نقدی بر قسمت اول تا سوم سریال ممنوعه/ چرا ممنوعه شبیه به سریالهای ترکیهای است؟
چند سال پیش کارگردان های تلویزیون تحت تاثیر استقبال فراوان از سریال های ترکیه ای تصمیم گرفتند به سبک و سیاق آنها سریال بسازند و خوراک دلخواه مردم را تحویل شان دهند. سریال هایی که با یک سری فرمول کلیشه ای ساخته می شدند و ذهن مخاطب را با انواع و اقسام شخصیت و قصه و گره های پیچ در پیچ و مرتبط، درگیر می کردند.
دوات آنلاین-سومین قسمت از سریال ممنوعه به بازار آمد. آیا این سریال با الگوبرداری از سریال های سطحی ترکیه ای و دست گذاشتن روی موضوع خیانت و شک و اعتیاد می تواند اثر قابل قبولی در شبکه نمایش خانگی باشد؟ ابعاد مختلف سه قسمت اول سریال را بررسی می کنیم.
پیش درآمد
چند سال پیش کارگردان های تلویزیون تحت تاثیر استقبال فراوان از سریال های ترکیه ای تصمیم گرفتند به سبک و سیاق آنها سریال بسازند و خوراک دلخواه مردم را تحویل شان دهند. سریال هایی که با یک سری فرمول کلیشه ای ساخته می شدند و ذهن مخاطب را با انواع و اقسام شخصیت و قصه و گره های پیچ در پیچ و مرتبط، درگیر می کردند.
مخاطب به جای این که دنبال اصل داستان باشد و با یک قهرمان به سمت هدف سریال حرکت کند، ناگهان به خودش می آمد و می دید بعد از دویست سیصد قسمت، سرنوشت بیست سی شخصیت مختلف که هیچ کدام شان هم اصلی نیستند برایش اهمیت پیدا کرده است و به اندازه موهای سرش داستان هایی درباره شک و خیانت و طلاق عاطفی و اعتیاد و ... شنیده است.
این فرمول در تلویزیون رواج پیدا کرد اما اخیرا به شبکه نمایش خانگی هم رسیده است. سریال «ممنوعه» نمونه کامل الگوبرداری از روی سریال های ترکیه ای است؛ سریالی با انواع و اقسام شخصیت و قصه که همگی در سطح باقی می مانند و به عمق نمی روند. سه قسمت اول سریال را بررسی می کنیم.
قهرمان چه می شود؟
داستان از زندگی آقازاده ای به نام سامی شروع می شود. او مشت زن یاست که در رینگ های مخفی بازی می کند. سامی همزمان با شرکت در یک رقابت مشت زنی، برای مخاطبان از زندگی اش می گوید و آنها را به داستانی وارد می کند که نقش اصلی آن خودش است.
سامی از زندگی دردناک گذشته و رابطه سختی که با همسرش دارد تعریف می کند و به ما می گوید که پدری پولدار دارد و به خواسته او ازدواج کرده است اما از این وصلت ناراضی است و در ادامه تعریف می کند که بعد از دو سال بالاخره از همسرش جدا شده و حالا عضو یک گروه به نام «ممنوعه» است که در آن یک سری قوانین ممنوعه وجود دارد.
او می گوید در این گروه، دختری وجود دارد که به او دل بسته است. درست از همین جا به بعد داستان رها می شود. از اینجا به بعد دیگر با یک راوی اول شخص روبرو نیستیم. قصه هایی پراکنده را می بینیم که سامی اصلا در آنها حضور ندارد. یعنی اصلا در آنها حضور ندارد. یعنی اصلا ربطی به سامی پیدا نمی کند و واقعا معلوم نیست ابتدای داستان چرا توسط سامی روایت می شود!
داستان های فراوان و سطحی
قسمت اول سریال ممنوعه را می توانیم بهترین قسمت سریال قلمداد کنیم. داستان ما را وارد یک گروه دوستانه که نمی دانیم به چه منظور شکل گرفته می کند. در آن شاهد عشق میان سامی و برکه و شیطنت های جوانانه آنها هستیم؛ حال خوش چند جوان یک مرتبه با فاش شدن راز رابطه برکه با یک پزشک به کلی نابود می شود.
سامی تفریح را به هم می ریزد و راهی تهران می شود و از طرف دیگر برکه هم برای این که با عجله خودش را به تهران برساند و او را قانع کند به دره پرتاب می شود و سر از بیمارستان در می آورد.
