زن جوان در دام نقشه پلید شوهر دوم
هر چه از دوست و آشنا خبر شوهرم را گرفتم فردی از او خبری نداشت تا این که بعد از مدتی پیامکی دریافت کردم که شوهرم گفته بود دنبال او نگردم و به خانه بر نمی گردد چون...
دوات آنلاین-نه تنها با ازدواج مجدد به آرامش نرسید بلکه حاصل پس انداز یک عمر زندگی اش را هم از دست داد. به گفته زن جوان، انگار تار و پود زندگی اش با رنگ سیاه بافته شده بود و خیری از سایه سرهای زندگی اش ندید.
خواست با ازدواج مجدد تکیه گاهی برای خود و فرزندش دست و پا کند اما بدجوری از شوهر شیادش رودست خورد و دوباره به نقطه اول و دوران سیاهی اش برگشت. شوهر اولش بعد از سال ها زندگی مشترک شان او را با یک کودک خردسال تنها می گذارد و به دنبال خوشگذرانی خود می رود. زن تنها مدتی زندگی مجردی را در پیش می گیرد و با کار در خانه های مردم روزگارش را می گذراند تا این که زندگی اش وارد مرحله جدیدی می شود.
زن جوان به واسطه یکی از زن های همسایه ترغیب به ازدواج مجدد می شود تا در خیال خودش حداقل یک پشتوانه داشته باشد. زن جوان مأیوس می گوید: اصلاً برای بار دوم قصد ازدواج نداشتم چون از شوهر اولم که معتاد و ولخرج بود خیری ندیدم و عذاب کشیدم. با گذشت مدتی از جدایی از شوهر اولم، زن همسایه زیر پایم نشست و آن قدر در سرم خواند که به خیال داشتن یک تکیه گاه مجاب به ازدواج مجدد شدم. بعد از آن با تحقیقات نصفه نیمه اولیه پای سفره عقد نشستم تا روزهای بهتری را تجربه کنم. اوایل شوهرم خیلی به من و خانواده ام محبت می کرد و علاوه بر اعتماد خانواده ام، اعتماد فامیل را در مدت کوتاهی جلب کرد. مدتی به این منوال گذشت تا این که یک روز همسرم از من خواست به دنبال خرید یک منزل مسکونی برای خودمان باشیم.
با شنیدن این پیشنهاد از خوشحالی سر از پا نمی شناختم و به نوعی بین فامیل پز می دادم.
ماجرای خرید خانه مدتی ادامه داشت تا این که روزی نامزدم با ناراحتی به خانه پدرم آمد و گفت بدهکارش قرار بود برای خرید خانه پولی را به حسابش واریز کند که به مشکل خورده است و زمان می برد تا پول به دستش برسد. به همین دلیل از شوهر خواهرم خواست مدتی مبلغ زیادی به او قرض بدهد و گفت که در اسرع وقت پول را به او برمی گرداند. او با چرب زبانی و به بهانه خرید خانه بزرگ تر من را قانع کرد پس انداز میلیونی ام را در اختیارش قرار دهم. بعد از این که به هدفش رسید به بهانه سفر کاری مدتی ناپدید شد. بعد از این ماجرا هر چه از دوست و آشنا خبر شوهرم را گرفتم فردی از او خبری نداشت تا این که بعد از مدتی پیامکی دریافت کردم که شوهرم گفته بود دنبال او نگردم و به خانه بر نمی گردد چون طلبکاران زیادی دارد.
بعد از این اتفاق و پیگیری از طریق قانون متوجه شدم او کارش شیادی و سرکیسه کردن مردم است و ازدواج با من به خاطر بالا کشیدن پس انداز و دارایی ام بود. البته غیر از خانواده ام از دوستان و فامیل ام نیز کلاهبرداری کرده بود.
12jav.net