2024/03/28
۱۴۰۳ پنج شنبه ۹ فروردين
داستان‌های شاهنامه/ کشته‌شدن رستم به‌دست برادرش شغاد

داستان‌های شاهنامه/ کشته‌شدن رستم به‌دست برادرش شغاد

چون رستم وارد آن مکان شوم شد، رخش بوي خاک تازه فهميد و از حرکت ايستاد. هنگامي که رستم و رخش به ميان دو چاه رسيدند تعادل خود را از دست دادند و در يک چاه افتادند.

دوات آنلاین-زال کنيزي رامشگر داشت. او روزي پسري زاد که در زيبايي با ماه برابري مي کرد. ولي متأسفانه طالع خوبي نداشت به طوري که طالع بينان گفتند که اين پسر خاندان سام را تباه خواهد کرد.  اين مسئله زال را بسيار آزرده خاطر کرد. او نام پسر را شغاد گذاشت.

 

سال ها گذشت و شغاد از سوي زال نزد شاه کابل رفت. او به شغاد علاقه مند شد و مال هاي بسياري را به وي سپرد. اين گونه بود که رستم هر سال يک پوست چرم گاو زرين از شاه کابل به عنوان ماليات مي گرفت.

 

شاه کابل به اميد راحتي از اين ماليات شغاد را پناه داد ولي اين طور نشد. او اين مسئله را با شغاد در ميان گذاشت. شغاد از برادر رنجيده شد,  پس با هم حيله اي ريختند تا رستم را از بين ببرند. 

 

آن حیله اين بود که شاه کابل مهماني اي ترتيب بدهد و در وسط آن بساط مي و شراب را پهن کند و به هواي مستي بر شغاد تندی کند و شغاد از خشم شاه نزد رستم برود و او را به جنگ با او تحريک کند.

 

پس شاه چنين کرد و شغاد نزد رستم رفت. وقتي شغاد رفت، شاه در شکارگاهي صد چاه کند و در آن ها نيزه هاي فراوان قرار داد و روي آنها را پوشاند.

 

از آن سو شغاد نزد رستم رفت و از شاه کابل بدي هاي بسيار گفت. پس رستم به خشم آمد و با سپاهي به سوي او رفت. چون به کابل رسيد شاه آن ديار نزد او زانو زد و به عذر خواهي پرداخت و رستم او را بخشيد.

 

پس مهماني اي ترتيب داده شد و شغاد در آن از شکارگاهي آباد و خرم تعريف کرد و به تطميع رستم پرداخت. رستم وسوسه شکار شد و به سوي آن شکارگاه حرکت کرد.

 

چون رستم وارد آن مکان شوم شد، رخش بوي خاک تازه فهميد و از حرکت ايستاد. هنگامي که رستم و رخش به ميان دو چاه رسيدند تعادل خود را از دست دادند و در يک چاه افتادند. پهلوي رخش و رستم شکافت. رستم به سختي خود را به لبه چاه رساند و چون شغاد را ديد بر او برآشفت و کمانش را برداشت و تيري به سوي او گرفت.

 

شغاد از ترس پشت درخت چناري ميان تهي پناه گرفت و رستم او و درخت را به هم دوخت. سپس روي به آسمان کرد و يزدان پاک را سپاس گفت و در نهايت پس از سال ها زندگي عادلانه در گذشت.

 

چون خبر مرگ رستم به زال رسيد، او فرامرز، فرزند رستم، را براي انتقام جويي فرستاد. او چون به کابل رسيد پيکر رستم را به مشک و عنبر آميختند و او را در تابوت آهني قرار دادند و در بستاني در زابل دفن کرد سپس دوباره به کابل رفت و کابل را به خاک و خون کشيد و شاه کابل را کشت و زال مردي شريف را به پادشاهي کابل برگزيد.

 

منبع: https://www.mehremihan.ir

12jav.net

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.