این مترجم و فعال فرهنگی درباره مهمترین مطالبات اهل قلم از مسئولان فرهنگی گفت: ما غیر از اهل قلم بودن، شهروندان این مملکت هم هستیم و غیر از مسائل کتاب و نوشتن در زمینه مسائل مملکت هم نظری داریم. من میخواهم در اینباره نکتهای کلی بگویم که شامل حال حوزه فرهنگ هم میشود.
او در ادامه اظهار کرد: مشکل اصلی تا امروز، نبود تفکر و درک سیستماتیک در همه حوزهها بوده که همچنان ادامه دارد. غالب مشکلات هم از همین جا گریبانگیر دولت و به تبع آن ملت و شهروندان میشود. مشکلاتی که ناشی از این تفکر غیرسیستماتیک و اداره هیأتی امور است. بنابراین آنچه از این دولت انتظار میرود و مطالبه همه شهروندان است، اجرا شدن درست قوانین است. منهای ایرادهایی که قانون دارد که باید در سر جای خودش اصلاح شود، اما همین قانونهای موجود و حتی آئیننامههای وزارتخانهها عملاً در اجرا دچار مشکل هستند و به صورت تبعیضآمیز و غیرسیستماتیک اجرا میشوند. در این فقدان نگاه سیستماتیک کرامت و حرمت شهروندان شکسته میشود.
دیهیمی گفت: تا زمانی که مدیریت علمی و سازمانیافته نباشد، همه وزارتخانهها دچار همین مشکلات خواهند بود؛ مشکلاتی که در همه دولتها وجود داشته است. ما هرگز به یک مدیریت سیستماتیک و نگاه علمی نرسیدهایم.
این مترجم در ادامه اظهار کرد: بعد از این طبیعتاً به چیزی میرسیم که شخص من و همصنفان من در حوزه کتاب و نشر با آن درگیر هستیم. در این حوزه چیزهایی اعلام میشود، وزیرها عوض میشوند اما همچنان نابسامانیها سر جای خودش است. اعلام میشود که این نقصها وجود دارد و باید رفع شود، اما بعد از مدتی میبینیم مشکلات همچنان پابرجاست.
او در ادامه بیان کرد: بزرگترین مشکل اهل قلم با وزارت ارشاد، ممیزی است. در اینباره از یک نظم، روال و قانون خبر داده میشود، ولی ما عملاً با آنها سر و کار نداریم و در برخوردمان با وزارت ارشاد با دشواریهای زیادی مواجه میشویم؛ منهای اینکه از لحاظ کیفی ممیزان فاقد سواد کافی هستند و ما از نوع ایرادهایی که به کتابهایمان میگیرند حتی میتوانیم حدس بزنیم که سواد آنها چقدر است. آنها کتاب من را شش ماه میبرند و پس از شش ماه هیچ خبری از آن نمیشود، اما مدام در خبرگزاریها مصاحبه میکنند که ببستروزه نتیجه بررسی کتابها تعیین میشود. ولی ما وقتی پس از شش ماه مراجعه میکنیم هیچکس هیچ پاسخی به ما نمیدهد. همه این مشکلات ناشی از نابسامانی و پریشانی مدیریت است. در اینجا ترجیح میدهم از اصطلاح عامیانه «هرکی، هرکی است» استفاده کنم. در این شرایط نمیشود انتظار داشت مشکلات حل شود، چون نوآوری وجود ندارد و راههای رفته دوباره طی میشود. عشق و علاقه و صداقت کافی نیست. ما در مدیریت فرهنگی به ایدهپردازی، نوآوری و گشودن راههای تازه نیاز داریم.
