عاقبت شوم عشقهای هوسآلود
برای بعضی جوانان دوستي يعني آغاز عشق، دوست داشتن، محبت، احساسات و دلواپسی های عاشقانه، شب بیداری تا خود صبح، اشک ریختن از فراق یار، رویابافی و در نهایت تصور خود در کت و شلوار دامادی و لباس سپید عروسی اما ...
دوات آنلاین-برای بعضی جوانان دوستي يعني آغاز عشق، دوست داشتن، محبت، احساسات و دلواپسی های عاشقانه، شب بیداری تا خود صبح، اشک ریختن از فراق یار، رویابافی و در نهایت تصور خود در کت و شلوار دامادی و لباس سپید عروسی اما این نوع روابط یک روی پنهان خشن و ترسناکی هم دارد که خیلی از همین دخترها و پسرها از آن بی خبر هستند و بعد از این که به دام می افتند، آن روی دیگرش عیان میشود حوادثی که در ادامه می خوانید، نمونه هایی از این اتفاقات است :
دوستی برای دزدی
مرد شیادی که با زنان و دختران جوان طرح دوستی می ریخت و به بهانه خرید جواهرات، همراهشان به طلا فروشی رفته و در یک لحظه با سرقت زیورآلات از آنجا فرار می کرد، دستگیر شد.
رسیدگی به این پرونده با شکایت یکی از طلافروشان شهرری آغاز شد. شاکی در تحقیقات گفت: زن و مرد جوانی وارد مغازه ام شدند و مرد، پس از برداشتن یک سرویس ۲۷ میلیون تومانی از مغازه خارج شد. فکر می کردم زن جوان همسرش است ، اما هر چه صبر کردم، مرد برنگشت و متوجه شدم سرویس طلا را سرقت کرده است.
در تحقیقات انجام شده مشخص شد سارق، جوانی بنام آرمان است که پیش از این، چهار بار به جرم سرقت دستگیر و آخرین بار دوماه پیش از زندان آزاد شده بود. پس از مدتی افسران آگاهی متوجه شدند متهم در منزل یکی از بستگانش به سر می برد و به این ترتیب دستگیر شد.
متهم پس از دستگیری گفت: «با موتور و خودروی سواری در شهر پرسه می زدم و با سوار کردن دختران و زنان جوان، با آنها طرح دوستی میریختم و میگفتم میتوانم مشکلات مالیتان را حل کنم. سپس آنها را به طلافروشی میبردم و طلافروش نیز گمان میکرد زن و شوهر هستیم اما بعد از دیدن چند سرویس طلا، یکی از سرویسها را برمیداشتم و از مغازه خارج میشدم. طلاهای مسروقه را نیز به طلافروشی در محدوده سرآسیاب میفروختم اما خیلی طول نکشید که مخفیگاهم لو رفت و بازداشت شدم.»
اسیر حماقت
ترانه دو سال پیش با میثم در فضای مجازی آشنا شد. روزهای اول آشنایی خیلی زود گذشت و پس از حدود چهار ماه ترانه متوجه شد عاشق میثم شده است. در روزهایی که دختر جوان منتظر پیشنهاد ازدواج میثم بود، پسر جوان یک روز با دوستش سراغ ترانه رفت و ترانه هم با خوشحالی سوار خودروی سیاه رنگ اوشد.
ترانه می گوید: «چند دقیقه بعد متوجه شدم گرفتار یک شیاد شیطان صفت شده ام. هر چقدر فریاد زدم و التماس کردم فایده ای نداشت. روی صندلی عقب نشسته بودم و با تهدید و ضرب و شتم، آن قدر به سر و صورتم کوبیدند که بیهوش شدم و دیگر چیزی نفهمیدم. وقتی بهوش آمدم، خودم را در محله ناآشنایی یافتم. انگار کابوس میدیدم، اما افسوس که همه چیز واقعیت داشت. بهشدت سردرگم و درمانده شده بودم. نمیدانستم باید چه کنم. وقتی به خانه رفتم، خجالت میکشیدم حتی به آینه نگاه کنم. از اتفاقی که افتاده بود، نادم و پشیمان بودم. بعد از کلنجار رفتن با خودم، تصمیم گرفتم به کلانتری بروم و حقیقت را برای پلیس افشا کنم. تنها چیزی که از پسر شیطان صفت داشتم، شماره تلفنش بود که آن را در اختیار کارآگاهان قرار دادم. خوشبختانه میثم چند روز بعد در یک سفره خانه با چند دختر خیابانی دستگیر شد. من اسیریک حماقت بزرگ شدم. وقتی با میثم دوست شدم، دروغ گفتن به پدر و مادرم برایم راحت شده بود و در تمام مدتی که با او چت میکردم، والدینم خبر نداشتند. حالا فقط تصمیم دارم زیر سایه پدر و مادرم باشم و دیگر چنین حماقتی نکنم.»
