درخواست طلاق بعد از جشن تولد
آقای قاضی من مرد هستم. وقتی میبینم در یك مهمانی افراد بیشخصیت وجود دارند و مزاحم همسرم میشوند، نمیتوانم ساكت بمانم.
دوات آنلاین-رونیكا و شهروز بعد از یك جشن تولد دوستانه كارشان به طلاق و دادگاه خانواده تهران كشیده شد. این زوج كه هنوز زندگی مشتركشان را شروع نكرده بودند، بعد از یك دعوای سخت در جشن تولد یكی از دوستانشان، تصمیم گرفتند برای دادخواست جدایی راهی دادگاه خانواده شوند.
زن جوان وقتی مقابل قاضی دادگاه قرار گرفت، درباره علت درخواست طلاقشان به قاضی گفت: 11 ماه است كه به عقد شهروز درآمدهام. ما با عشق ازدواج كردیم، ولی هرگز تصورش را هم نمیكردیم كه زندگیمان در یك جشن تولد اینقدر راحت از بین برود. ماجرا از این قرار بود كه چند روز پیش من و شهروز به جشن تولد یكی از دوستانم دعوت شدیم. شهروز از همان ابتدا مخالف بود و به دنبال بهانهای میگشت به این جشن تولد نیاید. چون دوست من بود، میخواست برنامه را لغو كند. در صورتی كه من همیشه در جمع دوستانش رفتم و هیچوقت هم شكایتی نداشتم. ولی شهروز دلش میخواست فقط در جمع دوستان خودش باشیم. خلاصه آن شب به اصرار من به آن جشن تولد رفتیم. ولی در آنجا درگیری به وجود آمد كه زندگیمان را بههم ریخت. یكی از مهمانها حالت طبیعی نداشت و برای چند نفر از جمله من مزاحمت ایجاد كرد و حرفهای نامربوطی زد. همین مساله باعث شد شهروز به هدفش برسد. او چنان دعوایی به پا كرد و مهمانی را به هم ریخت كه آبروی مرا برد. وقتی خواستم جلوی او را بگیرم، مرا در مقابل مهمانان كتك زد. داد و بیداد راه انداخت و حتی میخواست پلیس را هم به آنجا بكشاند كه بقیه مانع شدند. اما ماجرا به همینجا ختم نشد. وقتی با آن حال به خانه رفتیم شهروز تا صبح به من بد و بیراه گفت و همه چیز را گردن من انداخت. میگفت من مقصرم كه چنین اتفاقی رخ داده، اگر اصرار نمیكردم به مهمانی برویم اینطور نمیشد. دو روز تمام او اشك مرا درآورد و كلی به من توهین كرد. تا اینكه خانوادههایمان در جریان ماجرا قرار گرفتند، وقتی خانوادههایمان موضوع را فهمیدند، وضع بدتر شد. درگیریها بیشتر شد و شهروز این بار به خانوادهام توهین كرد. درگیری آنقدر شدید شد كه تصمیم گرفتیم برای همیشه از هم جدا شویم. وقتی ما به خاطر یك جشن تولد كارمان به اینجا كشید، در زندگی با مشكلات بیشتری مواجه خواهیم شد.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من مرد هستم. وقتی میبینم در یك مهمانی افراد بیشخصیت وجود دارند و مزاحم همسرم میشوند، نمیتوانم ساكت بمانم. من اگر مخالف رفتن به این مهمانی بودم برای همین بود كه از قبل میدانستم چه كسانی در آنجا هستند. ولی رونیكا این مساله را متوجه نمیشود. او آن شب خودش هم سرم داد و فریاد كرد و به خاطر دفاع از دوستانش، مرا جلوی آنها تحقیر كرد. در نهایت هم ماجرا را آنقدر كش داد كه همه فهمیدند. هرچه سعی كردم سكوت كنم و كوتاه بیایم فایدهای نداشت. او به قهر و رفتارهای بچگانهاش ادامه داد. برای همین من هم دیگر نمیخواهم در كنار این زن زندگی كنم. او و خانوادهاش خودشان را در همین مدت كم نشان دادند و من فهمیدم كه زندگی در كنار این زن فایدهای ندارد.
در پایان نیز قاضی سعی كرد این زوج را از جدایی منصرف كند، ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موكول كرد.
منبع: جام جم
12jav.net