متهم به قتل داستان زندگی‌اش را بازگو کرد:
جنایت با وسوسه ثروت
روز حادثه، زیاد شیشه کشیده بودم و شرایطی را که در آن قرار داشتم و اعمالی را که انجام می‌دادم، آن گونه که باید درک نمی‌کردم.
دوات آنلاین-پسری جوان که متهم است برای رسیدن به ثروت دست به قتل زده داستان زندگی‌اش را بازگو کرده است. این متهم که جلیل نام دارد بعد از فوت پدرش وارد بازار کار شد اما بعد از مدتی به دام اعتیاد افتاد و در نهایت صاحبکارش را کشت. گفت‌وگو با جلیل را بخوانید:
- جلیل از دوران کودکی‌ات بگو؛ از ابتدا ساکن تهران بودی؟
نه؛ در یکی از روستاهای دورافتاده اطراف تهران زندگی می کردیم و با کشاورزی و کشت محصولات گوناگون، زندگانی خود را سپری می کردیم.
2 خواهر و 2 برادر و من فرزند بزرگ خانواده مان محسوب می شدم.
بسیار به درس خواندن علاقه و همه معلم هایم به خاطر هوش خوبی که در فراگیری دروس داشتم، پیوسته از من تعریف و تمجید می کردند؛ ولی چرخ روزگار به میل من نچرخید و مجبور شدم پس از تمام کردن کلاس سوم راهنمایی، به علت فوت پدر و مشکلات مالی، برای همیشه ترک تحصیل کنم؛ گرچه هر وقت که فرصتی پیدا می کردم، کتاب های شعری و داستانی را می خواندم؛ چون از کودکی به مطالعه بسیار علاقه مند بودم و هرگاه کتاب می خواندم، غصّه های زندگی را به کلی فراموش می کردم.
پدرم کشاورز بود و از این راه، مایحتاج زندگی خانواده خود را فراهم می کرد؛ ولی به تدریج با وجود خشکسالی و کمبود شدید آب در روستایمان، مجبور شد برای درآوردن یک لقمه نان، راهی تهران شود و در آنجا به کارگری بپردازد که متأسفانه به دلیل نبود وسایل ایمنی لازم در محیط کار، بر اثر سقوط باربر برقی فوت کرد.
مجبور شدم پس از مشورت با مادرم، برای تأمین مخارج زندگی به تهران بیایم و تن به کارهای مختلفی از باربری تا نگهبانی بدهم.
دنیای من هیچگاه دنیای رضایت نبود؛ هرچند می دانستم باید در برابر حوادث زندگی، چه شیرین و چه تلخ، تسلیم باشم.
- چه شد که به مواد مخدر روآوردی؟
باور کنید نمی خواستم معتاد بشوم و همیشه دیگران را که در گرداب گرفتار شده بودند، نصیحت می‌کردم؛ اما چه کنم که غم دوری از خانواده و نیز غم فراق پدر مرا از پای درآورد و آنچه نباید اتفاق می افتاد، رخ داد و من سعی کردم با مصرف مواد مخدر، تمام غم هایم را فراموش کنم.
با تریاک شروع کردم و بی وقفه تا مصرف شیشه پیش رفتم.
در ابتدا که به تهران آمده بودم، دستفروشی و پس از آن کارگری می کردم و پس از مدتی در یک مغازه لوازم خانوادگی با هزاران بدبختی و پا در میانی افراد، توانستم به عنوان شاگرد مشغول به کار شوم.
بهرام خان صاحب مغازه، مرد بسیار ثروتمند و زرنگی بود و برای پول درآوردن، دست به هرکاری می زد و فقط پول را می‌شناخت،چند سالی بود که در مغازه اش مشغول به کار بودم و شب ها نیز در خانه او، کارهایش را انجام می دادم و در همانجا نیز استراحت می کردم؛ چون بهرام خان، همسر و دخترش به خارج سفر کرده بودند و تنها در برخی از ایام برای دیدن او به ایران می آمدند. پس از مدّت ها توانسته بودم اعتماد او را کاملاً جلب کنم.
تمام فکرم این شده بود تا روزی بتوانم مانند بهرام خان، غرق در پول باشم و آینده خانواده ام را برای همیشه از لحاظ مادی تأمین کنم؛ بنابراین پس از مدتی، نقشه شوم از پیش تعیین شده خود را عملی کردم.
به گاو صندوق بهرام خان دستبرد زدم و پس از جمع کردن تمامی لوازم، جواهرات و دیگر وسایل قیمتی، او را در حالی که در خواب بود، با ضربه های پی در پی و بی رحمانه چاقو از پا درآورده و برای همیشه از صحنه زندگی محو کردم.
