گفت و گوی متفاوت با کارشناسی که 30 سال دزد ماشین بود
ماشین خوب سرقت میكردم و با همان ماشین آنقدر در خیابانها ویراژ میدادم تا پلیس دنبالم بیفتد. همیشه گلوله و چند الگانس پلیس پشت سرم بود.
دوات آنلاین-بذلهگو، بسیار رك و البته احساساتی. به خودش لقب سلطان سرقت خودرو داده است. میگوید هیچ ماشینی از دست او در امان نیست و هر مدلی كه اراده كند، مثل آب خوردن در چند دقیقه یا حتی ثانیه سرقت میكند.
كیومرث امیری 45 ساله، آنقدر سرقت كرده و توسط پلیس دستگیر شده كه حسابش از دستش در رفته است. سارقی كه سالها فرار از دست پلیس كسب و كارش شده بود، حالا در مورد آموزش پیشگیری از سرقت خودرو همكاری میكند.
عشق به رانندگی و هیجان نه مثل خیلیها از دوران نوجوانی، كه از كودكی در خون كیومرث بود. هرباری كه برادر بزرگترش پشت فرمان مینشست، تمام وجود كیومرث چشم میشد و با دقت نگاه میكرد او چطور با دنده و ترمز و كلاچ كار میكند.
اولین باری كه پشت فرمان نشست، آنقدر كوچك بود كه حتی پاهایش درست و حسابی به ترمز و كلاچ نمیرسید. آن روز او و برادرش به رودخانه رفته بودند تا ماشین را بشویند. ماشین را كه شستند، برادرش رفت چیزی بخرد. كیومرث كه با ماشین تنها مانده بود، به خودش جرات دارد و پشت فرمان نشست و در حالیكه بین ترمز و كلاچ و فرمان آویزان مانده بود، ماشین را از آب بیرون كشید.
برادرش كه برگشت، ماشین را بیرون از آب دید. از كیومرث پرسید چه كسی ماشین را از آب بیرون آورده است؟ وقتی كیومرث كوچك گفت من، چشمانش از شدت تعجب گرد شد. ده سالش كه شد، ماشین برادرش را دور از چشم او برمیداشت و با دوستانش بیرون میرفت.
در 11 سالگی، زمانی كه به قول خودش هیچكس موتور نداشت، كیومرث موتور كرایه میداد تا پسرها با آن تكچرخ بزنند. اما اتفاقی افتاد كه باعث شد سراغ سرقت برود. او به تپش میگوید: «یك بار موتور كرایه داده بودم، اما آن را دزدیدند. خیلی ناراحت شدم و بعد به فكرم رسید من هم چیزی بدزدم تا هم بدانم هیجانش چطور است و هم انتقام آن دزدی را بگیرم. بالاخره این اتفاق در سال 67 برایم افتاد. آن سال، فقط ده كیلومتر مانده بود تا منافقین به كرمانشاه برسند. شرایط وخیم بود و چیزی برای خوردن وجود نداشت.»
كیومرث با اشتیاق عجیب و زیادی در مورد آن سالها صحبتش را ادامه میدهد: «آن موقع چون در نانوایی كار میكردم، با چند نفر از بچههای شیطان مثل خودم به نانوایی رفتیم و نان پختیم. بعد مقداری سیبزمینی و تخممرغ هم جور كردیم و همراه یكی از همسایههایمان به تنگه مرصاد رفتیم تا ببینیم چه خبر است. چشمم به چند تویوتا افتاد كه داخلش اجساد منافقان بود. جنازهها را از ماشینها بیرون انداختیم و تویوتاها را با خودمان به شهر آوردیم. این اولین سرقت جدی ماشین توسط خودم بود.»
بلدِ زبان ماشین
كیومرث ادعا میكند هر خودرویی را میتواند سرقتكند، چون زبانش را بلد است. زبانش هم به گفته خودش قفل و بندش است. «بچه كه بودم سعی میكردم از هر چیزی سردربیاورم. از روزی كه خودم را شناختم، همیشه دنبال چیزهایی بودم كه دیگران از آن سردرنیاورند. اگر وسیلهای یا قفلی ماهیت ناشناختهای داشت، دل و رودهاش را بیرون میریختم و بعد دوباره روی هم سوار میكردم. قفلیكه مانع از سرقت كردنم شود، وجود ندارد.»
