طلاق بهخاطر پدرشوهر شلخته
من دیگر تحمل او را ندارم و وقتی به شوهرم گفتم كه پدرت را از خانه ببر با من دعوا كرد.
دوات آنلاین-زندگی در كنار پدرشوهر خاص آنقدر برای ستاره سخت بود كه در نهایت كارش به دادگاه خانواده تهران كشید. او كه بعد از هشت سال زندگی مشترك، مجبور شده بود از پدرشوهرش نگهداری كند، وقتی شلختگیهای او را دید، تصمیم گرفت به زندگی مشتركش برای همیشه پایان دهد.
این زن وقتی در مقابل قاضی دادگاه خانواده تهران قرار گرفت، درباره علت دادخواست طلاق خود به قاضی چنین گفت: هشت سال پیش با منصور آشنا شدم. در این مدت زندگی بدی در كنار هم نداشتیم و من احساس خوشبختی میكردم. تا اینكه از شش ماه پیش پدرشوهرم به خانه ما آمد و قرار شد با ما زندگی كند. اوایل فقط برای مهمانی آمده بود، ولی ماندگار شد و خواهرشوهرم گفت كه چندین سال او از پدرشوهرم نگهداری كرده است و حالا ما باید اینكار را انجام بدهیم. در صورتی كه من پنج خواهر شوهر و دو برادرشوهر دارم. ولی چون خواهرشوهرم در خانه پدرش بود برای همین بعد از مرگ مادرشوهرم او از پدرش مراقبت میكرد. اما نمیدانم چه شد كه وقتی پدرشوهرم به خانه ما آمد، خواهرشوهرم وسایلش را هم فرستاد و گفت باید از این به بعد با ما زندگی كند. من حرفی نداشتم، ولی از وقتی پدرشوهرم آمده، زندگی ام به هم ریخته است. پدرشوهرم مرد بیسلیقه و شلختهای است. همه جا را كثیف میكند. چون میداند كه من خیلی حساس و وسواسی هستم بدتر با من لج هم میكند. وقتی به دستشویی میرود همه جا را كثیف میكند. در خانه همه چیز را از قصد به هم میریزد.
من دیگر تحمل او را ندارم و وقتی به شوهرم گفتم كه پدرت را از خانه ببر با من دعوا كرد. در صورتی كه ما شرایط نگهداری از پدرشوهرم را نداریم و نمیتوانم حتی یك لحظه دیگر هم در كنار او زندگی كنم. این مرد به عمد مرا آزار میدهد و من دلیلی نمیبینم كه بخواهم از او مراقبت كنم. او هفت دختر و پسر دیگر دارد و میتواند در كنار آنها بماند. ولی من طاقت نگهداری و زندگی در كنار او را ندارم. برای همین به منصور گفتم یا پدرت را از خانه ببر یا از هم جدا میشویم. او هم گفت دیگر با تو زندگی نمیكنم. برای همین كارمان به دادگاه خانواده كشیده شد.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی پدر من كمیمشكل عقلی دارد. الان هشت سال است كه خواهرم به تنهایی از او مراقبت كرده و همه كارهایش را انجام داده است. حالا حق دارد كه بگوید كمیهم ما از او مراقبت كنیم. ولی همسرم شش ماه بیشتر دوام نیاورد. در این مدت هم مرتب غر زد و جار و جنجال به راه انداخت. او با پدرم رفتارهای بدی داشت و مرتب تحقیرش میكرد. در این شش ماه، زندگیام را به جهنم تبدیل كرد. آن هم فقط به خاطر اینكه پدرم در خانه ما زندگی میكرد. ستاره در این مدت چهره واقعی خودش را به من نشان داد. حتی زندگی را برای دختر سه ساله مان هم زهر كرد و فرزندم در این مدت فقط دعوا و جنگ و جدل دید. برای همین هردو تصمیم به جدایی گرفتیم.
در پایان نیز قاضی سعی كرد این زوج را از جدایی منصرف كند، ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موكول كرد.
منبع: جام جم
12jav.net