2024/04/26
۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
شوهرکشی به‌دنبال رابطه نامشروع

شوهرکشی به‌دنبال رابطه نامشروع

ما عاشق همدیگر شدیم امیر هم گفت اگر بخواهم به تو برسم باید شوهرت از سر راه بردارم.

دوات آنلاین-سمیه زنی است که در بیست و پنج سالگی با رضا ازدواج کرد؛ ازدواجی کاملا سنتی و به گفته سمیه «با زور خانواده ». رضا ۲۲ سال بزرگتر از سمیه بود. هفت سال پیش رضا سومین ازدواجش را با سمیه جشن می گیرد و سمیه را به تهران می آورد.

 

آنها زندگی خود را در خانه ای واقع در محله نازی آباد شروع می کنند. زندگی در پایتخت پر زرق و برق روی خوشی به سمیه نشان نمی دهد، چرا که او همسر مردی معتاد شده بود.

 

به گفته سمیه رضا به موادمخدر، الکل و روابط خارج از زناشویی اعتیاد داشته است. پس از هفت سال زندگی، خانه رضا در طرح توسعه شهر می افتد و شهرداری خانه آنها را می خرد. آنها به دنبال خرید خانه دیگری به یکی از مشاوران املاک مراجعه می کنند.

 

سمیه و رضا در آن بنگاه معاملات ملکی با امیر آشنا می شوند. امیر مردی است که اعتیاد خود را با شرکت در جلسات NA ترک کرده. او پای درددل های تلفنی سمیه می نشیند و سمیه از کتک هایی که می خورد برایش می گوید. سمیه که چند وقتی بود به طلاق فکر می کرد با ورود امیربه زندگی اش تصمیمش را جدی دنبال می کند. اما رضا با شنیدن کلمه «طلاق» عصبانی شده، سمیه را به باد کتک می گیرد و از پله ها به پایین می اندازد.

 

سمیه که دیگر تاب کتک خوردن ندارد، کمر به قتل رضا می بندد. امیر هم به او قول می دهد که در قتل شوهر، کمکش کند، به همین دلیل امیر به رضا می گوید که آدرس یک جنس زیرخاکی را گیر آورده است.

 

امیر با همین ترفند او را به جاده قدیم قم می کشاند و در بیابان های آنجا، رضا را قتل می رساند. سمیه بعد از دو سه روز با پسر رضا تماس می گیرد و می گوید که پدرش چند روز است به خانه نیامده و همراه با پسر رضا به پلیس مراجعه می کند.

 

پرونده ای مبنی بر غیبت رضا تشکیل می شود و در تحقیقات اولیه کارآگاهان به سمیه مشکوک می شوند. طی تحقیقات علمی و پیچیده پلیسی اول امیر و  پس از آن سمیه دستگیر می شود.

 

سمیه زن سی و دو ساله ای که نقشه قتل شوهرش را کشیده است زندگی خود با رضا (مقتول) را تشریح می کند:

 

  • زندگی مشترکت چقدر طول کشید؟

هفت سال با شوهرم زندگی کردم. او ۲۲ سال از من بزرگتر بود.

 

  • از اول تهران زندگی می کردی یا از شهرستان به تهران آمدی؟

بعد از ازدواج به تهران آمدم. تا قبل از آن فقط برای دیدن خواهر و برادرم به تهران می آمدم

 

  • چطور رضا را برای ازدواج انتخاب کردی؟

من او را انتخاب نکردم. مرا به زور شوهر دادند. در شهرستان ما اینطوری است که هیچ کس شوهرش را انتخاب نمی کند. ازدواج اجباری است.

 

  • یعنی تا لحظه ازدواج او را ندیده بودی؟

نه، شوهرم را خواهرم برایم انتخاب کرده بود.

 

  • شرایط مالی همسرت چطور بود؟

خیلی ضعیف بود چون شوهرم بیکار بود.

 

  • اخلاق همسرت چطور بود؟

اخلاقش اصلا خوب نبود. دو تا زن گرفته بود و زنهایش به خاطر اخلاق بد و خیانتهایی که کرده بود، طلاق گرفته بودند.

