زندگی تلخ دختری که می خواست تغییر جنسیت بدهد
وقتی به سن نوجوانی رسیدم تازه فهمیدم هویتی پسرانه دارم و به عبارت دیگر «ترنس» هستم. چاره ای نداشتم جز این که مشکلم را با مادرم در میان بگذارم اما ...
دوات آنلاین -در حالی که مادرم مرا تحت فشار قرار داده بود تا از خواسته ام برای تغییر جنسیت صرف نظر کنم، به ناچار از خانه گریختم و در خانه مجردی دوستم به مواد مخدر آلوده شدم چرا که ...
خراسان نوشت: دختر معتادی که مدعی بود به خاطر دوجنسی بودنش مورد پذیرش جامعه نیست، با بیان بخشی از سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: در یکی از مناطق حاشیه شهر مشهد و در خانواده ای پرجمعیت متولد شدم و در حالی رشد کردم که از نظر مالی، اجتماعی و فرهنگی بسیار ضعیف بودیم. هنوز دوران کودکی را سپری نکرده بودم که متوجه شدم با دختران هم سن و سالم تفاوت عجیبی دارم.
رفتارهای پسرانه
من خلق و خوی پسرانه داشتم و از رفتارهای دخترانه گریزان بودم. مانند پسرها لباس می پوشیدم و از عروسک و خاله بازی متنفر بودم. زمانی که مادرم موهایم را شانه می کرد و به آن ها گل سر می زد با عصبانیت گل سر و کش مو را به گوشه اتاق پرت می کردم. هیچ وقت عروسک به دست نمی گرفتم و در دورهمی های خانوادگی بیشتر با پسرها بازی می کردم. پدر و مادرم توجهی به رفتارهای عجیب من نداشتند و مرا دختری شلوغ و سر به هوا می پنداشتند.
خلاصه وقتی به سن نوجوانی رسیدم تازه فهمیدم هویتی پسرانه دارم و به عبارت دیگر «ترنس» هستم. چاره ای نداشتم جز این که مشکلم را با مادرم در میان بگذارم. مدتی بعد روزی که با مادرم در خانه تنها بودیم ماجرای دوجنسی بودنم را مطرح کردم و گفتم قصد عمل تغییر جنسیت را دارم.
مادرم که از شنیدن این حرف ها سرخ شده بود، در میان خشم و عصبانیت تهدیدم کرد که اگر این حرف ها را تکرار کنم از پدرم طلاق می گیرد یا دست به خودکشی می زند! من هم که مادرم را خیلی دوست داشتم، به ناچار سکوت کردم و دیگر چیزی نگفتم. از آن روز به بعد تصمیم گرفتم خودم مشکلم را حل کنم.
بعد از 18 سالگی
چند سال بعد زمانی که به 18سالگی رسیدم تلاش کردم تا از طریق قانونی برای تغییر جنسیت وارد عمل شوم اما وقتی مادرم متوجه ماجرا شد زمین و زمان را به هم دوخت و عقده همه اختلافاتی را که با پدرم داشت بر سر من خالی کرد.
او برای منصرف کردن من دست به هر کاری زد تا مرا تحت فشار قرار دهد تا جایی که بالاخره مرا از خانه بیرون کرد چرا که پدرم نیز به خاطر کمبود کار در مشهد به یک شهرستان دیگر رفته بود و در خانه حضور نداشت.
من هم که آواره کوچه و خیابان شده بودم به منزل مجردی یکی از دوستانم رفتم و در آن جا ساکن شدم. در حالی که از نظر روحی و روانی شرایط بسیار بدی را می گذراندم، حرف هایی از آشنایان و اطرافیانم می شنیدم که خیلی مرا آزار می داد. آن ها با تهمت های زشت و ناروا مرا دختری فاسد و منحرف می خواندند که از لانه های فساد سر در آورده ام.
در این شرایط بود که یکی از دوستانم پیشنهاد کرد برای رسیدن به آرامش روحی کمی مواد مخدر مصرف کنم. من هم خیلی راحت پیشنهادش را پذیرفتم و استعمال مواد مخدر را شروع کردم. اما طولی نکشید که به یک معتاد حرفه ای تبدیل شدم و ...
شایان ذکر است، به دستور سرگرد امارلو (رئیس کلانتری شفا) اقدامات مشاوره ای و روان شناختی برای این دختر جوان در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
12jav.net