لبخند مرموزی میزند و ادامه میدهد: «اگر هم پیدا شود خیلی كم است. قفل را میخرم، همه چیزش را به هم میریزم تا بتوانم ماشین را بدزدم. همیشه در مورد هر خودرویی كه نمیتوانستم بدزدم، همین كار را میكردم تا راه باز كردن درش و دزدیدنش را پیدا كنم. از سال 76 كه به تهران آمدم و ساكن شدم، سرقتهایم شروع شد. پاتوقم بیشتر قیطریه، سعادتآباد، پاسداران و ... بود. چون میدانستم پولدار هستند.»
كلكل با پلیس
امرار معاش از طریق سرقت ماشین اتهامی است كه كیومرث آن را بهشدت رد میكند و میگوید این وصلهها به او نمیچسبد و 30 سال سرقت را فقط به عشق هیجان و نه برای به دست آوردن پول مرتكب شده است. « یك ماشین خوب سرقت میكردم و با همان ماشین آنقدر در خیابانها ویراژ میدادم تا پلیس دنبالم بیفتد. همیشه گلوله و چند الگانس پلیس پشت سرم بود. گلوله به شیشه و لاستیك ماشین میخورد و ماشین از دست میرفت و هرطور بود فرار میكردم تا گیر نیفتم. همیشه موقعی كه خواب بودم، دستگیر میشدم.»
سرقت، زندگیام را فنا كرد
یادآوری برخی خاطرات، روح و روان کیومرث را بدجور میخراشد. تا سال 91 او با وجود داشتن همسر و دختر كوچك همچنان دست به سرقت میزد.
«سرقت و مال حرام زندگیام را نابود كرد. مالی كه چشم دنبالش باشد، زندگی را ویران میكند. بعد از ده سال زندگی مشترك، زن و بچهام تركم كردند و رفتند. مادرم و برادرم فوت كردند. هركاری كه كرده بودم، خیرش را ندیدم. حتی چیزهای حلالی هم كه داشتم سوخت و رفت. چند سال افسردگی گرفتم. از شرایطم خیلی ناراحت بودم و همیشه میگفتم خدایا چرا سرنوشت من اینطور است؟ چه گناهی كردهام كه باید دزد باشم؟ چرا شغل آبرومند ندارم؟»
وقتی كیومرث اینها را تعریف میكند، وجودش مچاله و خُرد میشود. اشك به چشمانش مینشیند. دیگر هیچ غروری در نشستن، چشمها و حركات دست و پایش دیده نمیشود. صدایش پُر قدرت نیست. رویش را برمیگرداند و عینك آفتابی همیشگیاش را از چشمانش برمیدارد. اشكهایش را پاك میكند و بعد با صدای بسیار آرامی ادامه میدهد:«بارها دستگیر شدم و به زندان رفتم. نزدیك به ده سال از عمرم در زندان گذشت، اما با صحبتهای رئیس سابق شعبه سرقت خودرو در آگاهی شاپور، دست از سرقت برداشتم. مرد بسیار شریفی بود. با لحن دلسوزانهای به منگفت این چه كاری است كه با خودت میكنی. دائم دستگیر میشوی و بعد به زندان میروی. ادامه نده. بعضیها طوری با توپ و تشر مرا از سرقت منع میكردند كه برای انجام آن بیشتر تحریك میشدم. یك باركه تازه میخواستم به زندان بروم، دخترم را آورد و دیدم. فكرش را هم نمیكردم او را بیاورد. دخترم را كه دیدم، از نظر روحی حسابی بهم ریختم. بعد از آن تا الان كه هفت سال میشود، دیگر سراغ سرقت خودرو نرفتم و به قولم وفا كردم.»
آغاز همكاری
كیومرث كه بعد از دیدن دخترش متحول شده بود، گاهی به آگاهی شاپور میرفت تا خودش را به ماموران نشان دهد و با حضورش بگوید به عهدش هنوز پایبند است. «چون به آگاهی زیاد رفت و آمد داشتم و از طرف دیگر در رانندگی و تعقیب و گریز حرفهای هم مدعی هستم، به من پیشنهاد دادند در این باره با مقامات مسؤول صحبت كنم. حالا هم زیر نظر سردار نوریان، معاونت اجتماعی كل نیروی انتظامی هستم. به من نامه كتبی داده شده كه هر جای ایران خواستم بروم و برنامه آموزشی در مورد پیشگیری از سرقت بسازم. فیلمهایی ساختهام كه علاوه بر اینكه طنز است، افزایش امنیت ماشین را هم آموزش میدهد. امیدوارم سازمانها و نهادها مثل خودروسازان از تجربههای من استفاده كنند.»
