2024/11/22
۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
پیشنهادات ما
ادعای عجیب دختر گانگستر برای سرقت از طلافروشی

ادعای عجیب دختر گانگستر برای سرقت از طلافروشی

روزی 60 عدد قرص می‌خوردم و آن شب تعداد قرص‌هایم را بیشتر كردم تا به زندگی‌ام پایان بدهم، اما پدرم به موقع به دادم رسید و از مرگ نجات یافتم.

دوات آنلاین-ظهر 15 مرداد گزارش سرقت از طلافروشی به ماموران دربند اعلام شد و به دنبال این گزارش، ماموران راهی پاساژ ارگ در تجریش شدند. عامل این سرقت مسلحانه دختر 34 ساله‌ای است كه طبق گفته‌های صاحب طلافروشی با سلاح كلت كمری وارد مغازه شده و درخواست هزار سكه طلا كرده است. صاحب مغازه بلافاصله آژیر خطر طلافروشی را به‌صدا درمی‌آورد؛ آژیر خطری كه تنها برای پلیس 110 به‌صدا درمی‌آید و سارق جوان صدای زنگ را نمی‌شنید. با حضور ماموران، دختر جوان به اداره آگاهی منتقل شد. او ابتدا مدعی بود: برای این سرقت اجیر شده‌ام. دوستم مهناز و نامزدش به خانه‌مان آمدند و مرا تهدید كردند اگر با آنها در سرقت نباشم بلایی سر مادر و خواهرم می‌آورند. من هم برای نجات جان آنها، در این سرقت با دوستم و نامزدش همراه شدم.

 

به دنبال اظهارات دختر جوان، تحقیقات كارآگاهان پلیس ادامه یافت اما در بررسی‌های صورت گرفته مشخص شد متهم جوان واقعیت را نگفته است. بررسی‌ها نشان می‌داد فرانك بیماری روانی دارد و مدت‌هاست كه دارو مصرف می‌كند.

 

به این ترتیب دختر جوان تحت مداوا قرار گرفت و با بهبود  نسبی، حقیقت سرقت مسلحانه را برملا كرد. او به ماموران گفت: دروغ گفتم.

 

هیچ دوستی در كار نبوده و كسی هم مرا تهدید نكرده است. پدر و مادرم 15 سال قبل از هم جدا شدند و من با مادربزرگ و پدربزرگم زندگی می‌كردم. تا این‌كه پدربزرگم فوت كرد و سه ماه بعد خانواده مادری‌ام از من خواستند خانه مادربزرگم را ترك كنم. آنها می‌گفتند رفتار من به او هیجان می‌دهد و برای سلامتش بد است.

 

دختر جوان ادامه داد: به‌ناچار خانه مجردی گرفتم، اما دقیقا بیماری‌ام از همان موقع آغاز شد. هرچه بیشتر می‌گذشت بیماری من هم بیشتر می‌شد تا جایی كه تصمیم به خودكشی گرفتم. من روزی 60 عدد قرص می‌خوردم و آن شب تعداد قرص‌هایم را بیشتر كردم تا به زندگی‌ام پایان بدهم، اما پدرم به موقع به دادم رسید و از مرگ نجات یافتم. از آن به بعد حالم خیلی بدتر شد، به طوری كه نمی‌توانستم دیگر كار كنم و مدام تشنج می‌گرفتم. دختر جوان گفت: من ناخن‌كار هستم و در یك آرایشگاه در شهرك غرب كار می‌كنم. البته مهندس معماری هستم. بعد از گرفتن لیسانسم به دبی رفتم و آنجا آموزش‌های ناخن‌كاری را دیدم.

 

برای شش ماه هشت میلیون تومان پرداخت كردم و توانستم مجوز كارم را بگیرم؛ مجوزی كه در همه كشورهای خارجی اعتبار دارد. درآمد ناخن‌كاری خیلی بیشتر از كار معماری بود. ماهانه حدود 14 تا 15 میلیون تومان درآمد داشتم.  اوضاعم خوب بود و من كه تصور می‌كردم حالم خوب شده است داروهایم را كنار گذاشتم. اما دقیقا از همان‌موقع حالم بد شد.

 

من بیمار دو قطبی هستم و با ترك داروهایم فكرهای ناجور به ذهنم می‌رسد. مثلا چند باری برای فروش طلاهایم به همان طلافروشی كه قصد سرقت داشتم رفتم اما صاحب طلافروشی نبود و شاگردش با من رفتار خوبی نداشت به همین دلیل تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم.  شب تا صبح به این انتقامگیری فكر كردم و صبح راهی طلافروشی شدم.  سلاح قلابی را كه چند ماه قبل صد هزار تومان خریده بودم تا اگر كسی مزاحمم شد از خودم دفاع كنم، را همراهم بردم. صدایی به من می‌گفت انتقام بگیر و من هم همین كار را كردم و به عاقبت كارم فكر نمی‌كردم.

 

تحقیقات درباره ادعای دختر جوان از سوی پلیس ادامه دارد.

 

منبع: جام جم

12jav.net

 

پیشنهادات ما
کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.