خشکسالی، کشاورزی سیستانوبلوچستان را از بین برد
ما ماندهایم و کوهها
اینجا خانه بهداشت دارد؛ اما ساختمان خالی است. در ده لار بالا و لار پایین نیز امکانات بهداشتی وجود ندارد. حدود هزار خانوار هستیم، نه مدرسه داریم و نه بهداشت
دوات آنلاین-خشکسالی، سالهاست گریبان مردم سیستانوبلوچستان را گرفته؛ مردم استانی محروم که نامش با فقر و کپرنشینی گره خورده است. برخی از کشاورزان استان در کمبود آب، از فاضلاب برای آبیاری استفاده میکنند، اما مسئولان اگر متوجه شوند، اجازه این کار را نمیدهند. منطقه «لار» در نزدیکی شهر زاهدان، مرکز استان سیستانوبلوچستان قرار دارد و سالها پیش در این منطقه، کشاورزی کمی بیشتر از حالا رونق داشت. غلامنبی گرگیج، یکی از اهالی این منطقه میگوید: ما زمین کشاورزی داریم، اما اصلا این اطراف آبی برای کشتوکار وجود ندارد. زمین سفت است و چاههایی که زدهایم، بهسختی آب دارد؛ اما آب فاضلاب شهری مثل آب کارواشها و حمامها در این حوالی وجود دارد، همینطور آب کثیف شرکتها و کارگاههای اطراف، آبهای فاسد آهکی هستند و برای هر نوع کشاورزی به درد نمیخورد. این آبها به رودخانه کوچکی در منطقه میریزند. البته همین فاضلابها برای پسته و انار و درختهایی که آهکخور هستند، خوب و مناسب است، اما اجازه استفاده از همین آب را هم به ما نمیدهند و به پاکستان میرود. علاوهبر این آب، یک جریان آب دیگر وجود دارد که آن هم به پاکستان میرود و نمیگذارند ما استفاده کنیم. گفتوگو با این کشاورز را بخوانید:
چاههای کشاورزی که از قدیم بوده، چه شده است؟
چاههایی از قدیم هست که الان دیگر آب ندارند. حتی موتورهای آب خراب شده است و برای تعمیر آنها به ادارات رفتهام؛ اما به ما میگویند از آنجاییکه این منطقه در فاصله کمتری از 30 کیلومتری شهر است، امکان صدور مجوز تعمیر یا بهبود شرایط داده نمیشود. ما یک طاقه پارچه که 30 متر است، امضا کردهایم و برای مسئولان فرستادهایم که به داد ما برسید. «گرگیج»ها غیراز اینجا جای دیگری ندارند، چراکه این منطقه جزء مناطقی است که در مناطق شهری تقسیمبندی شده است و هر طایفه و خانواده در تقسیمبندی خودش باید باشد؛ مثلا «ریگی»ها و «ناروگ»ها جای دیگری را دارند و در این تقسیمبندی ما همین منطقه را داریم و سرگردان و حیران هستیم. ما قبلا در شهر 13 قنات داشتیم که بین ما، بلوچها و فارسهای کرمان تقسیم شده بود و از آن زمان 200 سال است که اینجاییم. از نظر کشاورزی و اداری چیزی به ما نمیرسد و برای دامداری و کشاورزی کمکی هم به ما نمیشود؛ درنتیجه بچههای ما که پشت در پشت در این منطقه بودهایم، الان کارگری میکنند.
با همه اینها اگر اجازه دهند از همین آب آهکی که شور و تلخ است و از کوههای منطقه که آهکی است میآید، استفاده کنیم باز راضی هستیم و شرایط بهتر میشود، حتی ما راضی هستیم از فاضلاب کارخانجات شن، موزاییک و برش سنگ که آبهایشان به اینجا میآید، استفاده کنیم. درست است که این آبها غلیظ و بهدردنخور هستند، اما میتوانیم از آن استفاده کنیم. این آبها را اگر برای سبزی و یونجه استفاده کنیم، گیاه میسوزد و اصلا سبز نمیشود، اما پسته و انار و سنجد، آهکخور هستند و میتوان این آبها را برای این سه درخت استفاده کرد، اگر اجازه بدهند از این آبها در این منطقه استفاده کنیم، نصف زاهدان که بیکار هستند میتوانند نان بخورند و بچههای ما هم دیگر بیکار نیستند.
فاضلابی که اینجا جاری است و اجازه استفاده از آن را به شما نمیدهند، بیماری و آلودگی برای شما ایجاد نکرده است؟
بیماری و آلودگی دارد، هر حیوانی که از آن بخورد مریض میشود. خیلی از گاوها و گوسفندها به خاطر همین فاضلاب مردهاند.
مگر نمیگویید این آب آلوده است و باعث مرگومیر حیوانات شده؛ پس چرا میخواهید در کشاورزی استفاده کنید؟
این آب برای پستهکاری و درختکاری خوب است و اگر بخواهند کارخانه فاضلاب را راهاندازی کنند و زمانی که تصفیه میکنند، به ما آب بدهند میتوانیم استفادههای دیگری هم از آن بکنیم. برای چاههایی که داریم، هزینه بسیاری کردهایم؛ اما فایده نداشته است و مجوز هم به ما نمیدهند. این منطقه همینطور رها شده است، بالاخره باید کاری کرد.
این فاضلاب خانگی است یا صنعتی؟
خانگی و صنعتی با هم، فاضلاب حمام، قالیشویی و کارخانههایی است که گفتم. البته بخشی هم فاضلاب شهری است که با این فاضلابها قاطی میشود. در حال ساخت تصفیهخانه فاضلاب هستند، اما هنوز راهاندازی نشده و آب را نتوانستهاند به آنجا ببرند و به پاکستان میرود. خیلیها هم به شهر رفتهاند و فقط ما ماندهایم و کوهها.
آخرین اقدامی که برای مجوز و چاه و کشاورزی انجام دادید، چه بود؟
چهارماه پیش به اداره منابع طبیعی رفتم. گفتند به شما مجوز نمیدهیم و باید 30کیلومتر از شهر فاصله باشد تا مجوز بدهیم. من به آنها گفتم منطقه ما 22 کیلومتر با پاکستان فاصله دارد. چطور میتوانیم 30کیلومتر از شهر فاصله داشته باشیم؟ این آبها به پاکستان و افغانستان میرود؛ اما اجازه استفاده به ما نمیدهند.
چه مشکلات دیگری در اینجا وجود دارد؟
چند دفعه که موتور آب را دزدیده بودند، شکایت کردم اما رسیدگی نکردند. خانههای ما اینجا در ندارد و کشاورزی هم نمیتوانیم بکنیم، آنهایی که وکیل داشتهاند، توانستهاند سند بگیرند اما ما که وکیل نداشتیم، هنوز سند هم نداریم.
مرکز درمانی و بیمارستان چطور است؟
هیچچیز وجود ندارد، صفر است. خانه بهداشت دارد؛ اما ساختمان خالی است. در ده لار بالا و لار پایین نیز امکانات بهداشتی وجود ندارد. حدود هزار خانوار هستیم، نه مدرسه داریم و نه بهداشت. اینجا هاری وجود دارد و سگها میآیند و مرغها و دامهایی را که ول هستند، میخورند. پارسال دو، سه تا از بچههای ما هاری گرفتند.
12jav.net