خاطره یک امدادگر؛ نجات نوزاد از چاه دستشویی
همانطور که از بین جمعیت به سمت اتاق میدویدیم، گفتم: «مگه نوزاد به دنیا اومده؟» هنوز حرفم تمام نشده بود که زنی هراسان به سمتم آمد: «کمکم کنید. دخترم و نوهام دارن میمیرن...»
دوات آنلاین-چند سال قبل در شهرستان بادرود نطنز به مأموریتی اعزام شدم که هنوز هم پراضطرابترین مأموریت دوران کاریام محسوب میشود.حدود ساعت 11 صبح از پایگاه خبر رسید که برای کمک به یک زن باردار به خانهاش در خیابان استادیوم شهرستان بادرود اعزام شویم. وضعیت بسیار بحرانی اعلام شده بود و ما هم در کمترین زمان ممکن خود را به محل رساندیم. جلو در خانه و حتی ورودی آپارتمان شلوغ بود و عدهای با نگرانی منتظر ورود ما بودند. یکی از آنها با دیدن ما فریاد کشید: «عجله کنید بچه داره میمیره...»
همانطور که از بین جمعیت به سمت اتاق میدویدیم، گفتم: «مگه نوزاد به دنیا اومده؟» هنوز حرفم تمام نشده بود که زنی هراسان به سمتم آمد: «کمکم کنید. دخترم و نوهام دارن میمیرن...» و بعد دستشویی خانه را به ما نشان داد. با آنکه شوکه شده بودیم آن زن گفت: «دخترم پا به ماه بود. اما هنوز وقت زایمانش نرسیده بود. از صبح کمی حالش بد شد اما وقتی به دستشویی رفت فریادی کشید که خیلی ترسیدم سراسیمه به آنجا رفتم که متوجه شدم کیسه آبش پاره شده است اما با ناباوری دیدم نوزاد از شکم مادرش خارج شده و با سر درون کاسه دستشویی افتاده است.
دخترم با درد شدیدی که دارد پاهای نوزاد را گرفته اما سر بچه در داخل چاهک دستشویی گیر کرده و هر چه تلاش کردیم نتوانستیم نوزاد را بیرون بکشیم.»وقتی شرایط نوزاد را دیدیم متوجه شدیم اوضاع بحرانیتر از حد تصور ماست اما جای امیدواری بود که هنوز نوزاد با بندناف به مادر متصل بود و پایینتر نرفته بود. زن جوان گریه میکرد. سعی کردیم آرامش کنیم. نوزاد گریه میکرد و همین موضوع نشانه زنده بودن او بود. دقایقی بعد ماما از راه رسید. برای نجات جان مادر راهی جز جدا کردن بندناف نبود. زن جوان گفت این نوزاد فرزند ششماش است وبالاخره توانستیم رضایتش را برای جدا کردن بند ناف بگیریم. به هر حال نگه داشتن بدن نوزاد بهدلیل لیز بودن پوستش سخت بود.
باید سنگ توالت را خرد میکردیم تا سر نوزاد آزاد میشد. زن جوان از شدت درد و اضطراب و نگرانی از نفس افتاده بود و گوشهای زاری میکرد. بدن نوزاد را با احتیاط پوشاندیم و یکی از همسایگان با کلنگ به جان سنگ دستشویی افتاد. با اولین ترک سنگ، سر نوزاد آزاد شد و او را بلافاصله بیرون کشیدیم.کار اصلی ما تازه شروع شد. از آنجا که نوزاد حدود نیم ساعت در چاه گیر کرده بود باید بهصورت دقیق اکسیژنرسانی میشد. مراقبتهای اولیه را انجام دادیم و نوزاد را که به شکل معجزه آسایی از مرگ نجات یافته بود به همراه مادرش به زایشگاه بادرود منتقل کردیم.
منبع: ایران/ احمدی- تکنیسین فوریتهای پزشکی اصفهان
12jav.net