کارگردان در قسمت اول سریال، چند دختر و پسر به ما نشان می دهد و کاری می کند تا با خصوصیات و احساسات هر کدام شان به طور خلاصه آشنا شویم، اما خب بعد چی؟ درست زمانی که منتظریم درباره گروه ممنوعه آنها بشنویم و وارد قصه آنها شویم یک مرتبه سر از زندگی دایی برکه در می آوریم و به داستان خیانت او به زن دایی و آشفتگی زندگی زنی که با دایی در ارتباط است و ماجرای خانه پیدا کردن پدر برکه و بازگشت ترانه و ... وارد می شویم.
استفاده از کلیشه ها
همانطور که در ابتدا هم گفتیم «ممنوعه» روی فرمول سریال های ترکیه ای ساخته شده و از الگوهای آنها برای جذب مخاطب استفاده کرده است. در همین سه قسمت اول، با سه نوع خیانت روبرو هستیم. خیانت ترانه به سامی، توهم خیانت برکه به سامی و خیانت دایی به زن دایی. در کنار هر خیانت، شک هم وجود دارد. شک زن دایی که قرار است با دسیسه دایی و زن مورد علاقه اش تا مرز دیوانگی و جنون پیش رود و شک سامی که او را به موجودی وحشی و غیرقابل کنترل تبدیل می کند.
مواد مخدر و اعتیاد هم که این وسط به وفور وجود دارد و انگار جزء جدایی ناپذیر زندگی شخصیت های اصلی داستان است. فقط می ماند طلاق که اتفاقا کارگردان از کنار آن هم به راحتی نگذشته و دو طلاق یکی واقعی و دیگری عاطفی را در برنامه سریالش گذاشته است. بنابراین با معجونی از تمام کلیشه های رایج در سریال های ترکیه ای روبرو هستیم و بعید نیست در ادامه با چند کلیشه دیگر از این دست مواجه شویم.
ضعف کارگردانی و بازی ها
سریال سازی برای شبکه خانگی با ساخت سریال تلویزیونی فرق دارد. در تلویزیون شاید مخاطبان سریال ها را با هر کیفیتی تماشا کنند اما وقتی قرار باشد برای هر قسمت 10 هزار تومان بپردازند ماجرا کاملا فرق می کند. برای همین است که هر کارگردانی نمی تواند در شبکه نمایش خانگی موفق باشد. مثلا سریالی مثل «گلشیفته» یا «ساخت ایران» اگر برای تلویزیون ساخته می شد، مخاطبان زیادی پیدا می کرد اما استقبال از آنها در شبکه نمایش به اعتراف خود سازندگان بالا نیست.
تازه این سریال ها توسط کارگردان هایی با تجربه ساخته شده. «ممنوعه» اولین تجربه سریال سازی امیر پورکیان است. او پیش از این در چند پروژه به عنوان تهیه کننده حضور داشته و یک فیلم سینمایی ساخته اما هیچ وقت ساخت سریال را تجربه نکرده. حتی اگر ضعف های ساختاری را نادیده بگیریم باز هم نمی توانیم از کنار انتخاب اشتباه بازیگران به راحتی بگذریم. طبیعتا اگر به جای میلاد کی مرام و الهه حصاری، دو بازیگر ستاره انتخاب می شدند و کنترل بیشتری روی بازی سایر بازیگران وجود داشت وضعیت خیلی تغییر می کرد.
می فروشد؟
یکی از مهم ترین ویژگی های سریال ها شبکه نمایش خانگی این است که مخاطب را ترغیب کند تا هر هفته در یک روز مشخص قسمت جدید آن را بخرند و با اشتیاق تماشا کنند. آیا «ممنوعه» چنین سریالی است؟ اگر بعد از پایان قسمت اول قرار بود به این سوال پاسخ دهیم جواب مان صراحتا بله بود اما حالا که سه قسمت از توزیع سریال گذشته است و مخاطبان با پراکندگی زیادی در آن روبرو هستند پاسخ دادن به این سوال یک مقدار سخت است.
به هر حال باید بپذیریم که این سریال با دست گذاشتن روی سوژه (به تعبیر مخاطبان) جذاب خیانت و ایجاد کشمکش های مختلف توانسته است تا حدودی در میان آنها جا باز کند و مخاطب را برای تماشای ادامه آن ترغیب کند. اما آیا هر خیانت و شک و روابط عشق و عاشقی می تواند جذاب باشد؟ آیا مخاطبان حاضرند ماهی چهل هزار تومان بپردازند و بیانیه طولانی سامی درباره رفاقت را بشنوند؟ یا آیا حاضرند چند دقیقه وقت شان را برای تماس های تلفنی پدر برکه در راه شمال و ... صرف کنند؟
منبع: هفت صبح
12jav.net