 

  • همسرت مرد شکاکی بود؟

اصلا به من شک نداشت، اما هر جا می خواستم بروم با من می آمد. مرا دوست داشت و می گفت تنها بیرون بروی دلم برایت تنگ می شود. می گفتم اگر دوستم داری پس چرا به من خیانت می کنی؟ می گفت عادت کرده ام. من تنهایی جایی نمیرفتم. می گفت در عمرم یک زن دیدم که نه دوست پسر داشته نه به من خیانت کرده .... آن هم تو هستی! البته من هم خوب زندگی می کردم و به او می گفتم خیانت تو کار دستمان می دهد. این اخلاقت را ترک کن. می گفت من همین هستم. هر کاری دوست داری بکن!

 

  • چرا طلاق نگرفتی؟

میخواستم طلاق بگیرم اما نتوانستم. وقتی اسم طلاق را می آوردم کتکم میزد. وقتی می گفتم طلاق میخواهم سرم را به دیوار می‌کوبید.

 

  • چرا تصمیم گرفتی او را به قتل برسانی؟

چون وقتی با من زندگی می کرد زنهای دیگر را هم به خانه من می آورد. نتوانستم تحمل کنم، جلوی همسایه ها آبرویم داشت می‌رفت.

 

  • از خانواده ات کمک نخواستی؟

به آنها گفتم اما هر بار می گفتند «تحمل کن.» گفتم تا کی؟ هفت سال است که دارم این شرایط را تحمل می کنم.

 

  • در مورد اخلاق شوهرت با خانواده اش صحبت نمی کردی؟

کسی رضا را راهنمایی نمی کرد. خانواده اش هم به خاطراخلاق هایش رفتند محضرو نامه دادند که او فرزندشان نیست. مادرش به من می گفت حیف تو نیست که زن او شدی؟! می گفتم خواهرم من را به او داد. چه کار کنم؟ مادر و خواهرهایش از دستش شاکی بودند.

 

  • از خواهرت هم کمک خواستی؟

چهار سال است که خواهرم را ندیده ام.

 

  • چرا؟

شوهرم به آنها دروغ می گفت. خواهرم وقتی فهمید او با زن های دیگر هم ارتباط دارد گفت نباید پای کثیفش را در خانه من بگذارد.

 

  • نگفتی این انتخاب تو بود نه من؟

گفتم این انتخاب تو بود و من نمی دانستم که این اخلاق ها را دارد. اما دیگر با من رفت و آمد نکردند. نه آنها خانه من را بلد هستند و نه من خانه آنها را بلدم.

 

  • کسی می پداند که دستگیر شدی؟

نه هیچ کس نمی داند

 

  • چطور با همدستت آشنا شدی؟

 او دوست شوهرم بود. او بنگاه املاک داشت. برای خرید خانه رفتیم مغازه‌اش

 

  • مگر نگفتی شوهرت پول نداشت؟

شوهر من یک خانه با مادرش شریکی داشتند و یک خانه دیگر هم در نازی آباد داشت. شوهرم به من گفت به کسی نگو من خیانت می کنم در عوض من هم هر دو تا خانه را می فروشم و مهريه‌ات را می دهم. من هم قبول کردم و شوهرم هردوخانه را فروخت و پولش را به من داد. من هم خرجی خانه را از آن میدادم یک خانه هم در نازی آباد اجاره کردم.

 

  • چقدر پول بود؟

فقط پول مهریه ام را داد. ۱۸۰ میلیون بود. من هم خرجی خانه را از آن پول میدادم.

 

  • یعنی ۱۸۰میلیون تومان را در خانه خرج کردی؟

شوهرم ۸۰میلیون تومان قرض داشت که آن را دادم، بقیه اش را هم خرج کردیم. هر روز هم ۱۰۰ هزار، ۲۰۰ هزار تومان از من می گرفت. طی شش ماه , کل پول تمام شد.

 

  • چطور با امیر ارتباط گرفتی؟

شش ماه بود که با او آشنا شده بودم. نقشه ام را به او گفتم و امیر هم قبول کرد کمکم کند.

 

  • چطور او را راضی کردی که شوهرت را بکشد؟

به امیر گفتم می خواهم شوهرم را بکشم اما نمی توانم چون رضا قوی است. گفت هر چی تو بگویی. چون شوهرم دنبال زیرخاکی بود، گولش زدیم و گفتیم که یک جا زیرخاکی هست. او را به جاده قدیم قم بردیم و کشتیمش

 

  • مگر نگفتی که من جایی را بلد نیستم؟

امیر او را به جاده قدیم قم برد. من که بلد نبودم. امیر گفت یکی از دوستان گفته در جاده قدیم زیر خاکی هست. ما را با ماشین برد آنجا و رضا را با چاقو زد.

