که در زندگی عادی خود حاضر نیستند نزدیکشان قرار بگیرند، چه برسد که پای حرف دلشان بنشینند حال آن که همه دوست دارند شنیده شوند، پیش از آن که مورد قضاوت قرار گیرند.

«بسیاری از آدم ها می‏خواهند از خودشان بگویند تا شنیده شوند. انسان هیچ چاره‏ای ندارد جز اینکه حرف بزند و از خودش بگوید و محترمانه شنیده ‏شود».

اجرای تعاملی و کنشگر این تئاتر با حذف فاصله میان صحنه و تماشاگر دو نکته قابل تامل داشت: نخست آن که این شیوه اجرا توانایی بازیگران را در تمرکز بر بازی و تسلط بر دیالوگ ها به رخ کشید. بازیگران آماده بودند حین اجرای نقش های پیچیده و سرشار از تنش های روانی، به شکل بداهه به پاسخ ها و واکنش های به جا و گاه بی جای مخاطبانشان واکنشی متناسب با نقش خود نشان دهند.

دیگر آن که نشستن تماشاگران روی زمین آن هم برای اجرای یک ساعت و نیمه که بسیاری را خسته و کلافه کرد دشواری های غیرقابل تصور کارتن خوابی را برای تماشاگران ملموس تر کرد؛ تماشاگرانی از قشر متوسط و بالای جامعه که دیدن تئاتر یکی از انتخاب هایشان برای گذران اوقات فراغت است.

البته که این اجرا نوآورانه و مدرن از تئاتر در کنار توفیق اجرا و تحت تاثیر قرار دادن مخاطبان، بی نظمی های شروع با تاخیر اجرا - متاسفانه برای مخاطبان دیگر تازگی ندارد - را در کنار کاستی های کار مسئولان سالن و بعضا رفتار تند برخی از آنان در راهنمایی تماشاگران برای استقرار در تشکچه های روی زمین که تعداد آن ها کافی هم نبود، پر رنگ تر کرد.

اجرای تعاملی و بدون فاصله با تماشگر به بازیگران اجازه داد تا در میان تماشگران حرکت کنند و به آن ها نزدیک شوند. تماشاگرانی که درصد قابل توجهی از آنان کارتن خواب ها را تصویری کریه از زندگی مدرن و شهری خود می دانند و حاضر نیستند به آن ها نزدیک شوند. آن ها حتی تصور نمی کردند که پسمانده غذایی که هر روز به راحتی در سطل آشغال ریخته می‏شود غذای یکی از همین زنان و مردان کارتن خواب است تازه اگر در سطل ها بیابندش.

تماشاگران در تاریکی وارد سالن می شدند و از آن ها خواسته می شد تا چراغ موبایل های خود را روشن کنند. درخواستی که در اواخر نمایش هم تکرار شد.

این درخواست و نتیجه آن که به روشن شدن کامل سالن تاریک منجر شد، تماشاگران منفعل تئاترهای معمول را به تماشاگر فعال تبدیل کرد و هم زمان نقش و مسئولیت هر فرد را در روشن کردن شب تاریک و بی ستاره زنان کارتن خواب یادآوری کرد.

این زنان زنده بودند: یکی امید داشت مادرش را بیابد هرچند که فکر می‏کرد در چهار سالگی وقتی پدر و مادر خوانده معتادش رهایش کردند، مرده است. یکی هنوز رویا می‏دید و در خیال بر کلاویه هایی که خود بر انحنای درون یک گور کشیده بود، پیانو می نواخت. یکی به مردم دانه می‏داد تا بکارند و هر چند کودکانش را دور انداخته و کشته بود هنوز رویش را باور داشت. این زنان سوال بزرگی را از خود می‏پرسیدند؛ رنه دکارت، فیلسوف فرانسوی، قرن ها پیش گفته «من فکر می‏کنم پس هستم» پس چرا این زنان که هستند، دیده نمی شوند؟ اینان هستند، نفس می‏کشند و حتی می‏اندیشند اما کسی آن ها را نمی بیند. درک همه این جزئیات و پیچیدگی های روحی و روانی این زنان که در طول اجرا تماشاگران را با لحظه های دردناک زندگی شان همراه کردند، جز با هنرمندی بازیگرانی که همه توان خود را در باورپذیری نقش ها -از طرز راه رفتن و نشستن تا نگاه، لحن، تن و گرفتگی صدا و لرزش بدن و گونه های خیس از اشک- به کار گرفته بودند، ممکن نمی شد. بازی طولانی و سنگین این نمایش خود گواه سال ها تجربه و کار بازیگران آن بود.

روایت غیر خطی داستان زندگی شخصیت های اصلی از نخستین مواجهه آن ها با تماشاگران همراه نوعی عدم تعادل روانی آغاز می شود؛ بالا و پایین پریدن هایشان به ناگاه به هذیان گویی و گریه‏ و فریاد بدل می‏شود. در میان همین تنش های روانی، شخصیت ها اشاره‏هایی به زندگی گذشته خود می‏کنند. زمانی که مخاطب در بالاترین درجه کنجکاوی برای دانستن ماجرای این زنان قرار می‏گیرد، داستان بسیار کوتاه و ناقصی از ماجرایشان در تنها یک دقیقه و سیزده ثانیه روایت می‏کنند. «کسی می‏تواند خودش را در یک دقیقه و سیزده ثانیه تعریف کند؟» نه. اما این زمان کافی است تا مخاطب را به تامل وادارد. آیا این مخاطبان همین وقت کوتاه را صرف شنیدن صدای زنان کارتن خواب شهرشان کرده‏اند؟ همین زمان اندک در تئاتر بیش از یک ساعت و نیمه از یکی از شخصیت های اصلی که «آوا»ی این زنان جامعه و مقهوران سرنوشت های گریزناپذیر است، دریغ می‏شود. در پایان نمایش کسی ماجرای «آوا» را نفهمید اما همه آوای زنان کارتن خواب را شنیده بودند.

نمایش «یک دقیقه و سیزده ثانیه» تا 31 مرداد ماه در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر به صحنه می رود و پس از آن در اسپانیا، آلمان و فرانسه اجراهای خود را ادامه می‌دهد.

12jav.net

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.