فوتهای ساده برای جلوگیری از سرقت
شاید خیلیها فكر كنند نصب یك دزدگیر بسیار حساس یا قفل فرمان روی ماشین، جلوی سرقت را میگیرد. آنطور كه كیومرث میگوید استفاده از وسایل اگر درست و اصولی باشد، حتما مانع سرقت میشود. «از كسانیكه ماشینشان سرقت میشود همیشه میپرسم ماشینت قفل فرمان، قفل و زنجیر و سوئیچ مخفی داشت یا فرمانت را سمت جدول چرخانده بودی، هیچوقت نشنیدهام بگویند بله. امكان ندارد این كارها را انجام بدهی و بعد ماشین را دزد ببرد. من همیشه بیشتر سراغ ماشینهایی میرفتم كه امنیتش پایین بود و مثلا قفل فرمان یا زنجیر نداشت و فرمانش صاف بود.»
او برای پیشگیری از سرقت ماشین به نكاتی اشاره میكند كه شاید از نظر خیلیها پیش پا افتاده و حتی خندهدار باشد، اما رعایت همین مسائل باعث میشود دزد به ماشینشان نزند. «مردم باید دقت داشته باشند كه ماشینشان را كجا پارك می کنند. باید جایی پارك كنند كه ماشین جلوی چشم دو نفر باشد. بارها وقتی میخواستم ماشین بدزدم، اگر میدیدم یك نفر در پیادهرو نشسته است، بیخیال میشدم. در مورد قفل هم، قفل فرمان از قفل زنجیر بهتر است.
قفل زنجیر را به صندلی وصل كنند، نه به دستگیره متحرك زیر صندلی كه صندلی را عقب و جلو میكند، چون باز میشود. یك سر زنجیر را به آن و سر دیگرش را به فرمان ماشین متصل كنند. هر جا هم كه پارك كردند، فرمان را به طور كامل به سمت راست یا چپ بچرخانند و بعد قفل فرمان را بزنند. اگر فرمان صاف باشد، من با همان فرمان صاف، ماشین را میدزدم. دزدگیر فقط برای پشت پنجره خوب است و كارایی زیادی ندارد. اگر مردم از قفل و بند خوبی برای امنیت ماشین استفاده كنند، حداقل تا 80 درصد از سرقت جلوگیری میشود. متاسفانه خیلیها بیدقت هستند و ماشینشان را رها میكنند و میروند.»
بعد با لحن نسبتا عصبانی ادامه میدهد: «میخواهید همین الان بروم و ده تا ماشین بیاورم؟ بیایید در خیابان راه برویم و نگاه كنید بسیاری از ماشینها نه قفل فرمان دارند و نه قفل زنجیر. همینطوری به امان خدا رها كرده و رفتهاند. میخواهید در چند تا از آنها را باز كنم و دو ساعت روی سقفش بنشینم؟ من خیلی وقتها میدیدم طرف ماشینش را همینطوری قفل میكند و میرود. ماشینش را برمیداشتم و در كوچه دیگری میگذاشتم تا به خودش بیاید و به امنیت آن فكر كند.»
آنطوركه كیومرث توضیح میدهد، دزدگیر تصویری به نظر بسیاری از مردم، خیلی مطمئن است، اما او ادعای عجیبی در مورد این دزدگیر دارد: «دزدگیر تصویری با ماركی كه اغلب تصور میكنند خوب است، دزدگیری است كه همه قبولش دارند. ولی ایرادی از این دزدگیر گرفتهام كه ماشینهای دارای این نوع دزدگیر را خیلی بهتر میتوان از سایر ماشینها دزدید. با نمایندگی این شركت در مورد ایرادش مكاتبه كردهام. اگر توجه نكنند، فیلمی از ایراد آن میگیرم و در اینستاگرام قرار میدهم. در این صورت، دیگر كسی این دزدگیر را نمیخرد. هر كسی هم خریده پس میدهد و بعد جنسهایشان در انبار تلنبار میشود و باید آنها را آتش بزنند.»
منبع: جام جم
12jav.net