 

  • جسد شوهرت پیدا نشده است شد؟

شاید جسد را خدها نه امیر با مامورها رفت و جای جسد را نشان داد. اما فقط لباس های رضا پیدا استخوانهایش هم پیدا نشد. فقط آنجا گرگ و سگ زیاد است شاید جسد را خورده باشند.

 

  • احتمال دارد که شوهرت زنده باشد؟

نمی دانم اما مانده ام که چرا جسدش پیدا نشده است؛

 

  • اگر زنده باشد چه کار می کنی؟

هیچی، شوهرم می آید و مرا می برد

 

  • یعنی شما را می بخشد؟

بله. مطمئنم . . .

 

  • چرا مطمئني؟

چون او به من خیانت کرد من به او بدی نکردم.

 

  • شما می خواستید او را بکشید

شوهرم نمی‌داند که من گفتم او را بکشند فکر می کند که دوستش قصد جان او را داشته است.

 

  • با امیر ارتباط داشتی؟

نه من از آن آدمها نبودم که با امیر ارتباط برقرار کنم. من از امیر کمک گرفتم و گفتیم بعد از این جریان با هم ازدواج می کنیم

 

  • قرار بود با هم ازدواج کنید؟

 بله ما عاشق همدیگر شدیم امیر هم گفت اگر بخواهم به تو برسم باید شوهرت از سر راه بردارم.

 

چرا امیر کمکت نکرد که طلاق بگیری؟

پیشنهادهای زیادی داد. یک روز با راهنمایی امیر خواستم بروم دادگاه. شوهرم فهمید و از پشت هلم داد و از پله ها افتادم هنوز جای کبودی اش روی پایم هست از آن به بعد ترسیدم برای طلاق اقدام کنم. شوهرم آدم بی آبرویی بود برایش مهم نبود که آبروریزی کند در محله همه با انگشت او را نشان می دادند و می گفتند که بی آبرو است.

 

  • چرا از پلیس کمک نخواستی؟

من هیچ جا را بلد نبودم نمی دانستم می توانم مشکلم را به پلیس بگویم یا نه کسی هم نبود که راهنماییم کند.

 

  • چطوری دستگیر شدی؟

یک هفته از کشتن شوهرم گذشته بود که به پسر بزرگش گفتم پدرت نيست. پسرش هم گفت پدرم برای پیدا کردن زیرخاکی رفته اگر در مرز دستگیر شود آبرویمان میروند چون مطمئن بودم که رضا کشته شده، اصرار کردم و پسرش هم به پلیس اطلاع داد اولین نفری که پلیس خواست من بودم. رفتم و دو بار از من سؤال پرسیدند و من هر دو بار هم دروغ گفتم

 

  • چه دروغی گفتی؟

از من پرسیدند شوهرت کجاست؟ گفتم نمیدانم پرسیدند شوهرت با کسی رابطه دارد؟ گفتم نه اما بعد که امیر را در اداره پلیس دیدم گفتم من نقشه قتل را کشیدم.

 

  • گفتی خانواده شوهرت او را به‌عنوان فرزند قبول نداشتند پس چرا از پسرشان خوب می‌گویند؟

من نمی‌دانم. آن زمان خیلی از او بد می‌گفتند. حالا که شوهرم مرده برایشان خوب شده است.

 

  • احتمال دارد تقاضای قصاص کنند؟

نه. آدم‌هایی نیستند که دنبال قصاص باشند. فقط از لحاظ مالی مشکل دارند و فکر می‌کنم دیه بخواهند.

 

  • اگر دیه بخواهند پول داری که دیه را پرداخت کنی؟

پدرم یک زمین به من داده است. آن را می‌فروشم و دیه را می‌دهم تا امیر آزاد شود. چون امیر بی‌گناه بود. من آخرین روز به امیر گفتم پایت را از این ماجرا بکش بیرون. گفت من چون عاشق تو هستم تا آخرش می‌آیم.

 

منبع: همشهری سرنخ

12jav.net

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.