2024/04/24
۱۴۰۳ چهارشنبه ۵ ارديبهشت
اعترافات تکان‌دهنده مردی که پسرش را کشت

اعترافات تکان‌دهنده مردی که پسرش را کشت

این مرد می‌گوید اعتیاد پسرش باعث شده بود رفتارهای نامناسبی داشته باشد. طوری که همه از دست او به ستوه آمده بودند.

دوات آنلاین-مردی که پسر معتاد خود را خفه کرده است در دادسرای جنایی تهران مورد بازجویی قرار گرفت و گفت از رفتارهای پسرم به ستوه آمده بودم و دیگر تحمل کارهای او را نداشتم.

 

ماجرای قتل این پسر جوان ساعت 2 و 40 دقیقه بامداد شنبه به ماموران کلانتری 160 خزانه اطلاع داده شد. تماس‌گیرنده برادر مقتول بود. او با ماموران کلانتری گفت پدرش برادرش را کشته است.

 

به این ترتیب گروهی از ماموران کلانتری راهی محل شدند و پس از تایید موضوع بازپرس شعبانی از شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران در جریان ماجرا قرار گرفت و او نیز همراه تیم‌هایی از اداره دهم و تشخیص هویت پلیس آگاهی و کارشناسان پزشکی قانونی در محل حضور یافت. بازپرس و همراهانش پس از حضور در محل با جسد پسری 28 ساله روبرو شدند که در صندلی جلوی خودرویی نشسته و گردنش طناب پیچ شده بود.

 

مرد 64 ساله‌‌ای در مراحل اولیه تحقیق خود را پدر مقتول معرفی کرد و گفت: من پسرم را کشته‌ام. او ادامه داد: من معلم بازنشسته هستم. پسرم 28 ساله بود.  سالها بود که همه زندگی‌ام را خرج او کرده بودم، پنج شش باری او را در خانه ترک داده و پنج شش بار هم او راه به کمپ برده بودم اما او همچنان روزی چهار وعده هرویین مصرف می‌کرد و هر وعده حدود 25 هزارتومان هزینه داشت.

 

این مرد درباره قتل نیز گفت: شب بود که پسر دیگرم زنگ زد گفت بابا بیا مسعود (مقتول) اذیت می‌کند. ‌مسعود مجبورش کرده بود او را ببرد تا قرص بخرد. وقتی رسیدم دیدم مسعود اصرار می‌کند که باید او را به شمال و جاده چالوس ببریم، در نهایت چاره دیگری غیر از این برایمان نماند. در راه مسعود مرتب برادرش را می‌زد و فحاشی می‌کرد و حتی با چاقو او را تهدید می‌کرد. در مسیر ناگهان مسعود در را باز کرد و خودش را از ماشین پایین انداخت ما هم که ترسیده بودیم سراغش رفتیم. وقتی بالای سرش رسیدیم گفت: چیه فکر کردین مردم؟ پاشین بریم. در ادامه مسیر یک طناب از جیبش در آورد و می‌خواست دور گردن برادرش بپیچید که من طناب را از او گرفتم و دور گردنش پیچیدم. آنقدر عصبانی بودم که او را کشتم.

 

این متهم به قتل همچنین گفت: مسعود آنقدر ما را اذیت کرده بود که من جرات نمی‌کردم او را حتی با خواهرش در خانه تنها بگذارم، با این وجود از مرگ او خیلی ناراحتم . تنها نگرانی من این است که نمی‌دانم جواب مادرش را چه بدهم. مسعود گاهی نیمه شب ما را بیدار می‌کرد و می‌گفت یا 5 میلیون به او می‌دهیم یا سرمان را می‌برد، واقعا نمی‌دانستیم از دستش چه کنیم. البته من نمی‌خواستم او را بکشم و برنامه‌ای برا یاین کار نداشتم. بعد از قتل هم اگر می‌خواستم می‌توانستم جسد را دفن کنم و کسی هم سراغش را نمی‌گرفت جز مادرش.

 

این پرونده با بازداشت متهم به قتل به اداره دهم پلیس آگاهی تهران ارسال شده است.

12jav.net

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.