علی صبوری؛ از اخراج از دانشگاه تا کمدین پرطرفدار
علی صبوری قهرمان خنداننده شو است که وارد دنیای حرفهای بازیگری شده است. او چگونه کمدین شد؟ آیا او دنبال پول و شهرت است؟ رابطهاش با رامبد جوان چگونه است؟
دوات آنلاین-علی صبوری حالا چهرهای کاملا آشنا است؛ همان جوان خوش بیانی که در مسابقه خنداننده شو 2 به مقام قهرمانی رسید. او در فضای مجازی نیز بسیار فعال است و در اینستاگرام طرفداران زیادی دارد. علاوه بر این صبوری در سریال آخرخط نیز نقش سیامک را بازی کرده است. بخشی از حرفهای علی صبوری را که در گفتوگو با تسنیم بیان کرده است بخوانید:
از دانشگاه اخراج شدم
من یک دهه هفتادیام و در دبیرستان تجربی خواندهام. دوست داشتم پزشکی بخوانم، فکر میکردم اگر در این رشته قبول شوم، میتوانم هنر را هم در کنارش دنبال کنم. یعنی دغدغه مالی نخواهم داشت و وقتی را صرف علاقهام میکنم. خلاصه به جای پزشکی در رشته هوشبری پذیرفته شدم، اما ترم آخر اخراجم کردند چون میخواستم یک نمایش حرفهای را روی صحنه ببرم و با وجود هماهنگ کردن با استادان دانشگاه، پایان ترم اعلام شد که از چند واحد آموزشی به خاطر حضور نداشتن در کلاس صفر گرفتهام و خلاصه این شد آخر قصه دانشگاه من.
شروع کار کمدی
من از اول دنبال کارهای بزرگ بودم، به خودم میگفتم اگر قرار است من هم هرکاری کنم، خب! کسانی هستند که به نحو احسن انجام میدهند. من یا میتوانم پلهای بالاتر بروم و تأثیرگذار باشم یا نباشم. تفکر من این بود یعنی یا صفر یا صد؛ وسط ندارد. یادم میآید جشنواره نویسندگی راجع به شهید چمنی در دانشگاه بود. بسیاری فیلمنامهشان را ارائه دادند در رقابت شرکت کنند و اتفاقاً جایزه خوبی هم اختصاص پیدا کرد. من هم گفتم شرکت میکنم؛ دو روز مانده به جشنواره، فیلمنامه نوشتم و اول شدم.
در دوران دانشجویی، تئاتر کار میکردم و بهدلیل قول و وعدههای اسپانسری که محقق نشد، زمین خوردم. در نتیجه جلوی اجرای ما گرفته شد و حاشیههای دیگری اتفاق افتاد. حتی بازیگر معروفی که در تئاتر من بازی میکرد میدانست این مشکلات اقتصادی و مالی برایمان پیش آمده اما باز اصرار داشت تا روز آخر بماند و پول هتلش را من بپردازم. در این مشکلات و حواشی به خدا میگفتم: خدایا من خوردم زمین و همه سرمایه زندگیم از دستم رفتم... آن روز در ماشین پدرم، با حالت بغض، ناخودآگاه اتفاقی افتاد.
2 روز بود که گوشی پدرم را گرفته بودم و خودم از این گوشیهای ساده داشتم. در مسیر حرکت، اینستاگرام را نصب کردم. همینطور به این نرمافزار نگاه میکردم دیدم چه جالبه اینها از خودشان ویدئویی میگیرند که حالت استندآپی دارد. من از خودم ویدئویی گرفتم و چند کامنت داشتم؛ یکی به من گفت چقدر پول میدهی این ویدئوی تو را در صفحههای پربازدید، بگذاریم. گفتم چهقدر؟ گفتند 50 هزار تومان. گفتم میشود از من 30 هزار تومان بگیرید؟
ببینید: استندآپ کمدی علی صبوری در فینال خنداننده شو
بعد از قرار گرفتن در چند صفحه دیدم، صفحه تازهوارد من چندین کامنت گرفت و نظر خورد. فردای آن روز 100 هزار تومان قرض گرفتم که برای سه ویدئوی دیگر، سه بار تبلیغ کنم. تا اینکه چند نفر آمدند و استقبال کردند و گفتند این طنزش خاصه! اصلاً روند رو به اتفاقات عجیب و غریب میرفت و به بازدیدکننده میلیونی میرسیدم. رفتهرفته به جایی رسیدم که دیدم میتوانم فیلم کوتاه بسازم و ساختم. به همین خاطر ساخت کلیپ و ویدئوها را با تصاویر حرفهایتری دنبال کردم. من دو ساله که زندگیام تغییر کرده و کلیپها را با کیفیت بالاتری پخش میکنم. مشهد ویدئوها را میساختیم تا اینکه مردم خوششان آمد و تصمیم گرفتم برای "خندوانه" ویدئو بفرستم.
