طلاق به خاطر خستگی
زن جوان: من و شوهرم اختلاف زیادی با هم نداریم. اما من خیلی وقت است که از زندگی متاهلی خسته شدهام.
دوات آنلاین-نه مشکلی داشتند و نه اختلافی؛ پرویز و سروناز سه سال در کنار هم زندگی آرامی داشتند. اما همان زندگی آرام هم برای سروناز سخت و طاقتفرسا شد و تصمیم گرفت دیگر متاهل نباشد. او که از مسؤولیت و تعهد خسته شده بود، به دادگاه خانواده رفت و درخواست طلاق داد. این زن سه سال پیش با پرویز ازدواج کرد. عاشق شده بود و بعد از مدت کوتاهی آشنایی تصمیم به ازدواج گرفتند. سروناز اوایل زندگیاش خیلی خوشحال بود و احساس میکرد خوشبختترین زن دنیا است. اما کمکم دلسرد شد و دیگر نتوانست شوهر و زندگی مشترکشان را تحمل کند.
زن جوان که خودش میدانست دلیل منطقی برای جدایی ندارد، به قاضی دادگاه خانواده تهران گفت: من و پرویز اختلاف زیادی با هم نداریم. همان جر و بحثهای معمولی که زوجهای مختلف با هم دارند. اما من خیلی وقت است که از زندگی متاهلی خسته شدهام. از مسؤولیت و مشکلات اقتصادی بهشدت ناراحتم. مدت زیادی است که با خودم میگویم چرا ازدواج کردم. هر روز صبح سر کار میروم. با کلی خستگی به خانه میآیم و باید کارهای خانه را انجام دهم. کلی قسط و بدهی داریم که هر ماه وقتی یادشان میافتم تنم میلرزد. خانهمان اجارهای است و با اینهمه گرانی من نگران آیندهام میشوم. در این میان دخالتهای خانواده شوهرم را هم باید تحمل کنم. خیلی وقت است که با خودم میگویم چرا باید این همه رنج و سختی را تحمل کنم. کاش ازدواج نمیکردم. پرویز هم خودش زیر بار این مشکلات کم آورده و به روی خودش نمیآورد. تازه در این میان خانوادهها مرتب میگویند که باید هرچه زودتر بچه دار شویم. مگر میشود با این مشکلاتی که داریم مسؤولیت یک بچه را هم اضافه کنیم. میدانم که پرویز بچه خیلی دوست دارد و اگر با او ادامه دهم باید هرچه زودتر صاحب فرزند شویم.
من نمیخواهم تا این اندازه خودم را در مشکلات و مسؤولیتها و تعهدها غرق کنم. از تعهد خسته شدهام. برای همین تصمیم گرفتم از شوهرم برای همیشه جدا شوم. من نمیتوانم زن خوب و در آینده مادر خوبی برای فرزندم باشم. برای همین بهتر است زندگی مشترکمان را تمام کنم و خودم به تنهایی زندگی کنم، تا با مشکلات کمتری مواجه باشم.
در ادامه شوهر این زن به قاضی گفت: من و سروناز هیچ مشکلی با هم نداشتیم. ما عاشق هم بودیم. نمیدانم چرا او تصمیم به جدایی گرفت. فکر میکرد بعد از ازدواج هم رابطه ما مثل دوران آشنایی خواهد بود. مرتب به مهمانی و بیرون برویم و خوش بگذرانیم. با مشکلات زندگی مشترک آشنایی نداشت. حالا بیدلیل فقط به خاطر اینکه تعهدی نداشته باشد و مسؤولیتش کمتر شود، میخواهد از من جدا شود. زندگی مشترک تعهد و مسؤولیت دارد. اما سروناز این را نمیفهمد. از وقتی هم گفتیم صاحب فرزند شویم، بیشتر از من فاصله گرفته و مرتب غر میزند. الان چند ماه است که سروناز فقط غر میزند و بهانهگیری میکند. از من فاصله گرفته و دلش نمیخواهد کنارم زندگی کند. حالا که او تا این حد از من و زندگیمان بیزار است، من هم دیگر نمیخواهم در کنارش زندگی کنم. زندگی در کنار این زن آینده خوبی نخواهد داشت.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.
منبع: جام جم
12jav.net