ربودن خانم دکتر به قصد ازدواج
متهم:وقتی فهمیدم این دختر نامزد کرده است، تصمیم گرفتم او را به زور به شهرمان ببرم و از خانوادهام بخواهم او را برای ازدواج با من راضی کنند.
دوات آنلاین-مردان زیادی هستند وقتی با جواب رد پیشنهاد ازدواج دختر مورد علاقهشان روبهرو میشوند برای رسیدن به خواستهشان نقشه آزار و اذیت یا آدمربایی طراحی و اجرا میکنند، اما این افراد خیلی زود از سوی مأموران دستگیر و به جای رفتن به سرسفره عقد راهی زندان میشوند. پرونده خانم دکتری که از سوی خواستگار کینه جویش ربوده شدهبود، روز چهارشنبه ۲۲خردادماه امسال با شکایت پدر وی از سوی مأموران به جریان افتاد.
شاکی درباره ربودن دخترش از سوی مردی به نام کامران به مأموران گفت: دخترم رزیتا ۲۵ساله دکتری مدیریت دارد و چند سال قبل شرکت دانشبنیان صنعتی را راهاندازی کرد و به عنوان مدیر عامل شرکت و عضو هیئت مدیره شروع به کار کرد. امروز او همراه یکی از کارمندانش به نام کامران برای انجام کاری به دفتر پیشخوان دولت رفتند که ناگهان ناپدید شد. ما هر چقدر با تلفن همراهش تماس گرفتیم جواب نداد تا اینکه نگرانش شدیم و با تلفن کامران تماس گرفتیم. کامران هم ابتدا به تلفنهای ما جواب نمیداد تا اینکه پس از هفتبار تماس سرانجام گوشی را برداشت و مدعی شد دخترم در دفتر پیشخوانی حوالی غرب تهران از خودروی او پیاده شدهاست و دیگر از او خبر ندارد. در حالی که با هم حرف میزدیم ناگهان صدای جیغ دخترم را شنیدم که درخواست کمک کرد و پس از آن کامران تلفن همراهش را خاموش کرد. الان احتمال میدهم کامران که خواستگار قبلی دخترم بود او را ربوده است.
آغاز تحقیقات
پس از طرح این شکایت پرونده به دستور قاضی احسان زمانی، بازپرس شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان اداره یازدهم پلیسآگاهی قرار گرفت.
در حالی که تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت مأموران دریافتند کامران پس از چند ساعت آدمربایی، رزیتا را در یکی از خیابانهای اطراف تهران رها کرده و از محل گریخته است.
مرا ربود تا برای ازدواج به شهرشان ببرد
دکتر جوان پس از آزادی به مأموران گفت: چهارسال قبل کامران را که مهندسی مکاترونیک دارد در شرکت دانش بنیانم استخدام کردم. از آنجایی که او مخترع و نخبه است بیشتر کارهای شرکت را به او واگذار کردم و حتی او را در سفرهای کاری خارج و داخل کشور همیشه همراه خودم میبردم. ما با هم ارتباط کاری زیادی داشتیم و خیلی به هم نزدیک بودیم. از طرفی هم من به او اعتماد داشتم و حتی یکبار هم که برای سفر کاری به یکی از شهرهای جنوبی رفته بودم چند روزی مهمان خانوادهاش شدم که آنجا متوجه شدم او به من علاقه پیدا کردهاست تا اینکه به من پیشنهاد ازدواج داد. من به پیشنهاد او جواب رد دادم، اما او همیشه اصرار میکرد و حتی چند باری هم خانوادهاش را برای خواستگاری پیش من فرستاد. به کامران گفتم که شرایط کاری و خانوادگی و حتی اخلاقی ما به هم شباهت ندارد و بهتر است مرا فراموش کند و به فکر ازدواج با دختر دیگری باشد. با این حال باز هم او اصرار میکرد و گاهی هم برای من مزاحمت ایجاد میکرد که پدرم به او هشدار داد، اگر دست از مزاحمتهایش بر ندارد او را از شرکت اخراج میکنیم که او هم قول داد مرا فراموش کند. وی ادامه داد: مدتی قبل من نامزد کردم و کامران هم در جریان بود تا اینکه امروز همراه او از شرکت بیرون آمدیم تا برای انجام کاری به دفتر پیشخوان دولت برویم.
هنوز مسافتی را طی نکرده بودیم که ناگهان چاقویی از جیبش بیرون آورد و تهدید کرد هیچ حرکتی نکنم. او کیف مرا هم گرفت و به طرف اتوبان تهران- قم حرکت کرد. درمیانه راه التماسش کردم مرا رها کند، اما فایدهای نداشت تا اینکه با هم درگیر شدیم به طوریکه شیشه خودرواش ترک برداشت، اما او توقف نکرد و به راهش ادامه داد. از شهر قم گذشته بودیم که خانوادهام به تلفن همراهم زنگ زدند و به خاطر اینکه تلفنم داخل کیفم و در اختیار کامران بود، نتوانستم به آنها جواب بدهم. ساعتی بعد خانوادهام با تلفن کامران تماس گرفتند که او به دروغ گفت از من خبری ندارد و من هم با داد و فریاد درخواست کمک کردم و خانوادهام متوجه شدند که او مرا ربوده است. کامران وقتی فهمید خانوادهام به پلیس خبر دادهاند از راه اصفهان به تهران برگشت و پس از پنجساعت مرا در یکی از خیابانهای غربی تهران رها کرد.
مخترع آدم ربا به محل کارش بازگشت
پس از این مأموران برای دستگیری متهم به جستوجو پرداختند، اما ردی از او نیافتند تا اینکه صبح دیروز با خبر شدند کامران پس از ۴۵روز فرار دوباره به محل کارش رفته و قصد دارد دوباره شروع به کار کند. بدین ترتیب مأموران راهی شرکت دانش بنیان شدند و مرد آدمربا را بازداشت کردند.
وی پس از انتقال به دادسرای امور جنایی تهران به جرم خود اقرار کرد و گفت: من مخترع هستم و تا الان پنجاختراع به ثبت رساندهام. وقتی در شرکت خانم دکتر استخدام شدم، یک دل نه صد دل عاشق او شدم و تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. اما هر چقدر تلاش کردم، نتوانستم او را راضی کنم.
وقتی فهمیدم او نامزد کردهاست، تصمیم گرفتم او را به زور به شهرمان ببرم و از خانوادهام بخواهم او را برای ازدواج با من راضی کنند، اما در میانه راه متوجه شدم، خانوادهاش از من به اتهام آدمربایی شکایت کردهاند که او را به تهران آوردم و رها کردم. وی در پایان گفت: من قصد آدمربایی نداشتم و فقط میخواستم از این راه به خانم دکتر برسم و امروز بعد از مدتی دوباره به سر کارم برگشتم و فکر نمیکردم او از من شکایت کرده باشد.
متهم برای ادامه تحقیقات به دستور قاضی زمانی در اختیار کارآگاهان پلیسآگاهی قرار گرفت.
منبع: جوان
12jav.net