قهرمانی در خنداننده شو
مردم به ویدئوهایم علاقهمند شده بودند و چندین هزار فالوور (دنبالکننده) داشتم که به "خندوانه" رفتم. واقعاً تا قبل از اینکه به سازمان صداوسیما بروم و در تلویزیون برنامهای داشته باشم خط قرمز را نمیدانستم. فضای مجازی مثل جنگ میماند یعنی ممکن است یکسری هم باشند که گازت بگیرند! من هم خط قرمزها را نمیدانستم یعنی ممکن است یک جاهایی از روی خط قرمز هم رد شده باشم؛ آن هم تعمدی نبوده و بیشتر از روی ناآگاهی بوده است.
علی صبوری و وسوسه پول و شهرت
هیچوقت در زندگی اولویتم پول نبوده است. فکر میکنم، هر کاری را اگر صرفاٌ با هدف کسب پول دنبال کنیم، به شکست منجر خواهد شد. کسب و کار برای من از 8 سالگی و با دست فروشی شروع شد و در این سالها سعی کردم کمترین اتکای مالی را به پدر و خانوادهام داشته باشم. گاهی برای 100 هزار تومان درمانده شدهام اما حتی در دشوارترین مراحل زندگی هم هدفم از انجام کاری، پول درآوردن نبوده است. نظرم درباره شهرت هم همین است، ضمن این که در همان فضای مجازی هم شهرتی داشتم که البته به قواره شناختی نبود که به واسطه حضور در رسانه ملی برایم ایجاد شد. شخصیتم طوری است که از هیچکس برای خودم بُت نمیسازم. ایراد عمده جامعه ما این است که میگوییم فلانی همه چیزش خوب است و از آن سلبریتی و چهره سرشناس برای خودمان بُتی میتراشیم که ممکن است با هر تلنگری فرو بریزد.
نظر علی صبوری درباره رامبد جوان
بهنظر من، رامبد جوان با همه بزرگ بودنش در شخصیت و کار، مهربان و متواضع اسـت و بابت کار بزرگی کـه برای خنداندن مردم میکند، هر چهقدر هم پول بگیرد، حق اوست. در کشور مـا بـه امثال رامبد جوان برای کمک کردن بـه جوانها نیاز زیادی وجود دارد، او در این دو سال اسباب ترقی بر و بچههای زیادی را فراهم کرده اسـت. اگر روزی بـه جایی برسم، سعی میکنم مثل او باشم و دست خیلیها را بگیرم.
ببینید: استندآپ کمدی علی صبوری در حضور رییس سازمان صدا و سیما
رامبد جوان کمک بزرگی به من کرد؛ روز اول من متنی داشتم که رامبد گفت بیایید بالا اتود بزنید. من اگر آن را اجرا میکردم مرحله اول رد میشدم. خودم فکر میکردم متن خوبی است و مردم خوششان میآید اما رامبد جوان نشست و اصلاً لحظهای لبخند نزد. وقتی تمام شد گفت: این چه چرت و پرتی بود؛ اینها را میخواهی بگی! دو روز مانده بود به اجرای اصلی، برای کسی خاطرهای تعریف میکردم آن خندید و من هم خندیدم. وسط خنده به من گفت چرا این خندهات را داخل استندآپ نمیآوری؟! رفتم برای رامبد اجرا کردم و گفت: بامزه است. واقعاً رامبد جوان کار بزرگی کرده که به این عده جوان با استعداد کمک کرده و دست خیلیها را گرفته است. بسیاری از بازیگران دیگر را هم او معرفی کرده است.
