2024/03/28
۱۴۰۳ پنج شنبه ۹ فروردين
عشق زن خیانتکار به پسرخاله؛ انگیزه قتل شوهر

عشق زن خیانتکار به پسرخاله؛ انگیزه قتل شوهر

شوهرم وحید حاضر نبود مرا طلاق بدهد در میان همین اختلافات بود که به پسرخاله ام دل باختم. مدتی بعد نقشه قتل را درحالی کشیدیم که ارتباط نزدیک و عاطفی خاصی بین ما شروع شده بود.

دوات آنلاین -عاملان یک جنایت هولناک در مشهد، زوایای پنهان دیگری از ماجرای عشق گناه آلود زن خیانتکار را هنگام بازسازی صحنه قتل فاش کردند.

 

به نوشته روزنامه خراسان، عصر دوازدهم تیر گذشته، شهروندان در تماس با پلیس 110 شهرستان طرقبه شاندیز اعلام کردند خودروی ال 90 سفیدرنگ از قله کوه پارک پردیس سقوط کرده و راننده آن به طرز وحشتناکی میان شعله های آتش سوخته است. به دنبال دریافت این خبر، بلافاصله گروهی از نیروهای پلیس آگاهی به دستور سرهنگ اویسی (فرمانده انتظامی طرقبه شاندیز) عازم محل شدند و به تحقیق در این باره پرداختند اما چگونگی سقوط خودرو و نحوه آتش سوزی، بسیار مشکوک بود به طوری که آرام آرام کنکاش های پلیسی رنگ و بوی جنایت گرفت و بدین ترتیب با حضور قاضی گلمکانی (بازپرس شعبه اول دادسرای عمومی و انقلاب طرقبه شاندیز) بررسی های تخصصی آغاز شد.

 

تحقیقات جنایی

واکاوی ابعاد این حادثه مرگبار، نشان داد که سقوط خودروی ال 90 از قله کوه صحنه سازی فرد یا افراد ناشناس برای پنهان ماندن راز یک قتل است به همین دلیل گروه ویژه ای از کارآگاهان آگاهی به سرپرستی سرگرد زنگنه (رئیس پلیس آگاهی طرقبه شاندیز) به جست وجو در اطراف محل سقوط خودرو ادامه دادند تا این که با کشف یک گوشی تلفن سوخته متعلق به راننده، سرنخ هایی را از بروز اختلافات خانوادگی بین وحید (مقتول) و همسرش به دست آوردند.

 

این گونه بود که دامنه تحقیقات به محل زندگی وحید و اعظم در شهرک مهرگان مشهد کشید. بررسی های غیرمحسوس از ارتباط رمزآلود اعظم و پسرخاله اش حکایت می کرد به همین دلیل کارآگاهان با دستور مقام قضایی دانیال را در روستای کورده مشهد شناسایی کردند و در یک عملیات هماهنگ و ضربتی او را به دام انداختند.

 

در بازجویی ها مشخص شد که اعظم و دانیال 24 ساله از مدتی قبل با یکدیگر ارتباط گناه آلود دارند بنابراین احتمال وقوع جنایت با انگیزه خیانت قوت گرفت و دو متهم در مواجهه حضوری با یکدیگر در حالی به قتل وحید (همسر اعظم) اعتراف کردند که پای جوان دیگری به نام «محمد» نیز به این جنایت وحشتناک کشیده شد اما دانیال نقش او را در ارتکاب قتل کم رنگ توصیف کرد و گفت: من همه کارها را انجام دادم و «محمد» تنها در صحنه قتل و به آتش کشیدن خودرو حضور داشت.

 

متهم 24 ساله ادامه داد: دختر خاله ام با همسرش اختلاف داشت ولی وحید به طلاق رضایت  نمی داد تا این که من و اعظم از عید نوروز امسال به یکدیگر علاقه مند شدیم و روابط عاطفی عمیقی بین ما شکل گرفت به  گونه ای که تصمیم به ازدواج گرفتیم اما «وحید» همچنان مانع اصلی رسیدن ما به یکدیگر بود. به همین دلیل اعظم از من خواست تا او را از سر راهمان بردارم. من هم ماجرا را برای یکی از دوستانم که تبعه افغانستان است، بازگو کردم تا به من کمک کند. حدود یک ماه قبل از قتل بنا به درخواست اعظم، به در منزلشان در شهرک مهرگان رفتم و زنگ زدم. زمانی که وحید در حیاط را باز کرد، یک ضربه چاقو به شکمش زدم و فرار کردم ولی او زنده ماند تا این که شب یازدهم تیر با طرح نقشه ای دیگر، تصمیم به قتل گرفتیم ولی باز هم محمد به داخل خانه نیامد. آن شب اعظم با خوراندن قرص های خواب آور، شوهرش را بیهوش کرد و من هم او را خفه  کردم و سپس جسدش را درون خودروی ال 90 خودش گذاشتیم و به منطقه کوه پارک پردیس شاندیز آوردیم تا صحنه ساختگی واژگونی را ایجاد کنیم. من خودرو را به پایین انداختم و با بنزین آتش زدم.

 

کارآگاهان پلیس آگاهی در ادامه این عملیات و در پی اعترافات دانیال بلافاصله «محمد» را نیز دستگیر کردند و به پلیس آگاهی انتقال دادند. هنوز تحقیقات در این پرونده جنایی ادامه داشت که با صدور دستوری از سوی دادستانی، ادامه رسیدگی به این پرونده به قاضی دکتر حسن زرقانی (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) سپرده شد چرا که محل وقوع جرم در حوزه مشهد بود.

