زنم وسواس داشت، کشتمش
عذاب وجدان داشتم و دنبال جاهایی بودم که کودکان بیسرپرست را نگهداری میکنند. میخواستم بچهام را آنجا بگذارم و خودم را معرفی کنم.
دوات آنلاین-مردی که جمعه گذشته به اتهام قتل همسرش دستگیر شد روز گذشته در دادسرای جنایی تهران مورد بازجویی قرار گرفت و مدعی شد شب حادثه همسرم در خواب داشت خفهام میکرد که بیدار شدم و از شدت عصبانیت او را کشتم.
این مرد روز گذشته در شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران مورد بازجویی بازپرس شعبانی قرار گرفت و پس از آن به سوالات خبرنگار ما پاسخ داد و گفت ابتلای همسرش به وسواس دلیل اصلی این قتل بود.
- در مورد قتل و نحوه آن بگو.
ساعت 5 صبح 5 اسفند پارسال من به حالت نشسته خوابم برده بود که ناگهان احساس تنگی نفس کردم. بیدار که شدم دیدم همسرم گردن من را فشار میدهد و میخواهد خفهام کند. آن موقع بود که من هم عصبانی شدم و او را از روی خودم کنار زدم و دستم را دور گردنش حلقه کردم تا خفهاش کنم. چند دقیقه بعد دیدم تکان نمیخورد. اول خواستم به اورژانس زنگ بزنم اما بعد تصمیم گرفتم خودم او را به درمانگاه ببرم. برای همین او را که 60 کیلو وزن داشت روی زمین کشیدم و بردم گذاشتم داخل ماشین برادرش که دست من امانت بود.
- کاری سختی نبود که او را تنهایی داخل ماشین ببری؟
نه همسرم 60 کیلو بود و خانه ما هم در طبقه اول بود کار سختی نبود و راحت او را به ماشین برادرش بردم.
- چرا جسد را با ماشین برادر همسرت جابجا کردی؟
مادر همسرم سکته کرد بود و من ماشین برادر زنم را گرفته بودم تا همسرم را ببرم خانه مادرش تا چند روزی پیش هم باشند.
- تو میخواستی همسرت را به درمانگاه ببری چرا از امامزاده هاشم(ع) سر در آوردی؟
وقتی همسرم را سوار ماشین کردم صندلی جلو را خواباندم و بچه را هم که خواب بود سوار کردم و از خانه خارج شدم. در میانه راه پشیمان شدم و وقتی مطمئن شدم او مرده است جسدش را به امام زاده هاشم بردم و از ماشین بیرون انداختم. بعد هم با بچه به خانه برگشتم. بچه اصلا متوجه نشد. تمام مدت خواب بود و فقط وقتی داشتم برمیگشتم در دستانداز افتادم که بچه بیدار شد.
- چه مدت بود بود که با همسرت ازدواج کرده بودی و اختلاف شما سر چه بود؟
17 سال پیش از طریق یکی از آشنایان با هم آشنا شدیم. سال 87 بود که همسرم دچار وسواس شد. چند بار من برایش وقت دکتر گرفتم و حتی خواهران خودش هم برایش وقت گرفته بودند اما دکتر نمیرفت. وقتی دخترمان به دنیا آمد فکر میکردیم حالش بهتر شود اما تاثیری نداشت و الان که 4و نیم سال است بچهمان به دنیا آمده مشکلات بیشتر شده بود.
من قبلا در مخابرات کار میکردم اما برای اینکه بتوانم کارهای همسرم را انجام بدهم از مخابرات بیرون آمدم و پیک موتوری شدم.
- چه کارهایی را تو انجام میدادی؟
_ همه کارهای خانه را من انجام میدادم. همسرم وسواس داشت و کار کردن هیچ کس را قبول نداشت. چون نظافت و تمیزکردن من را دیده بود فقط من را قبول داشت. حتی گاهی من را از خواب بیدار میکرد که برایش آب بیاورم. هر کسی به خانه ما میآمد باورش نمیشد که تمیز کردن خانه کار یک آقا باشد.
- قتل همسرت را چطور از خانوادهاش مخفی کردی؟
_ بعد از قتل با موبایل همسرم در واتس آپ به خواهرش پیغام دادم که ما قاچاقی به ترکیه رفتهایم و میخواهیم به اروپا برویم تا زندگی جدیدی را شروع کنیم. به خانواده خودم هم گفتم که مادر همسرم بیمار است و او برای پرستاری پیش مادرش رفته است. به خاطر مشکل همسرم با خانواده او و خودم قطع رابطه کرده بودم و وقتی به خانه خواهرم رفتم و بچه را هم بردم برایش عجیب بود. من هم گفتم همسر مادرم بیمار است و زنم پیش او است.
- چطور شد که ماجرای قتل لو رفت؟
یکی از دوستان صمیمیام که برادر همسرم را هم میشناخت به من زنگ زد. گفتم فلانی حال و حوصله ندارم زنم مرده. آن دوستم برای احترام به برادر همسرم زنگ زد و تسلیت گفت و آن موقع بود که خانواده همسرم که شوکه شده بودند به خانه من آمدند. من اول خواستم آنها را دست به سر کنم اما نتوانستم و در نهایت گفتم که همسرم را در یک کلینیک در رودهن بستری کردهام. اما بعد از آنکه به آن آدرس رفتند و برگشتند مجبور شدم راستش را بگوم.
- چرا چندبار پلیس به در خانه تو آمده بود؟
اولش خانواده همسرم با حالت شاکی سراغ من آمدند و درگیر شدیم و پلیس آمد ولی برادران همسرم پس از گرفتن آدرس بیخیال شدند و پلیس رفت و این اتفاق چند بار تکرار شد تا اینکه در نهایت راستش را گفتم.
- تو که مشکل داشتی چرا همسرت را طلاق ندادی؟
همسرم را دوست داشتم و اگر طلاقش میدادم جایی برای رفتن نداشت.
- تا کی میخواستی ماجرا را مخفی کنی؟
عذاب وجدان داشتم و دنبال جاهایی بودم که کودکان بیسرپرست را نگهداری میکنند. میخواستم بچهام را آنجا بگذارم و خودم را معرفی کنم.
12jav.net