علی صبوری و علی مشهدی
علی مسعودی هم مثل رامبد جوان جزو آدمهای درست حسابی است. رامبد باعث شد در استندآپ کمدی دیده شوم و باید به چنین برنامههای خلاقانهای بها داده شود. من رامبد را از ته دل دوست دارم.علی مسعودی آمد کار دیگری کرد که خیلی هم ریسک بود. قرار نیست تو استندآپ کمدین خوبی باشی و حتماً بازیگر خوبی هم باشی! یا قرار نیست تئاتری خوبی باشی و حتماً در تئاتر و سینما بدرخشی! من استندآپ کمدی اجرا داشتم و در این راستا فعالم؛ علی مسعودی با تجربهای که داشت به من گفت تو میتوانی در این فضا هم بدرخشی! نقش خوبی هم به من داد نقشی که هنوز پخش نشده است اما آنهایی که دیدهاند گفتهاند از پس آن برآمدهام. آن طور نیست که علی مسعودی سرش را پایین بیندازد و دیگر اعتماد نکند. واقعاً او و رامبد جوان پای من را به دنیایی باز کردند که با هدایت و اندیشه درست میتوانم به سمت و سوی خوبی بروم.
نمیخواهم شبیه رضا عطاران بشوم
به نظرمن رضا عطاران، مهران مدیری و محسن تنابنده مغز متفکرند که مؤلف و سبک خودشان را دارند. اگر قرار باشد من 10 سال دیگر رضا عطاران بشوم که در بهترین حالت این کاراکتر را داریم و لذت میبریم. دوست دارم کمدین جدیدی بشوم که بتوانم در خدمت همنسلیهای خودم باشم. در نسل جدید ما کمدین نداریم. ما در ایران "شومن" زیاد داریم اما اینکه بتواند سریالی طنز و یا ماجرایی را تعریف کند کمتر شاهدیم؛ در خارج از کشور این نوع استندآپ کمدی را زیاد داریم.
در غم شهادت سردار سلیمانی
روز شهادت سردار سلیمانی خیلی ناراحت شدم. سردار سلیمانی کسی است که جانش را کف دستش گذاشته و میجنگد بعد عدهای حرفهای عجیب و غریب میزنند. خیلی عجیب است، ما در خانه خودمان نشستهایم و عدهای اینگونه میجنگند. مثلاٌ کسی که سربازیاش در لب مرز است استرس دارد چه برسد به ...! متأسفانه توهین میکنند، عصبانی شدند و دوست دارند عقاید خود را تحمیل کنند. من دوست دارم به عنوان کسی که در کشوری زندگی میکند که امنیت دارد حرفی را بزنم. نکته جالب اینجا است که آن شخص، میگوید دو ماه است که میخواستیم سردار را بزنیم اما یک عده از شهادت او خوشحالی میکنند. اگر بنزین گران میشود دست دولت است اما این را نباید به کسی که از امنیت کشور دفاع میکند ربط داد. نباید این مسائل را با هم قاطی کرد؛ نمیدانید چند هزار فحش به من دادند و من را آنفالو کردند.
بازی در نقش سیامک در سریال آخر خط
من در سریال آخر نقش سیامک، یکی از آن پسرخالهها را دارم. دو پسر خالهای که نقش دیگر را عباس جمشیدیفر بازی میکند. من پدر و مادرم را در فیلم از دست دادهام و با دیگر پسرخالهام میخواهیم پولدار شویم. از طرفی پناهنده شویم؛ این اتفاق از طریق سوریه بیفتد. فضای مدافع حرم در سریال بهوجود میآید؛ در جایی که نمیدانیم چه اتفاقی قرار است بیفتد.
من همیشه دنبال شوخیها و طنزهای تازهام؛ چند سال قرار باشد فعالیت کنم نه کسی را تکرار کنم و نه خودم را تکرار کنم. همیشه جدید باشم و بتوانم به جایی برسم خالق جهان جدیدی از نگاه خودم برای مردم و هم نسلهایم، باشم.
12jav.net