2024/11/22
۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
پیشنهادات ما
مسوولیت اجتماعی؛ گمشده چرخه جامعه ایمن

مسوولیت اجتماعی؛ گمشده چرخه جامعه ایمن

چه می شود که صدای گریه یک نوزاد، جیغ های یک زن یا فریادهای تظلم خواهی پیرمردی تکیده، با بی اعتنایی رهگذران روبرو می شود و هیچ فردی خود را در قبال رخدادی که در بطن جامعه در حال وقوع است، مسوول نمی‌داند؟

دوات آنلاین-دختر جوان کنار خیابان می ایستد و مقصد را به نخستین خودرو مسافربر که پرایدی سفید است، می گوید.

راننده، جوانی است با سر و وضع عادی؛ توقف می کند و دختر در صندلی عقب می نشیند. ظهر است و از مسیر اتوبان شهید صیاد شیرازی به سوی نوبنیاد حرکت می کنند.

نزدیک میدان نوبنیاد می رسند.

ناگهان خودرو متوقف می شود و راننده در یک لحظه با حرکتی سریع، قصد مسافر را می کند. «جیغ بزنی؛ با چاقو می زنمت».

این را که می گوید دختر از شوک بیرون می آید و جیغ می کشد. جدال در می گیرد.

جوان که می کوشد دختر را به صندلی جلو بکشد با پیچ گوشتی به او ضرباتی وارد می کند تا اینکه دختر- برافروخته از درگیری فیزیکی و پریشان حال از افکار به هم ریخته خود- خود را به دستگیره در می رساند، آن را می رباید و با همه نیرو می کشد و خود را به بیرون پرت می کند.

... این، آغازگر داستان های بعدی است: گزارش به پلیس... آگاه کردن خانواده... راهروهای کلانتری... شکایت... پزشکی قانونی... چهره نگاری و...

همه اینها روز روشن در یکی از خیابان های اصلی پایتخت و در یک منطقه شهری- نه حاشیه ای- رخ می دهد .

در همه این دقایق نفسگیر، خدا می داند چند خودرو از کنار این پراید گذشته اند و صدای فریاد کمک را شنیده اند و حتی ترمز نکرده اند؟!

ناخودآگاه داستان بنیتای هشت ماهه را به یاد می آورم که در خودرو سرقتی کنار یکی از خیابان های پاکدشت ورامین رها شد و هیچ رهگذری به صدای گریه او واکنش نشان نداد. حتی خبرهایی رسید که تماس تلفنی برای گزارش این حادثه نیز با بی اعتنایی روبرو شده بود.

یک معضل اجتماعی

حوادثی مانند سرقت خودرو، گروگانگیری، ربایش، تجاوز و... در همه جا رخ می دهد. ریشه بروز بسیاری از این حادثه ها نیز شناسایی شده است: محرومیت های اجتماعی، عقده ها و بیماری های روانی، بیکاری و طمعکاری، فقدان سازوکارهای پیشگیری یا تنبیهی و...

با این نگاه، بروز چنین حوادثی در ایران نیز طبیعی می نماید؛ گرچه آموزه های اصیل دینی و فرهنگی ما با این موارد در تضاد کامل است و به هیچ عنوان، با رویکرد «هدف، وسیله را توجیه می کند» همخوانی ندارد.

با این همه، به دلیل چرخه های معیوب اجتماعی در ایران که از مولفه های چندگانه ای مانند فرهنگ و اقتصاد آسیب دیده است، همچنان شاهد بروز چنین رخدادهای تلخی هستیم؛ گرچه برخی از آنها به سبب برداشت های نادرست عرفی و دردسرهای پیگیری بعدی، هیچگاه گزارش نمی شود.

اما آنچه می خواهم در اینجا به آن اشاره کنم نه ریشه های پیدایش این حوادث است، نه پیامدهای گسترده روحی برای قربانیان و خانواده آنان و نه قوانین و ساختارهای پیشگیرانه یا نوع عملکرد نهادهای رسیدگی کننده و ضابط امنیت.

بهانه این نوشته، فقط انسان هایی اند که از خیابان های شهر می گذرند؛ بی اعتنا به آنچه در جریان است.

چگونه می شود فردی صدای ناله های یک کودک را می شنود و با خودرویی روبرو می شود که به بدترین شکل کنار خیابان متوقف شده است اما به پلیس اطلاع نمی دهد؟

چرا هنگام آزار یک پیرمرد فرتوت که کناری نشسته است، هیچ اعتراضی دیده نمی شود؟

آیا درگیری یک راننده با خانمی که روی صندلی عقب خودرو نشسته است و فریاد می کشد نباید هیچ واکنشی را دربرداشته باشد؟

من نمی گویم با دیدن هر گونه درگیری باید مداخله کرد؛ زیرا در کش و قوس چنین رخدادهایی احتمال بروز هر «حادثه ناگوار»ی وجود دارد اما برای جلوگیری از بروز همین «حادثه های ناگوار» گاهی می توان با نزدیک شدن به عرصه گره گشایی کرد؛ خاطی را ترساند؛ محیط را برای او ناامن کرد؛ سر و صدایی راه انداخت...؛

در نهایت اگر امکان هیچ کدام از حالت های بالا نبود، یک راه ساده وجود دارد: تماس با پلیس؛ اقدامی که متاسفانه بسیاری از شاهدان حادثه فراموش می کنند و دلیل آن شاید «ضعیف شدن حس مسوولیت اجتماعی» است.

پیامدهای «سکوت»

در فرهنگ سنتی و جمعگرای ایرانی این حس مسوولیت اجتماعی به وفور به چشم می آمد و حتی گاهی در آن افراط می شد اما در دوران گذار کنونی، «ساختارهای در هم ریخته و نصفه نیمه یک فرهنگ فردگرای غربی» به درون خانه بسیاری از ایرانیان بویژه نسل جدید رخنه کرده که نتیجه آن، شکلگیری یک سبک زندگی «نه ایرانی، نه اسلامی و نه غربی» شده است.

در چنین فضایی است که فرد در رویارویی با این حوادث تکلیفش حتی با خودش روشن نیست و سرانجام آن، «سکوت» می شود در قبال رخدادی تلخ که شاید فردا در کمین یکی از عزیزان ما باشد و دیر یا زود ما را نیز به کام خود بکشد.

اینجاست که مسوولیت اجتماعی، نمود پررنگی می یابد.

اینجاست که هوشیار کردن اعضای جامعه و مسوولیت پذیر کردن آنان جایگاه خود را به عنوان یکی از موثرترین راهکارهای مبارزه با اقدام های خلاف امنیت روانی آن می یابد.

آنچه باید نهادهای فرهنگ ساز کشور و سازمان های غیردولتی و مردم نهاد که مسائل اجتماعی را رصد می کنند، به طور جدی تر در دستور قرار دهند، تقویت حس مسوولیت اجتماعی بین همه مردم است.

باید به آن ایرانی غرق شده در دریای پهناور اطلاعات در عصر دیجیتال که در معرض انواع و اقسام آموزه های آن ور آبی و ترویج نگاه های اومانیستی و غربی است و در واکنش به فریادهای تظلم خواهی شانه بالا می اندازد و راه خود را عوض می کند، یادآوری کرد «اگر چنین حادثه ای برای عزیزت رخ دهد چه حالی پیدا می کنی و چه انتظاری داری؟»

باید تا دیرنشده است، آستین بالا زد و کاری کرد.

12jav.net

 

پیشنهادات ما
کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.