 

با توجه به اهمیت ماجرا، بلافاصله قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، تحقیقات گسترده ای را با مطالعه سطور اوراق این پرونده جنایی آغاز کرد و تناقض های زیادی را از لابه لای اعترافات متهمان بیرون کشید، به همین دلیل دستور داد تا عاملان این جنایت وحشتناک به شهرک مهرگان (محل وقوع قتل) هدایت شوند تا حقیقت ماجرا هنگام بازسازی صحنه جنایت افشا شود.

 

اعترافات زن خیانتکار

در آغاز بازسازی صحنه قتل که سرهنگ نجفی (رئیس دایره قتل عمد پلیس آگاهی خراسان رضوی) نیز حضور داشت، ابتدا «اعظم» با دستور قاضی زرقانی مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد و درباره ماجرای خیانت تا جنایت گفت: 15 سال قبل با وحید که پسرعمه ام بود درحالی ازدواج کردم که هیچ علاقه ای به او نداشتم ولی به ناچار به این زندگی مشترک ادامه می دادم. وقتی دخترم به دنیا آمد، اختلافات ما نیز همچنان ادامه داشت. همه درگیری های لفظی ما در نهایت به کتک کاری و ضرب و جرح می رسید با این حال وحید حاضر نبود مرا طلاق بدهد در میان همین اختلافات بود که به پسرخاله ام (دانیال) دل باختم و با این بهانه از او خواستم تا همسرم را به قتل برساند. مدتی بعد نقشه قتل را درحالی کشیدیم که ارتباط نزدیک و عاطفی خاصی بین ما شروع شده بود. شب قتل طبق نقشه قبلی، دانیال تعدادی قرص خواب آور برایم آورد و من هم که می دانستم وقتی همسرم به خانه بازگردد خسته است، آن ها را درون لیوان شربت حل کردم. زمانی که وحید به خانه آمد و ابراز کرد به خاطر کوهنوردی پاهایش درد می کند من از دختر 7 ساله ام خواستم تا پاهای پدرش را ماساژ بدهد. خودم نیز لیوان شربت را به او تعارف کردم. وقتی با همان حالت خستگی شربت را نوشید خیلی زود دچار خواب آلودگی شد من هم بلافاصله به دانیال پیامک دادم که بیاید. مدتی بعد او به همراه دوستش «محمد» وارد اتاق شدند و همسرم را خفه کردند بعد هم ساعت 4 صبح جسد او را به کوه پارک شاندیز بردیم و با خودرو به آتش کشیدیم.

 

در این هنگام قاضی ویژه قتل عمد مشهد از دانیال خواست تا دست از تناقض گویی بردارد و حقیقت ماجرا را بیان کند چرا که دیگر پنهان کاری فایده ای ندارد!

 

تصمیم برای قتل

بعد از نصایح مقام قضایی، دانیال با معرفی کامل خود گفت: به این دلیل که محمد تازه نامزد کرده است و به خاطر من پذیرفت تا این جنایت را انجام بدهد من هم می خواستم او را تبرئه کنم ولی حالا حقیقت ماجرا را می گویم.

 

متهم این پرونده جنایی افزود: وقتی من و اعظم تصمیم به قتل وحید گرفتیم من از «محمد» خواستم تا او را به قتل برساند چرا که او جوانی افغانستانی بود و همسر اعظم او را نمی شناخت. حدود یک ماه قبل از قتل، با هم به در منزل وحید در شهرک مهرگان رفتیم. من با خودرو سر کوچه ایستادم و محمد که ماسک بهداشتی به چهره داشت او را هنگام بازکردن در منزل، با چاقو مجروح کرد ولی بعد اعظم با من تماس گرفت و خیلی گلایه کرد.

 

 او گفت: من گفتم طوری بزنید که در بیمارستان بستری شود، حالا من مجبورم از او در خانه پذیرایی کنم! بعد هم وحید از یک فرد ناشناس شکایت کرد که او را با چاقو زده بود! به همین دلیل مدتی بعد و برای آن که زودتر با اعظم ازدواج کنم تصمیم به قتل وحید گرفتیم. آن شب (یازدهم تیر) هنگامی که اعظم با من تماس گرفت و گفت قرص ها را به شوهرش خورانده است من و محمد به خانه اعظم رفتیم و داخل اتاق منتظر ماندیم. اعظم دخترش را به داخل اتاق برد که صحنه قتل را نبیند در همین حال وحید که به شدت دچار خواب آلودگی شده بود به حالت چهار دست و پا قصد داشت به سرویس بهداشتی برود که اعظم دست او را گرفت و به طرف اتاق کشید. سپس تی شرت همسرش را از تنش بیرون آورد و به درون اتاق پرت کرد و گفت: «با این او را بکشد!» در این لحظه «محمد» روی وحید نشست و دست و پاهایش را محکم گرفت و من هم با همان تی شرت او را خفه کردم! بعد هم جسد را در صندلی جلو گذاشتیم و سه نفری به طرف شاندیز به راه افتادیم. در میانه راه یک ظرف 4 لیتری بنزین هم خریدیم. حدود ساعت 5 بامداد بود که به کوه پارک رسیدیم. با کمک محمد جسد وحید را پشت فرمان خودرو گذاشتیم و کمربند ایمنی را هم بستیم تا صحنه را حادثه واژگونی جلوه دهیم ، با آن که خودرو چند بار معلق زد اما آتش نگرفت به همین دلیل به پایین کوه رفتیم و ظرف بنزین را روی خودرو خالی کردیم من هم با فندک خودرو را به آتش کشیدم و...

 

«محمد» متهم دیگر این پرونده نیز اظهارات همدستانش را  تایید کرد و بدین ترتیب با افشای زوایای پنهان این پرونده جنایی، سه متهم با دستور قاضی دکتر زرقانی روانه زندان شدند تا دیگر مراحل قانونی این پرونده طی شود.

12jav.net

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.