2024/04/27
۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
شوهرم با همسر سابقش رابطه دارد

شوهرم با همسر سابقش رابطه دارد

حرف از طلاق که زدم رنگ از رخ میثم باز شد اما گفت هیچ پولی برای مهریه ندارد و باید توافقی از هم جدا شویم و من حالا تاوان اعتماد خانواده ام به آن ها را پس می دهم.

دوات آنلاین-بغضی در گلو دارد، حرفش از طلاق است. رنگ از رخسارش پریده است و انگار ترسی در دل دارد. می خواهم ماجرا را برایم بگوید.

 

او که انگار به دنبال گوشی برای شنیدن می گشت گفت: هیچ تمایلی برای ازدواج با شوهرم نداشتم اما خانواده ام اصرار داشتند تا جواب مثبت بدهم. چه شب ها را با گریه و روز را با پریشان حالی، سپری کردم و به هر دری زدم اما موفق نشدم تا خانواده ام را متقاعد کنم که حاضر نیستم به عقد میثم دربیایم. او تک پسر بود و با مادر و سه خواهرش زندگی می کرد و به اصطلاح یک دل نه، صد دل عاشق من شده بود در حالی که از او گریزان بودم زیرا می دانستم او اخلاق خاصی دارد و نمی توانم با او خوشبخت شوم. آن ها هر طور بود خیلی زود مراسم عقد را بسیار ساده و در محضر برگزار کردند.

 

«مریم» ادامه داد: بعد از مراسم دلهره هایم روز به روز بیشتر می شد، میثم از من خواست خط تلفن همراهم را تغییر دهم و دیگر سرکار هم نروم، او بد دل بود.چند ماه از عقد ما سپری شد که ترک کار و حتی رابطه با دوستانم را کم کردم تا او راضی باشد، در این بین شنیدن خبری، حالم را بدتر کرد. متوجه شدم میثم قبل از من همسری را در عقد داشته که به دلایل مختلف او را طلاق داده است.

 

 یک روز که میثم به دیدنم آمد موضوع را مطرح کردم که آن را تایید کرد و مدعی شد همسر سابقش ازدواج کرده است و دیگر هیچ وقت فکرش به سمت او نمی رود.آن روز هر چند کمی خیالم آسوده شد اما بعد از آن رفتار میثم سردتر شد و مادرش هم با سخنانش مرا می‌رنجاند گویا  دنبال بهانه بود زیرا از پنهان کاری های پسرش و روابطی که با همسر سابقش داشت، آگاه بود. آن ها می گفتند به زودی مراسم ازدواج ما را برگزار می‌کنند و مادرم با همه نداری و حقوق اندک پدر، بهترین جهیزیه را برایم فراهم کرده بود. زنگ خانه ما به صدا درآمد، دختر همسایه بود که خبری برایم آورده بود، او میثم را در خیابان با دختری دیده بود. اول باور نکردم اما وقتی زن همسایه هم این موضوع را تایید کرد اعصابم بیشتر به هم ریخت و به مادرم گفتم هیچ تمایلی برای ازدواج با میثم نداشتم اما به اصرار شما تن به این وصلت دادم و امروز کارم به جایی کشیده است که همسرم با کسی دیگر دور می زند...

 

بنابراین تصمیم گرفتم موضوع طلاق را با میثم درمیان بگذارم. وقتی به خانه ما آمد در فرصتی که رفت تا دست و صورتش را بشوید زنگ تلفنش به صدا درآمد و وقتی نگاهم به صفحه گوشی اش افتاد، تکلیفم را فهمیدم.حرف از طلاق که زدم رنگ از رخ میثم باز شد اما گفت هیچ پولی برای مهریه ندارد و باید توافقی از هم جدا شویم و من حالا تاوان اعتماد خانواده ام به آن ها را پس می دهم، اعتمادی که پشتش جز فریب و دروغ، نبود.

 

منبع: خراسان

12jav.net

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.