2024/11/24
۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
پیشنهادات ما
‌ عذاب وجدان مردی که همسرش را به خاطر سوء ظن کشت

‌ عذاب وجدان مردی که همسرش را به خاطر سوء ظن کشت

ندا شروع به فحاشی کرد و گفت دیگر نمی‌خواهد با من زندگی کند. از شنیدن این حرف شوکه شدم، به همین خاطر کنترل اعصابم را از دست دادم و...

دوات آنلاین -مرد جوانی که همسرش را به خاطر سوء ظن به قتل رسانده و جسدش را مثله کرده بود، با جلب رضایت اولیای دم از مرگ فاصله گرفت. او از جنبه عمومی جرم محاکمه شد و گفت گرفتار عذاب وجدان شده است.

 

به نوشته روزنامه جوان اردیبهشت ماه امسال، مرد جوانی مأموران پلیس تهران را از ناپدید شدن همسر 37 ساله‌‌اش باخبر کرد و گفت: همسرم ندا نام دارد. او سال‌هاست در بیمارستانی کمک پرستار است و در روزهایی که شیفت‌کاری‌‌اش بود صبح زود به بیمارستان می‌رفت و فردای آن روز به خانه برمی‌گشت. او چند روز قبل صبح زود به محل کارش رفت اما فردای آن روز هر چه منتظرش شدیم بازنگشت. با محل کارش تماس گرفتم اما همکارانش از او اطلاعی نداشتند. چند بار هم با تلفن همراهش تماس گرفتم اما خاموش بود. نگرانم اتفاق بدی افتاده باشد. با اعلام این خبر، مأموران تحقیقات خود را برای یافتن زن جوان آغاز کردند تا اینکه در روند تحقیقات آنها به اختلافات دامنه‌دار زن جوان با شوهرش پی بردند.

 

اعتراف به همسرکشی

به این ترتیب شوهر ندا مورد تحقیق قرار گرفت تا اینکه در روند بازجویی‌‌ها جعفر 40ساله به قتل همسرش در خانه‌شان در منطقه فلاح اعتراف کرد و گفت جسد را بعد از قتل مثله کرده و آن را حوالی شهرستان شهریار برده و دفن کرده است.

 

با اقرارهای متهم، مأموران به آدرس محل دفن جسد رفتند و با کشف بقایای اجساد و انتقال به پزشکی قانونی مرد جوان را بار دیگر تحت بازجویی قرار دادند.

 

متهم در شرح ماجرا گفت: «من و ندا بعد از ازدواج صاحب فرزند پسر شدیم. از همان ابتدای زندگی با هم اختلاف داشتیم تا اینکه وقتی فرزندمان دو ساله شد از هم جدا شدیم. بعد از طلاق تصمیم گرفتم ازدواج کنم، به همین خاطر زن جوانی را خواستگاری و با او ازدواج کردم. چند ماهی گذشت که ندا تماس گرفت و گفت قصد دارد رجوع کند. به خاطر علاقه‌ای که به او داشتم مهریه همسر دومم را پرداخت کردم و او را طلاق دادم و بعد از طلاق همسر دومم دوباره با ندا ازدواج کردم.»

 

متهم ادامه داد: «من کارگر خدماتی بودم و در خانه مردم نظافت می‌کردم. ندا بعد از رجوع خواست ادامه تحصیل بدهد. موافقت کردم و او ادامه تحصیل داد و به عنوان کمک‌پرستار در یک بیمارستان مشغول کار شد. درآمد خوبی داشت او ماهانه مبلغ 7میلیون تومان درآمد داشت، به همین خاطر کم‌کم سر ناسازگاری گذاشت و به خاطر شرایط خوب مالی‌‌اش به من اهمیتی نمی‌داد. همین باعث شد به رفتارهایش مشکوک شوم تا اینکه تصمیم گرفتم او را تعقیب کنم.»