دیهیمی درباره سیاستهای دنبالشده در چهار سال گذشته در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در حوزه کتاب گفت: راحت و صریح میگویم؛ سیاستها عوض نشده، رفتارها عوض شده است. اگر در گذشته با حضور در وزارتخانه یا در تماس تلفنی به ما بیاحترامی میشد، اما الان این اتفاق نمیافتد. الان انسانیتر و معقولتر رفتار میکنند. آن زمان علاوه بر اینکه جواب ما را نمیدادند، به ما بیحرمتی هم میکردند، اما این رفتار در دوره فعلی تعدیل شده است، هرچند همچنان در سیاستگذاریها نوآوری نمیبینیم. تقریباً همه کارمندصفت هستند و ایدهپرداز نیستند، بنابراین سیاست بر همین روال ادامه پیدا میکند؛ حالا ملایمتر و محترمانهتر. وگرنه در عالم سیاستگذاری شاهد هیچ ایده تازهای نبودهایم. این در حالی است که حوزه فرهنگ عالم ایدهپردازی است. آنقدر ایدههای مفیدی در این فضا وجود دارد که با هر کدام میتوان فضای تازهای خلق کرد. ولی متأسفانه مسئولان فرهنگی نه خودشان ایده دارند و نه از ایدههای کسانی استفاده میکنند که خارج از مسئولیت آنها این ایدهها را پیشنهاد میکنند.
او افزود: لزومی ندارد ایدهها مربوط به آدمهای عضو وزارتخانه باشند، میتوان این ایدهها را از دیگران گرفت، ولی در اینجا به آنها بیاعتنایی میشود، چون همه گرفتار روالهای اداری هستند؛ بنابراین ارشاد هم عملاً به اداره تبدیل شده است در حالیکه به خلاقیت نیاز دارد.
خشایار دیهیمی در پاسخ به این پرسش که در دوره چهارساله اخیر اتفاقاتی از جمله سپردن بخشی از امور اجرایی حوزه نشر و برگزاری نمایشگاه کتاب به تشکلها رخ داده است، گفت: این مسأله هم نوآوری نیست، قبلاً هم در دورهای این اتفاق افتاده است. اصلاً خود مسأله برگزاری نمایشگاه کتاب آیا ضرورتی دارد؟ آیا راههای بهتری نداریم؟ این برگزاری نمایشگاه هم تکراری است. نمایشگاه کتاب زمانی تشکیل شد که کتابهای خارجی وارد مملکت نمیشد، بنابراین نمایشگاه بینالمللی را تشکیل دادند. در آن زمان غرفهها عمدتاً مربوط به کتابهای خارجی بود. اما الان حتی کتابهای خارجی هم کمتر به نمایشگاه کتاب میآید و این حوزه سروسامانی ندارد و اصلاً مشخص نمیشود کتابهایی که وارد نمایشگاه میشوند متناسب با نیاز مملکت هستند یا نه. نمیگویم که کل ایده برگزاری نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران خوب است یا بد یا اینکه آیا الی الابد باید وجود داشته باشد. این یعنی کار اداری کردن. اینها کافی نیست. ایدههای بزرگتری وجود دارد که نیاز به پردازش دارد. اما وقتی چارچوب از پیش تعیینشدهای وجود دارد این ایدهها دیده نمیشوند و زمانی وزیری میآید که ملایمتر همین ایدهها را دنبال میکند و وزیر دیگری با سختگیری و بیاعتنایی برخورد میکند. این نهایت تفاوتی است که من در وزارت ارشاد از دورههای قبل دیدهام؛ از دوره آقای مسجدجامعی، مهاجرانی، صفارهرندی و میرسلیم تا به امروز. این افراد آمدهاند و رفتهاند اما زندگانی من فرهنگی است و همچنان ناگزیرم در این فضا حضور داشته باشم. من دوره همه اینها را طی کردهام. بعضی از این افراد اصلاً اهل فرهنگ و تفکر نبودند. حالا گاهی عدهای میآیند که درک بهتری از فرهنگ دارند اما اصلاً فرهنگ چیزی نیست که عدهای بیایند و بخواهند برای آن کاری کنند. فرهنگ محل خلاقیت، تحرک و جوش و خروش است.
