2024/11/23
۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
پیشنهادات ما
اعترافات رباینده باران کوچولو  در دادگاه

اعترافات رباینده باران کوچولو در دادگاه

دو زن کودک ربا وقتی برای محاکمه در دادگاه حاضر شدند هریک دیگری را متهم اصلی معرفی کرد و یکی عشقش به داشتن دختربچه را عامل ربایش و دیگری رابطه تمام شده با همسرش را عامل اصلی ارتکاب جرم معرفی کرد

دوات آنلاین-زنی که دوست داشت دختر داشته‌باشد وقتی موفق نشد بچه‌دار شود نقش ربایش کودکی را کشید و با همدستی دو نفر او را ربود.، این زن که بعد از یک هفته توسط ماموران بازداشت شد اعتراف کرد با همدستی زنی به نام نازی و مردی به نام کامران کودک دو و نیم ساله به نام باران را دزدیده است.

 

بعد از بازداشت دو متهم دیگر و صدور کیفرخواست برای هر سه متهم پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده که روز شنبه برگزار شد، بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند پدرومادر باران در جایگاه قرار گرفتند و درخواست مجازات برای متهم کردند.

 

باران چطور ربوده شد

مادر باران به دادگاه گفت: دو سال قبل از اینکه دختر دزدیده شود خانمی که حالا در دادگاه متهم ردیف دوم است و مینا نام دارد به محله ما آمد. او گفت که قصد کمک به مهاجران فقیر را دارد و از من خواست اگر کسی را می‌شناسم به او معرفی کنم من هم گفتم خودم مهاجر افغانستانی هستم و دختر 4 ماهه ای دارم که شیر و پوشک لازم دارد مینا به خانه ما آمد در خانه‌ای زندگی می‌کردیم که چند خانواده در آن بودند وضعیت خانه را دید و گفت که کمک می‌کند البته کمی هم برای خانه من خرید کرد و رفت. دو سال از این موضوع گذشت تا اینکه روز حادثه نازی به خانه ما آمد او گفت از خیریه آمده‌است و شنیده من دختری دارم ومی خواهد برای او لباس بخرد.

 

این زن ادامه داد: من بچه را که پیش خواهرم بود برداشتم و با آن زن به میدان خراسان رفتیم. برای بچه لباس خریدیم بعد وارد یک مغازه شد و به من گفت بیا برای خودت هم مانتو بخر. من می‌خواستم یک مانتو را پرو کنم اما او دو مانتو به من داد. در اتاق پرو بودم یک دفعه دلم شور افتاد . در اتاق را باز کردم دیدم بچه ام نیست به زن فروشنده گفتم بچه کجاست گفت خانمی که همرات بود بچه را برد. پریشان شدم و سریع به پلیس گزارش دادم و شوهرم را هم خبر کردم از طریق دوربین های مداربسته زن را شناسایی کردند.

 

این زن گفت: روزی که به اداره آگاهی رفتم و مینا را دیدم به پلیس گفتم این زن دو سال قبل هم به سراغم آمد و گفت قصد کمک دارد و آنجا بود  که فهمیدم  این دو زن با هم همدست هستند.

 

نمی‌دانستم کودک‌ربایی می‌کنم

در ادامه نوبت به نازی رسید او که متهم ردیف اول است گفت: من کودک را با خودم بردم اما خبر نداشتم که آدم‌ربایی کردیم.

 

متهم گفت: با مینا چندین سال بود که دوست بودم چند سال قبل وقتی شوهرم عاشق زن دیگری شد و من را طلاق داد به خاطر بی پولی شدیدی که داشتم بچه ها را به شوهرم دادم چون وضع مالی شوهرم خوب بود. درس خواندم و مترجم زبان شدم می‌خواستم کار کنم و بچه‌هایم را پیش خودم بیاورم.

 

 بعد از آسیبی که از شوهرم خورده بودم خیلی به مینا نزدیک شدم و با هم درد دل می کردیم .امتحانات میان ترم بود مینا به من گفت به تهران بیا و کمک کن بچه‌ای را بیاورم گفت مادر بچه فقیر است و می‌خواهد بچه را به من بدهد اما نمی‌خواهد اطرافیانش بفهمند قرار شد بچه را بگیرم و ربایش جلوه دهیم. به همین دلیل هم من به خانه ان زن رفتم در آن زمان فکر می‌کردم مادر باران همه چیز را می‌داند بعدها فهمیدم اسیر دروغگویی مینا شده‌ام. من زنی هستم که از فرزندانم جدا هستم هرگز زنی را از فرزندش به عمد جدا نمی‌کنم چون خودم به شدت آسیب دیدم.

 

متهم درباره اینکه چطور بعد از کودک ربایی فرار کرد گفت: یک موتور سوار بیرون ایستاده بود من فکر می‌کردم مینا با کامران هماهنگ کرده که من را ببرد و پول را بدهد بعدها فهمیدم که کامران هم در جریان نبوده‌است. او هم مثل من گرفتار مینا شده است.

 

افسردگی داشتم

وقتی نوبت به مینا رسید او هم اتهام را رد کرد و گفت: من یک پسرم داشتم و می‌خواستم یک دختر هم داشته باشم عاشق دختر بچه بودم. دوبار باردار شدم و بچه سقط شد بعد از سقط بچه من به شدت افسردگی می‌گرفتم. به بهزیستی مراجعه کردم که بتوانم بچه بگیرم گفتند چون پسر داری نمی‌توانی دختر ببری و حتما باید بچه دوم هم پسر باشد. اما من دختر می‌خواستم خواهر نازی که از دوستان قدیمی من است خیلی تلاش کرد در مشهد بچه پیدا کند نشد. تا اینکه در زلزله سر پل ذهاب مقدار زیادی کمک جمع کردم و به آنجا رفتم شاید بتوانم بچه‌ای که پدر و مادرش مرده‌است پیدا کنم و بزرگ کنم اما نشد.

 

دوباره برگشتم و افسردگی گریبانم را گرفت تا اینکه نازی به من گفت زنی در تهران می خواهد بچه‌اش را واگذار کند چون فقیر است. من هم قبول کردم که بروم و بچه را بگیرم. این نقشه نازی بود نقشه من نبود.

 

او درباره نقش کامران گفت: کامران از دوستان قدیمی ما بود و رفت و آمد خانوادگی داشتیم چون آن منطقه را نمی‌شناختم از او درخواست کمک کردم که همراهم باشد او از چیزی خبر نداشت.

 

بعد از گفته‌های این زن کامران نیز در جایگاه قرار گرفت ومدعی شد که نمی‌خواسته در کودک ربایی شرکت کند و اصلا خبر نداشته‌ است.

 

بعد از گفته‌های متهمان قضات برای تصمیم‌گیری وارد شور شدند.

12jav.net

 

پیشنهادات ما
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.