درست همان روز و همان ساعاتی که شیری، اسدی و نادری چمدان بستند تا فقط چهار روز و نیم در خنکی ارتفاعات کارتپه تمرین کنند، سروش و شایان در لاین مقابل اتوبان خوشمنظره با کلی دلخوری به طرف فرودگاه استانبول برمیگشتند؛ با کلی سوال بدون جواب در ذهنشان و حرفهای نگفته که مثل بغضی در یک جمع مردانه باید ته گلویشان حبس میکردند.