2024/04/26
۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
درخواست همزمان2هوو برای طلاق

درخواست همزمان2هوو برای طلاق

معصومه دلیل اصرار به جدایی اش را نامردی در حق زندگی مشترک 25 ساله بیان می کند و زهره هم برای این که مهریه اش را بگیرد قصد جدایی دارد.

دوات آنلاین-بیش از 50 سال سن دارند اما می خواهند از هم جدا شوند، دو زن در پله‌های دادگاه با هم بحث دارند و مرد هم به دنبال پایان دادن مشاجره آن هاست. یکی خطاب به دیگری او را مسبب جدایی از همسرش می داند و آن یکی با توپ پر، پرخاشگری می کند و می گوید: اگر پایبند زندگی ات بودی همسر و زندگی ات را بیشتر نگه می داشتی تا کار به این جا نکشد.

 

مرد خود را اکبر معرفی و او داستان زندگی مشترک 25 ساله اش با معصومه را این گونه تعریف می کند که معصومه شریک روزهای غم و شادی ام بود، او مادر پنج فرزندم است. وقتی اولین دخترم بعد از ازدواج راهی تهران شد زندگی من هم روز به روز دستخوش تغییر شد زیرا همسرم تحمل دوری دخترش را نداشت و در طول سال، ماه های زیادی به تهران می رفت و من و پسرانم را تنها می گذاشت، این ماجرا کار یک روز و دو روز نبود و سه سال کارش همین بود.در این شرایط سفره دلم را پیش دوستان قدیمی پهن کردم که یکی از آن ها پیشنهاد داد تا همسایه شان را عقد کنم.

 

ابتدا موضوع را جدی نگرفتم، اما وقتی دیدم نمی توانم با تنهایی کنار بیایم تصمیم گرفتم زهره را عقد کنم. روزهای خوش سپری شده بود و کم کم روزهای تلخ خود را نمایان می کرد، معصومه هم از تهران آمده بود و مجبور بودم زهره را کمتر ببینم و این شرایط او را ناراحت و همیشه مبلغ زیادی پول از من درخواست می کرد. آن قدر به زهره وابسته شده بودم که دوست داشتم همسرم معصومه برای همیشه به تهران برود، اما او هم کم کم به رفتار من شک کرده بود.یک روز که همراه با زهره در خیابان های شهر دور می زدم، ناگهان پشت چراغ قرمز پسرم ما را دید، آن شب جرئت رفتن به خانه را نداشتم، چون می دانستم معصومه با حرف هایش مرا آزار می دهد.

 

حال زهره هم چندان مساعد نبود و رنگ به چهره نداشت و به گفته خودش همه بدنش درد می کرد هر چه اصرار کردم او را نزد دکتر ببرم قبول نکرد. صبح روز بعد وقتی به خانه رفتم معصومه بسیار عصبانی بود و حرف از طلاق داشت.هر چه برایش توضیح دادم که از من و تو گذشته است اما گوشش بدهکار نبود که نبود. حرف هایش را جدی نگرفتم و از خانه بیرون رفتم. هنوز از خانه دور نشده بودم که زهره تماس گرفت و از صدایش معلوم بود حال خوبی ندارد بنابراین به سرعت خودم را به خانه اش رساندم. مثل مار به خودش می‌پیچید، او را به بیمارستان رساندم و آن جا بود که فهمیدم اعتیاد دارد. این را که شنیدم دوست داشتم زمین باز شود و مرا ببلعد.

 

در این بین معصومه هم مرا به خانه راه نمی داد و حرفش طلاق بود، زهره نیز روز به روز حالش بدتر می شد و بیشتر از من پول می گرفت، اخلاقش بد شده بود و وقتی مواد به او می رسید برخوردش با من بهتر بود.حالا هر دو طلاق می خواهند. معصومه دلیل اصرار به جدایی اش را نامردی در حق زندگی مشترک 25 ساله بیان می کند و زهره هم برای این که مهریه اش را بگیرد و خرج تامین مواد مخدر کند قصد جدایی دارد. خودم به دو دست خودم آتش به زندگی ام زدم و حالا نه راه پیش دارم و نه راه پس.

 

منبع: خراسان

12jav.net

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.