کارگردان سریال ستایش 3: حشمت فردوس دنیای جدیدش را میسازد
آنچه درباره کینه پری سیما به حشمت فردوس وجود دارد، حاصل نگاهی است که توسط پدرش به او منتقل شده است.
دوات آنلاین-سریال ستایش 3 بیشتر از آنکه به شخصیت ستایش بپردازد درگیر حشمت فردوس است. سعید سلطانی، کارگردان این سریال در گفتوگو با صبح نو درباره حشمت فردوس و سایر شخصیتها توضیحاتی داده است که میخوانید:
*آیا فصل دوم سریال ستایش به اندازه فصل اول موفق بود؟
درباره مجموعهای سهفصلی صحبت میکنیم که هر فصل آن زمان متفاوتی دارد. طبیعتا این توقع میرفت که خط داستانی در هر فصل تابع تداوم و لحن و شکلی در روایت باشد، یعنی این تصور بود که هر سه فصل در این مسائل نزدیک به هم باشند اما واقعا وقتی به عنوان یک بیننده این سه فصل را کنار هم بگذارید متوجه خواهید شد که هر فصل کار خودش را میکند. درباره فصل سوم با یقین میتوانم بگویم که این بخش یک اثر کاملا مستقل است.
*ابایی از گفتن این حرف که هر فصل مستقل است، ندارید؟
آنچه در بخش دوم «ستایش» میبینید اگر به آن شکل روایت نشده بود شاید بنا و پایه فصل سوم شکل نمیگرفت. معتقدم آقای مطلبی به عنوان نویسنده کار، با نگاه بازی فیلمنامه را نوشته است. گذر 20سالی که برای آدمهای داستان در بخش اول و دوم میگذرد و سپس بلاانقطاع بودن فصل سوم، ساختاری دارد که مطمئنا در نگاه کلان نویسنده موجود بوده است.
*یعنی همه اینها از ابتدا مهندسی شده بوده است؟
بله! هرچند بین نگارش فصلها فاصله وجود دارد اما کل ساختمان داستان از ابتدا در ذهن نویسنده شکل گرفته بود. مطمئنا در طول نگارش هر فصل باتوجه به ایده کلی و ظرفیتهایی که از بازخورد مخاطب به نویسنده رسیده است، نسبت به گسترش آن ایدهها و روابط جدید در داستان استفاده شده است. اینکه در باب مستقل بودن فصلها گفتم اشاره به ظرفیتهایی است که داستان در هر قسمت از آن بهره میبرد؛ باتوجه به وحدت کلی که همه قسمتها باهم دارند.
*برای همین است که در فصل سوم، حضور شخصیت ستایش کمرنگ شده است؟
در فصل سوم با پیگیری داستان با آدمهای اصلی مواجهیم. هرکدام از آنها در این فصل با موقعیتهای تازهای درگیر هستند که بالطبع مسیر حرکت آنها را در داستان مشخص میکند، اما در ادامه داستان و در نهایت همه آنها دوباره با تاثیراتی که از هم میگیرند و ضروریاتی که ارتباطشان با هم ایجاد کرده دوباره به اشتراکاتی میرسند. در باب کاراکتر ستایش شاید بخشی از این ماجرا مربوط به شرایطی است که در پخش داشتیم.
*شخصیت محوری سریال، حشمت فردوس است. خودتان او را در این سه فصل چجور آدمی تعریف میکنید؟
حشمت فردوس در فصل اول آدمی کاملا خودرای و قائم به ذات خودش بود. شدیدا بینش خودش را حاکم بر آدمهای اطرافش میدانست و رای مخالفی را قبول نمیکرد؛ البته او ویژگیهای مثبتی هم داشت که موارد منفی را پوشش میداد. فردوس در کنار تمام مولفههای منفی، آدم شریفی است. او خانوادهدوست و مرد زندگی است. سعی میکند به کسی صدمه نزند ولی اگر به او آسیب بزنند حتما با شدت پاسخ میدهد؛ اما آنچه امروز از حشمت فردوس میبینیم، آدمی است که از چندین گرفتاری و داغ بزرگ گذشته است. پسرش را از دست داده و خانوادهاش متلاشی شده است. زمانی به خواستهاش، یعنی نوه پسری رسیده که دیگر چیزی برای کمک به او ندارد. فردوس همه داراییاش را از دست داده اما درمقابل خداوند یک اولاد و نوه صالح به او هدیه کرده است. حالا او با تکیه بر همین دارایی دنیای جدیدش را میسازد.
*فردوس کینه سنگینی از ستایش داشت و حتی یکجا میگفت اگر همه دشمنانم را ببخشم از او نمیگذرم. با این اوصاف نحوه ورودش به خانواده ستایش و همنشین شدن با او بیش از حد ساده نبود؟
برای شخصیت ستایش هم راحت نبوده است. اینجا یک محرک به نام «محمد» یعنی نوه فردوس داشتیم. او عنصری است که هم ستایش عاشق اوست و هم فردوس برایش جنگیده است. انگیزه و موتور حرکت فردوس، محمد است. در پایان هم فردوس میگوید من هرچه تلاش میکنم برای این بچه است. او به شدت قائل به آینده نوهاش است. او میخواهد ویژگیهای مثبت شخصیتیاش را که از قدیم تا به امروز باقی مانده به او منتقل کند. اگر این نوه و سپس اضافه شدن «نازگل» نبود، ارزشهایی که یک خانواده باید داشته باشد و ستایش نمایندهاش است، نبود و حشمت فردوس این رفتار را نمیکرد و شاید وارد آن خانواده نمیشد. این اتفاق برای خود ستایش هم به سختی رخ میدهد. ستایش به فردوس میگوید دوست دارم محمد مثل شما شود. فردوس میگوید قبلا این جمله را طور دیگری شنیده بودم اما ستایش میگوید دوست دارم مثل الان شما باشد. الان با کسی طرف هستیم که در دوره آخر زندگیاش تغییراتی پیدا کرده است.
*در فصل سوم با نقش پررنگ خانواده طرف هستیم. این موضوع دغدغه شخصی شما بود؟
این موضوع بنیان اصلی حشمت فردوس است. این مورد جزء خاصیتهای جذاب اوست. فردوس همان موقع که اوضاع خوبی داشت هم مرد خانوادهدوستی بود. توجه به نوه پسری چیزی است که از همان ایده زندگی قبیلهای در او وجود داشته است. یکی از مولفههای اصلی داستان «ستایش» خانواده است. ارکان خانواده و توجه به ارزشهایی که از آن غفلت کردهایم دغدغه این سریال است.
*عمق دشمنی شخصیت «پریسیما» که خانم نادری آن را بازی میکند با خانواده فردوس بیشتر در قالب دیالوگ پرداخته میشود، آیا امکان ورود به این مساله به شکلی فراتر از دیالوگ نبود؟
پرداخت به آن یک موضوع متفاوت است که میتواند قصه فیلم مجزایی باشد. آنچه درباره کینه «پریسیما» به حشمت فردوس وجود دارد، حاصل نگاهی است که توسط پدرش به او منتقل شده. تمام سختیهایی که در زندگی تحمل کرده، از پریسیما گرگی ساخته که مسبب آن پدرش بوده است. اینها کینهایاست که ذرهذره به وجود دختر منتقل شده.
12jav.net