کلاهبرداری از خواستگاران
مینا وقتی با پسران و مردان پولدار در خیابان یا شبکه های اجتماعی آشنا میشد، خود را دختر یک تاجر معرفی می کرد تا نقشهاش را عملی کند. یکی از آنها که مهندس پولداری است، هنگام طرح شکایت به افسر پلیس گفت: «چند شب پیش در حال رفتن به خانهام بودم که دختر جوانی برایم دست تکان داد. باران میآمد و دلم برایش سوخت. سوارش کردم و کمی که صحبت کردیم، گفت آرایشگر بینالمللی است و برای انجام کار، گاهی به دبی هم میرود. از آنجا آشناییمان شکل گرفت و مدتی بعد پیشنهاد ازدواج دادم، اما هر بار به بهانهای طفره میرفت. مدتی بعد مینا گفت میخواهد آرایشگاه مدرنی در شمال شهر تاسیس کند و از من به عنوان همسر آیندهاش خواست تا سرمایهای در اختیار او قرار دهم. من هم، برای این که به سود برسم و خودم را ثابت کنم، صد میلیون تومان به حسابش واریز کردم. بعد از آن مینا به طرز عجیبی ناپدید شد.
با شکایت مهندس جوان و سرنخهایی که در اختیار پلیس قرار داده بود، مینای ۲۵ ساله دستگیر شد. ابتدا خود را بیگناه معرفی کرد، اما در مواجهه با سه خواستگارش، به کلاهبرداری اقرار کرد.
مینا در بازجوییها گفت از نوجوانی وضع مالی خوبی نداشت و مجبور بود کار کند و برای همین تصمیم گرفت از مردان و پسران پولدار کلاهبرداری کند.
این دختر جوان پس از اقرار به کلاهبرداری ۶۰۰ میلیون تومانی روانه زندان شد.
عصبانیت آتشین
۲۱خردادماه ۹۲، ماموران آتش نشانی، در جریان آتشسوزی کوچکی در جنگل سرخه حصار قرار گرفتند و پس از خاموش کردن آتش با جسد سوختهای مواجه شدند.
با کشف جسد، تیمی از ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران همراه بازپرس ویژه قتل، در صحنه جرم حاضر و متوجه شدند قربانی دختر جوانی است که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده است و قاتل با آتش زدن جسد، سعی داشته جنایت خود را مخفی کند.
همزمان با آغاز تحقیقات برای شناسایی هویت جسد، خانوادهای با مراجعه به کلانتری ۱۱۰ شهدا، از ناپدید شدن دختر ۲۱ ساله خود به نام مینا خبر دادند.
با انجام اقدامات فنی، خیلی زود مشخص شد جسد کشف شده، همان میناست. شماره تلفنهایی که با دختر جوان تماس گرفته شده بود، بررسی شد و ماموران با بررسی آخرین تماس، به پسر جوانی رسیدند و او به عنوان مظنون اصلی دستگیر شد.
وی در همان بازجوییهای اولیه لب به اعتراف گشود و گفت:شش ماه پیش با مينا آشناشدم. ابتدا قصد ازدواج داشتیم، اما با گذشت زمان متوجه شدم ازدواجمان اشتباه است و از او خواستم به این رابطه پایان دهیم، اما قبول نمیکرد. تا اینکه روز حادثه قرار شد همدیگر را در پارک جنگلی سرخه حصار ببینیم. مینا آمد و دوباره بحث ازدواج را مطرح کرد. مدام بحث میکرد، تا این که از شدت عصبانیت چاقویم را از جیبم درآوردم و چند ضربه به مینا زدم. وقتی روی زمین افتاد تازه متوجه اقدامم شدم و چون نمیخواستم دستگیر شوم، تمام مدارک شناسایی مینا را برداشتم و جسدش را به آتش کشیدم و پا به فرار گذاشتم، اما با کشف جسد، دستگیر شدم.
منبع: جام جم
12jav.net