2024/03/28
۱۴۰۳ پنج شنبه ۹ فروردين
تارهای عنکبوتی مردان هوسران بر زندگی زن جوان

تارهای عنکبوتی مردان هوسران بر زندگی زن جوان

مادر دختر سرکش که متوجه فرار مجدد دخترش می شود این بار از او ناامید می شود و او را طرد می کند تا تاوان سختی بابت رفتارهای ناهنجارش پس بدهد.

دوات آنلاین-باج خواهی مداوم  پدر شیشه ای از همسرش، سرنوشت شومی را برای دخترشان رقم زد و آینده او را دود کرد. مادر خانواده بعد از جدایی از شوهر معتادش نمی خواست از جگرگوشه اش دور بماند برای همین مدام به شوهر سابقش باج می داد تا درخواست حضانت بچه پیش کشیده نشود اما با ازدواج مجدد زن، داستان عوض شد و اتفاقات تلخی برای دختر تنها افتاد.

 

بنا بر اظهارات مادر رنج دیده مانه و سملقانی ماجرا از این قرار است که پدر خانواده به مواد صنعتی اعتیاد پیدا می کند و همین قضیه سر آغاز اختلافات زناشویی می شود. بعد از مدتی همسر مرد شیشه ای عطای زندگی با همسرش را به لقایش می بخشد و راه جدایی را در پیش می گیرد.

 

بعد از جدایی، مرد معتاد به شرطی حاضر می شود دخترشان نزد همسرش بماند که هزینه موادش از سوی زن تامین شود. زن، طاقت دوری  از جگرگوشه اش را ندارد و به ناچار شرط همسر خمار و بی مسئولیت سابقش را می پذیرد.

 

مدتی باج خواهی مرد طمع کار از زن سابقش ادامه پیدا می کند تا این که زن با ازدواج مجدد زندگی جدیدی را در پیش می گیرد و با راهنمایی همسر دومش از باج  دادن به همسر اولش خودداری می کند و دخترش را به او تحویل می دهد.

 

 زمانی که قانون می بیند پدر معتاد صلاحیت نگهداری از فرزندش را ندارد دختر  را تحویل یک نهاد حمایتی و دولتی می دهد تا او سرنوشت و آینده خودش را در آن جا رقم بزند.

 

دختر از همه جا رانده که بی پناه و بدون مهر و محبت پدر و مادر در یک خوابگاه دولتی بزرگ شده  با پا گذاشتن در 20 سالگی شرایط روحی اش عوض می شود. او به خاطر پر کردن خلأ عاطفی دست نیاز به سوی یک پسر غریبه دراز می کند و بعد از مدتی با فرار از محل زندگی اش در دام هوسرانان گرفتار می شود.

 

مادر رنج کشیده بعد از اطلاع از این موضوع  به تهدید و شکایت از پسر جوان اقدام می کند و پسر خطاکار برای فرار از مجازات قانونی به ناچار تن به ازدواج با دختر بی پناه می دهد تا به نوعی آب ها از آسیاب بیفتد و بعد دنبال زندگی خودش برود.

 

دختر جوان بعد از ازدواج متوجه می شود مرد رویاهایش تو زرد و مانند پدرش یک شیشه ای تمام عیار است.

 

وقتی می بیند آینده ای نزد شوهر معتادش ندارد ناامیدانه با بخشیدن حق و حقوقش از او جدا و راهی خانه مادرش می شود.

 

 بعد از بازگشت نزد مادرش در پی خوشبختی خیالی این بار فریب یک نفر دیگر را می خورد و با وجود مخالفت او بدون سیر رسم و رسوم پای سفره عقد با پسر غریبه می نشیند اما این پایان ماجرا نیست.

 

دختر بی خبر از همه جا نمی داند که شوهر دومش هم مانند اولی معتاد است و از همه بدتر مادر شوهرش نقشه پلیدی برای او زیر سر دارد.

 

مادر شوهرش با راه انداختن خانه فساد قصد سوء استفاده از عروسش را داشت که دختر جوان به نقشه او پی می برد و در یک بزنگاه شبانه از خانه پا به فرار می گذارد تا زیر سایه بان مادرش دوباره پناه بگیرد.

 

دختر جوان بعد از مدتی طلاقش را  از شوهر دومش هم می گیرد و انتظار می کشد که مرد رویاهایش با اسب سفید از راه برسد اما خیال واهی بیش نیست.

 

 البته دختر خوب می داند مسبب همه حادثه های تلخ رخ داده در زندگی اش خودش است و ریشه های آن ها به پدر دودی اش بر می گردد. دوباره روز از نو  و روزی از نو، دختر از اشتباهات گذشته اش پند نمی گیرد و پا در رکاب شیطان می گذارد.

 

بعد از گذشت مدتی که همه چیز آرام می شود دختر پر ماجرا با یک نفر طرح دوستی می ریزد و راه تاریک و فرار از خانه را انتخاب می کند و با سر در باتلاق تباهی می افتد.

 

 این بار با فرار از خانه برای بار سوم تیشه به ریشه زندگی خم و آویزان شده اش می زند و آن را از بن قطع می کند. مادر دختر سرکش که متوجه فرار مجدد دخترش می شود این بار از او ناامید می شود و او را طرد می کند تا تاوان سختی بابت رفتارهای ناهنجارش پس بدهد.

 

 همین طور هم می شود و دختر در به در باز از پسر غریبه رو دست می خورد و بعد از مدتی که از سوی او  مورد سوء استفاده قرار می گیرد از آن خانه رانده و آواره کوچه و خیابان می شود. دختر سرکش وقتی می بیند مثل سابق نزد خانواده جایی و حامی ندارد به ناچار از قانون کمک می گیرد و از آن پسر شکایت می کند.

 

مادر دختر سرکش می گوید: خیلی سعی کردم دخترم را راهنمایی و از دام های پهن شده سر راهش مطلع کنم اما فایده ای نداشت و او مدام راه غلط را انتخاب می کرد و هر بار در باتلاق تباهی فرو می رفت.

 

او اضافه می کند: البته ریشه این اتفاقات به رفتارهای شوهر سابقم (پدر دخترم) بر می گردد و اگر او راه درست را انتخاب می کرد و دنبال هوس و دود نمی رفت زندگی ما از هم نمی پاشید و این گونه آینده تباه شده تنها فرزندم را نظاره گر نبودم.

 

منبع: خراسان

12jav.net

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.