در روز حادثه، زیاد شیشه کشیده بودم و شرایطی را که در آن قرار داشتم و اعمالی را که انجام می‌دادم، آن گونه که باید درک نمی‌کردم. بدنم بسیار داغ شده و سرم بسیار سنگینی می کرد و لباسم به خون آغشته شده بود. باعجله بهرام خان را در باغچه خانه اش دفن کردم و برای مدتی به یکی از شهرهای حاشیه ای کشور متواری شدم.
پس از گذشت چند ماهی، خانواده بهرام خان که هیچ خبری از او نداشتند، به ایران آمده و داستان ناپدیدشدن او را به پلیس گزارش داده بودند. پلیس نیز پس از انجام تحقیقات، توانست من را که تنها مظنون حادثه بودم و می خواستم به صورت قاچاقی از کشور خارج شوم، دستگیر کند.
- فکر می کنی با این کار توانستی خانواده ات را از فقر نجات بدهی؟
هرگز! مادر بیچاره و رنج کشیده ام و دیگر برادران و خواهرانم، مجبور شدند به دلیل ندانم کاری های من، انگشت نمای خاص و عام و برخلاف میل باطنی خود، راهی دیار غربت شوند؛ برادران و خواهرانم نیز به مانند من ترک تحصیل کردند و هر روز در مسیر آمد و رفت به دادگاه به خاطر رضایت گرفتن از خانواده بهرام خان به منظور جلوگیری از قصاص من هستند.
- به بخشش خانواده بهرام خان امیدواری؟
نمی دانم چه بگویم! فقط می دانم که آدمی مجبور است تا لحظه آخر، به امید زنده باشد و من نیز می دانم گناهکارم و باید تاوان گناهان خود را دیر یا زود پس بدهم؛ ولی خداوند خود می گوید 100بار اگر توبه شکستی بازآی و من نیز، به دامان کبریایی او هرچند دیر پناه آورده ام و می دانم اگر بخششی هم برایم در کار باشد، دیگر پشیمانی سودی نخواهد داشت؛ چون برای آبروی رفته ام، بازگشتی قابل تصور نیست.
- هنوز هم کتاب داستان و شعر می خوانی؟
بله؛ اگرچه دیگر ماجرای زندگی من، به راستی داستانی غمناک و بسیار تلخی شده است که بی تردید دیگران باید از داستان نافرجام زندگیم، کتاب ها نوشته و برای همگان بخوانند.
تحلیل کارشناس
در راستای اینکه چه علل و عواملی باعث می‌شود که شخص مرتکب جرم قتل و سایر جرایم شود، باید گفت: اصولاً علل و ارتکاب جرم به ویژه قتل را می‌توان سست بودن و ضعف ارکان مادی، فرهنگی و معنوی دانست؛ هرچند تحقیقات انجام شده چنین نشان می‌دهد که اغلب مجرمان در خانواده‌هایی تربیت یافته‌اند که از حیث شرایط اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی در وضع بسیار نامطلوبی قرار داشته‌اند.
از بین عوامل ارتکاب جرم قتل می‌توان به اعتیاد اشاره کرد که از جدی‌ترین مشکلاتی است که در بسیاری از جوامع دنیا وجود دارد.
ناهنجاری های مختلف اجتماعی و فرهنگی نیز یکی از عوامل رشد جرم و جنایات از جمله قتل بوده و از ویژگی‌های خاص جرایم و جنایات شهری، وجود عنصر خشونت در آن است.
روانشناسان جنایی معتقدند به طور کلی می‌توان با نهادینه کردن یکسری از برخوردهای اجتماعی از جمله ایجاد قوانین مناسب‌تر درخصوص حاملان سلاح گرم و سرد و مجازات به موقع مجرمان خشن و حرفه‌ای یا خطرناک و نیزتبیین بسیاری از مسائل اخلاقی و اجتماعی برای گروهای سنی افراد مختلف، به طور چشم‌گیری از بروز جرایم به ویژه قتل عمد پیشگیری کرد./
نویسنده: سید مجتبی میری هزاوه - خبرنگار اداره اطّلاع رسانی معاونت اجتماعی پلیس استان مرکزی
پیشنهاد سردبیر: این 3 گیاه برای آپارتمان مناسب هستند
پیشنهاد سردبیر: راهنمای کامل طبیعت‌گردی در ایران
پیشنهاد سردبیر: جزییاتی از ساخت برره 2
12jav.net