 

متهم در خصوص قتل گفت: «روزی ندا را تعقیب کردم و فهمیدم بی‌خود به او مشکوک نبوده‌ام. او برای خودش خانه‌ای مستقل اجاره کرده بود و با چند مرد غریبه هم رابطه داشت! وقتی این موضوع را فهمیدم چند بار با او صحبت کردم اما ندا حرفم را قبول نمی‌کرد و می‌گفت اشتباه می‌کنم. سر همین موضوع ما چند بار باهم درگیر شده بودیم تا روز حادثه. آن روز تصمیم خودم را گرفتم تا حرف آخر را به او بزنم و با او صحبت کنم اما او بعد از شنیدن حرف‌هایم دوباره زیر بار نرفت و کار به درگیری کشید. در آن درگیری ندا شروع به فحاشی کرد و گفت دیگر نمی‌خواهد با من زندگی کند. از شنیدن این حرف شوکه شدم، به همین خاطر کنترل اعصابم را از دست دادم و به آشپزخانه رفتم و قندشکن را از کابینت آشپزخانه برداشتم. به طرف ندا رفتم و از شدت عصبانیت چند ضربه به او زدم. جسد ندا روی زمین افتاده بود و نمی‌دانستم با آن چه کار کنم، این شد که تصمیم گرفتم آن را مثله کنم، سپس تکه‌های جسد را با خودرو حوالی شهرستان شهریار بردم و دفن کردم.»

 

با اقرارهای متهم، وی راهی زندان شد و پرونده در حال کامل شدن بود که پسر مقتول به عنوان تنها اولیای دم اعلام گذشت کرد. به این ترتیب پرونده از جنبه عمومی جرم به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و بعد از تعیین شعبه روی میز هیئت قضایی شعبه دوم قرار گرفت. ابتدای جلسه فرزند 16ساله مقتول در جایگاه قرار گرفت و گفت: پدرم کار اشتباهی کرد اما حاضر به قصاص او نیستم، چون با مرگ او خیلی تنها می‌شوم.

 

در ادامه متهم در جایگاه ایستاد و با شرح ماجرا گفت: خیلی تلاش کردم زندگی‌مان را حفظ کنم اما او دست از رفتارهایش برنمی‌داشت. ناخواسته مرتکب قتل شدم و از دادگاه درخواست کمک دارم.

 

متهم چه گفت

*همسرت به چه علت رجوع کرد؟

به خاطر پسرمان. او می‌گفت در خانه پدر و مادرش راحت نیست و آنها او را اذیت می‌کنند و نمی‌تواند همراه پسرمان کنار آنها زندگی آرامی داشته باشد.

 

*آیا همسرت قبل از طلاق با خانواده‌‌اش اختلاف داشت؟

خیر. آنها رابطه خوبی داشتند، نمی‌دانم چرا بعد از طلاق به مشکل خورده بود. به هر حال من ندا را خیلی دوست داشتم، به همین خاطر وقتی درخواست رجوع کرد نتوانستم به او جواب منفی بدهم و به هیچ چیز دیگری فکر نکردم.

 

*با این همه علاقه‌‌ای که از آن حرف می‌زنی، چطور او را به قتل رساندی، سپس جسدش را مثله و دفن کردی؟!

من تلاشم را کردم تا زندگی‌مان را حفظ کنم. با همان حقوق کارگری یک خانه بزرگ اجاره کردم و یک خودرویی در شأن او خریدم اما ندا هیچ کدام از این کارها را ندید و به من خیانت کرد. وقتی رابطه او را با مردان غریبه فهمیدم احساس کردم مهدورالدم است. از طرفی در آن درگیری فحاشی کرد و خواست تا خانه را ترک کنم. او همه غرورم را شکست.

 

*حالا واقعاً همسرت مهدورالدم بود؟

وقتی دستگیر شدم فهمیدم مهدورالدم شرایط خودش را دارد و به این راحتی و با این یقین نمی‌توان انسانی را کشت.

 

*با همسر دوم مشکلی نداشتی؟

دو ماه بیشتر با هم زندگی نکردیم ولی در همان مدت کوتاه مشکلی نداشتیم.

 

*فرزندت اعلام گذشت کرده است و قصاص نمی‌شوی. چه حسی داری؟

از کاری که کرده‌ام پشیمانم. با این درخواست قصاص نمی‌شوم اما نمی‌دانم چطور از عذاب وجدان در امان باشم.

12jav.net

 

پیشنهادات ما
کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.