او درباره تعلق گرفتن یارانه به کتاب و ارائه طرحهای یارانهای برای کمک به خرید کتاب نیز گفت: مخالف یارانه هستم. در همین زمینه ایدهای دارم که در دوره آقای مسجدجامعی مطرح کردم ولی گوش شنوایی برای شنیدن وجود نداشت. طرح مقطعی داشتم و گفتم یارانهها از هر جهت حرام میشود. با مبلغ یارانهها میتوان یک توسعه پایدار در امر تولید کتاب، خواندن و گسترش کتابخوانی ایجاد کرد. این طرح را باید بنویسم و به دست افکار عمومی برسانم.
دیهیمی همچنین درباره روابط بین ناشر و مولف، قراردادهای بین آنها و لزوم ایجاد قوانینی با کمک وزارت ارشاد برای حل اختلافها گفت: در این حوزه خودم بسیار گرفتار بودهام و هنوز هم هستم. ناشر در طول فعالیتش صدها کتاب منتشر میکند و من به عنوان اهل قلم تعداد زیادی کتاب تالیف میکنم. من نمیتوانم زمانی که حق و حقوقم توسط یک ناشر زیر پا گذاشته میشود، هر روز به دادگاه بروم. اما ناشر میتواند اعمال نفوذ کند. در اینجا سر مولف بیکلاه میماند. اگر در وزارت ارشاد چیزی شبیه هیأتهای حل اختلاف ایجاد شود و در آن هیأت از اتحادیه ناشران کمک گرفته شود، میتواند کمککننده باشد. من در این حوزه مشکلاتی داشتهام، اتحادیه ناشران احکام مربوط را صادر کرده است، اما حتی در یک مورد هم نتوانستهام حقوقم را بگیرم. وزارت ارشاد باید دستگاهی مثل هیأت حل اختلاف درست کند که احکامش ضمانت اجرایی داشته باشد و به مسائلی از این دست به سرعت رسیدگی کند نه اینکه من امروز پیگیر حقوقم شوم و شش سال بعد به نتیجهای برسم. این نوشدارو بعد از مرگ سهراب است.
او همچنین تاکید کرد: در حال حاضر وقتی مشکلی برایمان پیش میآید، نمیتوانیم کوچکترین حقوقمان را از ناشرانی که حقخوری میکنند، بگیریم.
این مترجم درباره مسأله قراردادها اضافه کرد: نوع قرارداد ما به خودمان مربوط است. باید عقل داشته باشیم و در زمان امضای قرارداد حواسمان باشد. اما مشکل اینجاست که برای رسیدگی به همین قراردادها ما ضمانت اجرایی نداریم. قوه قضائیه هم پروندهها را سه تا پنج سال طول میدهد. وزارت ارشاد باید برای این موارد فکری کند. شاید در اینباره باید با حقوقدانها صحبت شود تا راهکارهای بهتری ارائه دهند.
او همچنین درباره قاچاق و عرضه غیرقانونی کتاب در فضای فعلی نشر نیز گفت: کتابهای من آنقدر پرفروش نبودهاند که افرادی بخواهند آنها را بدون اجازه ناشر چاپ کنند و به فروش برسانند. تجربهای که من در این خصوص داشتهام این است که ناشر بدون اجازه من کتابم را تجدید چاپ میکند و در بسیاری از موارد کتابم را تجدید چاپ کرده اما کتاب همچنان چاپ اول خورده است. بزرگترین دزد ناشرانی هستند که اینطور عمل میکنند. افراد بیرونی نهایتاً بتوانند تعدادی کتاب را غیرقانونی چاپ و منتشر کنند. نکته دیگر در این خصوص دانلود غیرقانونی کتابهای من در فضای اینترنت است. الان تمام کتابهای من این قابلیت را دارند. این دیگر حق ناشر هم نیست، عدهای آمدهاند و با عنوان خیرخواهی دست به این اقدامات زدهاند که خلاف است.