مرد روستایی خرس را در نبرد تن به تن شکست داد
با دست گردن خرس را گرفتم تا حیوان را به سمتی پرت کنم، اما نشد و دوباره با پنجههایش به پاهام ضربه میزد. نمیدانم چرا، اما آن لحظه هیچ ترس و وحشتی نداشتم.
دوات آنلاین -زخمهای دست چپ مرد میانسال رودانی با وجود گذشت چند روز از حادثه هنوز هم بهبود پیدا نکرده و با درد و عفونت دست به گریبان است. دو پایش هم اوضاع درست و درمانی ندارد، اما به بدی وضعیت دستش نیست. زخمها او را از کار و زندگی انداخته است و مدتهاست که نتوانسته کار کند و خرج و مخارج زندگیاش را تامین کند.
محمد روشی ساکن روستای آبگزان پاکوه رودان است. روستای آرام و زیبایی در هرمزگان که کمتر کسی فکر میکرد روزی پای حیوانات وحشی به آن باز شود، اما این مرد 48 ساله روستایی برای اولین بار در طول عمرش با یک جانور وحشی سنگینوزن پنجه در پنجه شد. روز حادثه محمد تصمیم گرفت با یکی از اقوامش به باغ کوچکش در حوالی کوه آبگزان برود و سرکشی کند. سوار موتور شدند و به سمت کوه حرکت کردند. حوالی ساعت 11 صبح بود که به پایین کوه رسیدند. مسیر باغ طوری نبود که بشود با موتورسیکلت رفت و برای همین موتور را نقطهای پارک و پای پیاده به سمت باغ حرکت کردند.
شاخ به شاخ با خرس سیاه
محمد زودتر از موتور پیاده شد و با قدمهایی تند به سمت باغ رفت، همراهش هم با فاصله زیادی از او پشت سرش راه افتاد. مرد روستایی با اینکه به نفسنفس افتاده بود، اما میخواست به باغش برسد و درختانش را آبیاری کند.
محمد میگوید: «همینطور که راه میرفتم، یکدفعه خرس سیاهی جلوی چشمم سبز شد. 10تا 15 متر با هم فاصله داشتیم. هر دو از دیدن هم یکه خورده و مضطرب شده بودیم. جایی که با هم رودررو شدیم، کوه بود و خرس جایی برای فرار و پنهان شدن نداشت. حیوان به من به چشم دشمنش نگاه میکرد و برای همین ناگهان به سمتم حمله کرد و با دندانهایش دست چپم را گاز گرفت و همزمان با پنجههایش به هر دو پایم محکم ضربه میزد. با دست گردنش را گرفتم تا حیوان را به سمتی پرت کنم، اما نشد و دوباره با پنجههایش به پاهام ضربه میزد. نمیدانم چرا، اما آن لحظه هیچ ترس و وحشتی نداشتم. خرس سعی میکرد به صورتم ضربات محکمتری وارد و ناکارم کند، اما بهجای ترسیدن به تنها چیزی که فکر میکردم این بود که اجازه ندهم به سر و صورتم ضربه بزند. به چشم حیوان، دشمنی بودم که باید ناکارم میکرد تا به قلمروش نزدیک نشوم.»
خرس و محمد 10 دقیقه تمام با هم گلاویز بودند و هر یک سعی میکرد حریفش را با زخمهای بیشتری از میدان بهدر کند. محمد همچنان تلاش میکرد صورتش را از ضربات مرگبار پنجههای تیز خرس حفظ کند. در مدتی که با حیوان درگیر بود، با صدای بلند از فامیلش که از او دورتر بود، درخواست کمک میکرد. فامیلش، حداقل 300 متر با او فاصله داشت و صدای کمکخواهی محمد را نمیشنید. در میان داد و بیدادهای مرد روستایی بود که خرس بدون دلیل و ناگهان او را زخمی و خونین رها کرد و از سمت دیگری پا به فرار گذاشت.
فامیل محمد وقتی نزدیکتر شد و صدای فریادهای او را شنید، با قدمهای بلندتری به سمت او دوید و محمد را در حالی که از دستش و پاهایش خون جاری بود، پیدا کرد. مرد روستایی ماجرا را برای او تعریف کرد و فامیلش هم با دامادشان تماس گرفت و گفت ماشینش را بیاورد تا با آن محمد را به بیمارستان برسانند: «ماشین که آمد، سوار شدیم و به سمت بیمارستان حرکت کردیم. بعد از معاینه بستریام نکردند و فکر کنم حدود هفت آمپول بهخاطر حمله خرس به من تزریق کردند و بعد از پانسمان به خانه برگشتم.»
از کار و زندگی افتادهام
محمد پس از پانسمان جراحتهایش در خانه استراحت میکند، اما دل پری از اوضاعش دارد و بهشدت نگران است: «چند روزی است که در خانه استراحت میکنم و نتوانستهام سرکار بروم. من کارگر روزمزد هستم و باید با انجام کار روزانه خرج زندگیام را دربیاورم، اما حالا خانهنشین شدهام. چهار بچه دارم که همگی خرج دارند. خانهام اجارهای است و ماهانه 250 هزار تومان کرایه میدهم. دست چپم عفونت کرده بود، اما پول نداشتم به دکتر مراجعه کنم، برای همین از یکی از فامیلهایمان پول قرض کردم. به دکتر که مراجعه کردم گفت دستت باید شستوشو داده شود تا عفونت آن از بین برود.»
به گفته محمد، گرچه از اداره محیطزیست هم به عیادتش آمدند، اما هیچ حمایتی از او نشده: «هیچ هزینهای بابت دوا و درمان به من پرداخت نشده و فقط به من گفتند شانس آوردی خرس تو را نکشت و فقط چند زخم برداشتهای. این جواب من نیست که از کار و زندگی افتادهام و بدون پول و با قرض و قوله دارم زندگیام را میگذرانم. امیدوارم جراحت دستم زودتر بهبود پیدا کند، چون درمان هزینه دارد و من الان بیپول هستم.» با اینکه محمد دلگیر است، اما از قرار معلوم، اداره حفاظت محیطزیست شهرستان رودان پیگیر وضعیت سلامت این مرد روستایی است که نگران زندگی و چهار فرزندش است.
منبع: تپش- جام جم
12jav.net